امام رضایی بودن آخر و عاقبت دارد

امام رضایی بودن آخر و عاقبت دارد

رقیه توسلی  


​​​​​​​می‌گویم چرا برنمی‌گردین «خاله پونه؟» می‌گوید در روی زائر آقا نمی‌بندم. نمی‌توانم عزیزم. نمی‌شود. تا زنده‌ام، خانه 200متری کلنگی‌ام پیشکش زائران علی بن موسی الرضاست، خودم هم دربان. میهمانان امام هشتم روی چشمم جا دارند. ممنون‌دارم که چهاردیواری محقرم را قبول کرد آب و جارو کنم برای همه. حاجی خانم‌های مسافر را ببینم که گروهی و تک‌تک می‌آیند برای زیارت. با چند تقه کلون و سلام و احوالپرسی می‌شویم آشنای هم. اسم و رسم همدیگر را می‌پرسیم. می‌خندیم. آشپزی می‌کنیم. اخبار گوش می‌دهیم. میوه از حیاط می‌چینیم. آن‌ها از گلدان‌های سرحال باغچه و ایوان تعریف می‌کنند، من از لهجه‌شان. آن‌ها می‌گویند مال کدام آبادی و ولایت‌اند، من می‌گویم از حال و احوال مجاور بودن. بعد چای دم می‌کنم و دور هم می‌نشینیم به حرف... . خدابیامرز پدرم جمله‌ای داشت که آویزه گوشم کردم. می‌گفت: «امام رضایی بودن، آخر عاقبت دارد!». می‌گویم برای «یاسمن» اما خیلی دوری از شما و خانواده عذاب‌آوره! می‌گوید دختر نازنینم! از عجایب دنیا یکی‌اش همین است دیگر. آدم‌ها تصمیم‌های مهم زندگیشان را باید تنهایی بگیرند. بقیه فقط می‌توانند مشورت بدهند. 

پی‌نوشت
دوست صمیمی‌ام زنگ می‌زند از تهران. می‌گوید خواب عجیبی دیده و به هم ریخته است. آن قدر که نرفته سر کار. اصلاً تب و لرز کرده بعدش. باز از تنهایی خودش در پایتخت و مادر و خواهرش در مشهد می‌گوید. از کابوس‌هایش که تمامی ندارند. بعد برخلاف همیشه به تته‌پته می‌افتد وقتی حرف تنهایی را پیش می‌کشد ... مکرر از قلبش می‌گوید که 10سال است جا مانده مشهد و سرش که هی با خودش زورکی کشانده تا تهران. دوستم می‌خواهد لطفی در حقش بکنم. می‌خواهد با خاله پونه حرف بزنم. با مادرش. که ببینم تصمیم آخرش چیست... مشهد است یا تهران؟

سنجاق
پیامبر اکرم(ص): نخستین چیزی که در روز قیامت درباره آن می‌پرسند، دوستی ما
اهل بیت(ع) است.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه