اسمها را نجات بدهیم
رقیه توسلی
همکارش صدا زد: آق بیژن، آق بیژن، های آق بیژی، بیا بابا مشتری داری... مردِ تلخِ بلندقدی از کابین نیسان آمد بیرون. چغندر و کلم میفروخت. جواب سلامم را نداد. سیگار میکشید. از خیلی سال پیش این تصویریست که از «بیژن» دارم.
- مادر و دختری ایستاده بودند پشت ویترین که موبایلشان زنگ خورد. زنگ زننده را کلی تحویل گرفتند. پروین نامی را. زنی که توی همان جملات اول بهشان خبر داد دلمه بادمجان پخته، بروند دور هم باشند.
نسبتشان را با هم نفهمیدم اما از آن به بعد «پروین» در ذهنم شد بانویی که دلمه بار میگذارد و میهمان دعوت میکند. پروین مهربان است.
- خاله نیّره را گاهی ماماچه جان هم صدا میزدند. قابله قابلی بود. خدا رحمتش کند. خودش که میگفت هفتاد و یک بچه تحویل دنیا داده، یکی از یکی بهتر. خاطره زنی به نام «ثریا» که هر هشت فرزندش را او گذاشت توی بغلش را برای همه تعریف میکرد. از وقتی داستان زندگی ماماچه جان را شنیدم این دو اسم زنانه با هم حک شدند توی سرم و از محالات است نام «نیره» مرا یاد «ثریا» نیندازد.
- سالهاست عموخلیل را توی آرامگاه میبینم که نشسته سر قبری و قرآن میخواند. حتی زمستانها با چتر. صدایش حرف ندارد. گرم است. پیرغلامی که اگر تقاضا کنی، سر مزار عزیزتان روضه هم میخواند. شاه روضهای!
راستش را بگویم اسم «خلیل» را جور خاصی دوست دارم. برای آنکه او، یاد ائمه(ع) را زنده میکند در من. نام امام حسین(ع) را.
پینوشت
همسایه طبقه بالایی نیم ساعتی میشود با تلفن حرف میزند یا درستتر اینکه جنگ میکند. با آدمی به اسم «ماریا». دلم میخواهد به او بگویم زندگی همه چیزش به هم وصل است... بگویم اسمها گردن ما حق دارند... ما باید نجاتشان بدهیم... بگویم دل بخواهی نیست و رفتار و گفتار ما سنجاق میشود به اسم و فامیلیمان... بگویم کاش آدمیان شُسته رُفتهتری باشیم... از آنها که اسمشان را خوشبخت میکنند.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
بنبست شکن
-
قدس رواق
-
ما را نصیحت کن!
-
استغفار، سرآمد آداب ماه رجب
-
چرا به خدا اعتماد نمیکنی؟
-
ترکیب هنر و ارادت به امام رضا(ع)
-
اسمها را نجات بدهیم
-
رسانهها اتاق فکر دشمن را بشناسند و رسوا کنند
-
شاعران جوان درباره معارف اهل بیت(ع) بیشتر بخوانند
-
نگاهی به سنت اجتماعی خاکسپاری در حرم حضرت معصومه(س)
-
بیمارستان رضوی؛ پشتیبان بهداشت و درمان کشور