یک چشمی در شهر کوران

فیلم‌های اطیابی چگونه ناجی سینماداران شده‌اند؟

یک چشمی در شهر کوران

درست در روزهایی که سینمای ایران از فقر وحشتناک مخاطبان رنج می‌برد، فیلم سینمایی «بخارست» به کارگردانی مسعود اطیابی که از 24 آبان در سینماهای کشور روی پرده رفته است؛ توانسته به سرعت خود را در جدول فروش بالا بکشد و فروشی بیش از 17 میلیارد تومان را رقم بزند.


فروش این فیلم، در حالی است که هنوز «انفرادی» دیگر فیلم اطیابی که با فروشی بیش از 77 میلیارد تومان توانسته است عنوان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را از آن خود کند، در 560 سالن سینمای کشور روی پرده است. به این ترتیب باید گفت اطیابی به تنهایی توانسته است در سال 1401 بیش از 94 میلیارد تومان برای سینمای ایران درآمدزایی کند و حدود 3 میلیون تماشاگر را به سینماها بکشاند.
این موفقیت برای اطیابی در سال‌های اخیر چندین بار تکرار شده است. او پیشتر با دوگانه «تگزاس» و «تگزاس2» هم توانسته بود در دو سال 97 و 98 حدود 40 میلیارد تومان فروش را تجربه کند. این فروش‌های انفجاری در حالی است که سینمای ایران همچنان از طریق قاچاق فیلم یا نمایش فیلم‌ها در شبکه‌های ماهواره‌ای و کانال‌های تلگرامی ‌تهدید می‌شود و اگر امکان داشت که برای هر بار نمایش یا دانلود این فیلم‌ها، پولی به جیب اطیابی برود؛ او اینک شاید ثروتمندترین مرد خاورمیانه بود!

دو نگاه به یک فیلمساز
درباره این موفقیت و توانایی ویژه اطیابی می‌توان دو نگاه داشت؛ یکی اینکه می‌توان مدعی شد فروش بالای یک فیلم، هدف تولید یک اثر سینمایی است و فیلمسازی که بلد است مخاطبان را حتی در شرایط اجتماعی سخت به سالن سینما بکشاند، باید مورد تحسین و تمجید قرار گیرد. نگاه دوم این است که فروش بالای یک فیلم، هیچ ملاکی برای ارزش‌گذاری درست یک اثر هنری نیست و چه بسا فیلم پرفروش، فیلمی ‌مبتذل، بی‌خاصیت و کم‌ارزش باشد که با استفاده از شوخی‌های جنسی، دلقک‌بازی و طنزهای سخیف، سعی در جلب و جذب مخاطب دارد. 
واقعیت این است که هر دو نگاه، اغراق‌آمیز و نادرست است. فروش بالا و موفقیت در گیشه، در صنعت- هنر سینما یک مؤلفه مهم در موفقیت فیلم محسوب می‌شود و هیچ هنرمندی نیست که قصد جلب مخاطب را نداشته باشد. سینمای ایران که هر روز وضعیت وخیم‌تری در ایجاد کشش برای مخاطبان تجربه می‌کند، نیاز به سینماگرانی مانند مسعود اطیابی دارد؛ سینماگرانی که سلیقه  و ذائقه مخاطب را می‌شناسند و سعی می‌کنند با استفاده از همین شناخت (که چیز کمی‌ هم نیست) اثر سینمایی تولید کنند. سینما به عنوان یک صنعت ناگزیر است ناز فیلمسازانی مانند اطیابی را بکشد؛ چرا که این سینما؛ سالن، امکانات، پول نیرو و آب و برق هم دارد و اگر سالن‌های سینما را با فیلم‌های بدون تماشاگر اما هنری خالی کنیم، دیگر پولی برای دادن به این نیروها و کارمندان و باز نگه داشتن درهای سالن‌ها نیست. اگر از سینماداران می‌پرسید، آن‌ها حاضرند چشم بسته برای هر فیلمی‌که اطیابی می‌سازد، پیشاپیش قرارداد امضا کنند و با هر شرایطی که تهیه‌کننده و پخش‌کننده فیلم‌های او بخواهند، برای فیلم‌هایش نوبت اکران قرار دهند.
اما فروش همه چیز سینما نیست. سینما همچنان که صنعتی است که با کار و فکر اقتصادی گره خورده، هنری است که سعی در تعالی انسان و جامعه هم دارد. سینما را نمی‌توان بدون جنبه هنری آن دید. اگر کسی ادعا کند تماشاگران سینمای ایران فقط کسانی هستند که به دنبال طنز و شوخی‌های کلامی ‌هستند، بخش عمده‌ای از تماشاگران سینما را نمی‌شناسد ولی واقعیت این است فیلم طنز شریف، هنرمندانه و دارای ارزش‌های سینمایی در سینمای ایران سال‌هاست ساخته نشده یا اگر هم ساخته شده، به تعداد انگشتان یک دست نیست. به همین دلیل یک شانس مهم اطیابی این است که در شهر کورها، یک چشم است. اگر فیلم‌های طنز با شاخصه‌های هنری، داستان، بازی‌ها و دکوپاژ درست در سینمای ایران تولید می‌شد و همه سینماگران هنری‌ساز به دنبال فیلم‌های تلخ و یأس‌آور نبودند، احتمالاً بخش قابل توجهی از مخاطبان فیلم‌های اطیابی به سمت آن‌ها جذب می‌شدند.

لطفاً بهتر فیلم بسازید
اگر بخواهیم منصفانه درباره فیلم‌هایی نظیر «دینامیت» و «بخارست» حرف بزنیم، باید در یک جمله بگوییم: فیلم‌هایی بسیار بد هستند! هر چقدر «دینامیت» با بازی‌های اغراق شده و مصنوعی پژمان جمشیدی و احمد مهران‌فر، خط ساده‌لوحانه داستانی و اتکا به برخی مؤلفه‌های طنز کلامی‌ روز، فیلم بی‌ارزشی بود، این قضیه درباره «بخارست» بیشتر هم هست. دست‌کم آنجا با فیلم‌نامه‌ای روبه‌رو بودیم که چفت و بست حداقلی داشت اما در فیلم جدید اطیابی با فیلم‌نامه روبه‌رو نیستیم، ماجراها منطق ندارند، تصادف و بی‌منطقی همه چیز را پیش می‌برد. جوانی از هوش می‌رود به گونه‌ای که نبض ندارد و نفس نمی‌کشد، او را به صندوق عقب ماشین منتقل می‌کنند، چند ساعت بعد ناگهان جوان به هوش می‌آید و سالم و سرحال به فکر کامل کردن کار مهمی ‌است که باید صورت می‌داده است. پژمان جمشیدی به همان اندازه که در «دینامیت» و  «آفتاب پرست» بد بازی می‌کند، در اینجا هم بد است. شاید در میان بازیگران فیلم کمی ‌بتوان به «حسین یاری» امتیاز داد ولی بقیه کار خاصی نمی‌کنند. فیلم بدون اینکه موقعیت طنزی بسازد و بتواند در کارگردانی لحظه‌ای را خلق کند که بتوان آن را سینما خواند، پیش می‌رود. از همه مؤلفه‌ها برای راضی نگه داشتن طیف‌های مختلف مخاطبان سینمای بدنه استفاده می‌کند، حتی رقص جاهلی و عشق در یک نگاه میان جلیل (پژمان جمشیدی) و خواهرزن پسر وزیر.
برمی‌گردم سر حرف قبلی، اگر در سینمای ایران ژانر طنز سرپا می‌بود و کارگردان‌های متفاوت با استفاده از داستان‌هایی محکم و با نگاه به ذائقه مخاطب سینمای بدنه، فیلم‌های بهتری در این گونه سینمایی می‌ساختند، کار اطیابی سخت‌تر می‌شد و فیلم‌هایش چنین راحت به فروش‌های میلیاردی نمی‌رسید اما به هر حال امروز هم باید قدر همین کارگردانی که فیلم‌هایش سینمای ایران را از ورشکستگی نجات داد، دانست به شرط اینکه کمی ‌بیشتر برای فیلم‌هایش وقت بگذارد!

خبرنگار: آرش شفاعی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه