با حمیدرضا میررکنی درباره کتاب تازه منتشر شده «یاد استاد»
طی طریق با مربی ممکن میشود
حرکت کردن همیشه به چراغ راه نیاز دارد، به نور یا الگویی که مسیر را روشن کند و جلوه رشد باشد. در طی طریق این نیاز بهوضوح دیده میشود بهگونهای که در چنین مسیری بدون همراهی یک مربی ربانی احتمال افتادن در بیراهه بسیار است، به همین دلیل تصویر کردن شخصیت، روش و منش علمای ربانی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
کتاب «یاد استاد» بهتازگی از سوی انتشارات «فیض فرزان» به چاپ رسیده است. این اثر درصدد تمهید و تدارک منبع و ادبیاتی دستاول در خصوص زندگی و اندیشه آیتالله حاج شیخ علی سعادتپرور (پهلوانی تهرانی) است. با «حمیدرضا میررکنی» محقق و پژوهشگر این اثر گفتوگو کرده و به واکاوی زوایای شخصیت مرحوم پهلوانی و همچنین ضرورت تصویر کردن علمای ربانی پرداختهایم.
اهمیت و عاملی که سبب شد سمت روایت یک شخصیت ربانی بروید و زمینه شکلگیری چنین ایدهای چه بود؟
تصوری از مقولات سلوکی و معرفتی وجود دارد که خیال میکند به صرف عمل به دستوراتی و گفتن برخی اذکار میشود راه را طی کرد. این ادبیات خیلی هم رایج است. یک تصور دیگر هم وجود دارد که از این ادبیات یاد شده جلوتر است و میگوید طی طریق یک سیر نظری است و برای مثال فرد باید حکمت و عرفان نظری بداند. معمولاً هم این دست ادبیاتها را میتوانیم در کتابهای متأخر عرفان نظری ببینیم. این تلقی ممکن است در نهایت تربیت معنوی و سلوکی را به اثبات یا یادگیری و توضیح مشتی گزاره تقلیل دهد. در حالیکه وقتی به سیره بزرگانمان نگاه میکنیم میبینیم ماجرا از این قرار نیست. در سلوک بزرگان، ذکر، ورد و عبادات وجود دارد ضمن اینکه سیر علمی و نظری را هم داراست. منتها در نهایت انگار طی طریق تحت سلوک یک شخصیت و تربیت یک مربی ممکن میشود. این شخصیتها بزرگانی هستند که ما میشناسیم. برای همین به نظر بنده رسید که برای معرفی شخصیتی چون آقای پهلوانی در ابتدا نیاز داریم بتوانیم خود این شخصیت را توضیح دهیم. در کل، پرداختن به سیره اولیا و بزرگان از این نظر موضوعیت دارد. در سنت معرفتی، عرفانی و ادبی ما تذکرةالاولیاها نوشته میشده است. برای مثال وقتی کتاب «اسرار التوحید» را نگاه میکنیم دارد در مورد توحید صحبت میکند ولی توحید را با شخصیت «ابوسعید ابوالخیر» توضیح میدهد. یعنی انگار در حالات، وجنات، اقوال و افعال آن عالم است که در نهایت توحید برای ما آشکار و معلوم میشود. در کتاب «یاد استاد» تلاش کردهایم به مایهای برسیم تا شخصیت معنوی مرحوم آقای پهلوانی را بشناسیم.
در مورد شخصیت مرحوم آقای پهلوانی توضیح دهید و اینکه چه شد سراغ ایشان رفتید.
مرحوم آقای پهلوانی در میان مجموع شاگردان علامه طباطبایی دارای ویژگیهایی هستند که ایشان را از سایر بزرگواران متمایز میکند. علامه طباطبایی کاری کردند که هم شاگردان و هم مشربشان در میان مشارب اخلاقی و معنوی ممتاز شده؛ نخست تلاش کردهاند سیر علمی که منظور بررسی در کتاب، سنت و ولایت است را به عنوان یک سیر منسجم علمی صورتبندی کنند. برای مثال ایشان در المیزان ذیل آیه «عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ» نشان میدهند چگونه مبنای تربیت، معرفةالنفس است. همه آقایان درباره این مبنا میگفتند اما کسی این موضوع را ذیل این آیه نمیگفت. ایشان این اصل را بر مبنای آیات فرمودند. در واقع مرحوم علامه طباطبایی در ضمن کارهایشان به نحو مصرح، متین و پژوهشپذیر همان توحیدی را که اجمالاً در بیانات عارفان بوده به صورت تفصیلی توضیح دادهاند. به شکلی که اکنون هر دانشجویی که بخواهد به قرآن مراجعه کند -هرچند نخواهد وارد مباحث معنوی و توحیدی شود- کافی است به المیزان مراجعه کند. آن فرد خود به خود از خلال تفسیر المیزان این معانی توحیدی و معنوی را کسب خواهد کرد. این کار علامه طباطبایی است. در میان شاگردان علامه، آقای پهلوانی از جنبه عملی تحت تربیت ایشان بودهاند. شاگردان دیگری هم مثل سید عبدالله جعفری، مرحوم آیتالله مصباح، مرحوم آقای حسنزاده و علامه طهرانی ازنظر دستورات و عرفان عملی تحت تربیت علامه طباطبایی بودهاند منتها یک نفر است که دیگران را هم بعضاً به او توصیه میکردند و ایشان مرحوم آقای پهلوانی بودند. این موضوع را در کتاب آوردهایم. برای مثال آقای لطیف که بهتازگی هم مرحوم شدند جزو کسانی هستند که به علامه طباطبایی مراجعه کردند و علامه ایشان را نزد مرحوم پهلوانی فرستادند. بنده از بعضی شاگردان علامه طباطبایی و آقای پهلوانی شنیدم که حتی آیتالله جوادی آملی هم بعضی از شاگردانشان را برای بحثهای عملی نزد آقای پهلوانی ارجاع میدادند. این موارد و مشابه اینها نشان میدهد آقای پهلوانی از نظر تربیت عملی جایگاه ممتازی داشتهاند. پس از رحلت مرحوم علامه طباطبایی، آقای پهلوانی آن وجهی از کارهای تربیتی و علمی علامه که مربوط به مسائل عرفانی، معنوی و سلوکی بوده را ادامه میدهند. این نکته خیلی معنا دارد. میبینیم بسیاری از آثار آقای پهلوانی ادامه جلسات سلوکی و تربیتی علامه طباطبایی است. مانند کتاب «راز دل» که شرح «گلشن راز» و منتخبی از جلسات سلوکی و معنوی علامه طباطبایی است. معلوم میشود مرحوم علامه برای امتداد معنویت سلوکی، عملی و آن خط تربیتی که از مرحوم ملاحسین قلی همدانی تا علامه طباطبایی ادامه پیدا کرده روی آقای پهلوانی خیلی حساب باز کرده بودند. بنابراین تصویر کردن شخصیت آقای پهلوانی که همه این سالها مغفول بوده یکی از نکات کلیدی و حساس پیش بردن آن مکتب و طریقت است.
در کتاب انگار مبحث «توحید» نقشی محوری دارد. چه عاملی سبب محوریت این موضوع میشود؟
این موضوع به خاطر این است که سلسله و مشایخی که فردی مثل آقای پهلوانی تحت تربیت و توسعهدهنده مکتب آنها بوده یک کلام بیشتر ندارد و آن توحید است. یعنی تمام آنچه علمای ربانی و اولیا تلاش کردهاند به زبان و قلم بیاورند و حتی آن را در وجود شاگردان یا جامعه محقق کنند چیزی جز توحید نبوده است. بنابراین اگر از این استادان پرسیده شود کل حرفهایی که میزنید معنایش چیست، میگویند: توحید. طبیعی است در توضیح یک شخصیت معنوی از این مکتب هم آنچه محوریت پیدا میکند توحید آن آدم است. در این کتاب شاگردان از زهد، قطع تعلق و توجه ایشان به سیدالشهدا(ع) و انقلاب حرف میزنند منتها تمام این توجهات و ظهوراتی که شخصیت ایشان داشته تحت یک مقوله بوده و آن توحید است.
جامعه فرهنگی ما دچار فقر در معرفی بزرگان است و کتابهایی که با موضوع بزرگان و سیر و سلوک آنها نوشته میشود خیلی مورد توجه قرار میگیرد، مانند جرعه آبی در کویری خشک. دلیل، ظرفیت و احیاناً خطری که این موضوع میتواند داشته باشد چیست؟
در این مورد باطن ماجرا این است ما به عنوان فردی که دوست داریم تحت چنین تربیتهایی قرار بگیریم میدانیم وقتی کتاب میخوانیم و با گزارههایی سر و کار داریم از آن استفادههایی میکنیم و با همان هم یک مقدار راه میرویم. منتها مادامی که آن ویژگیها، خصال و آن نفس به ما نخورده و آن توحید که اصل ماجراست را در فردی مشاهده نکردهایم احساس نمیکنیم رنگی از توحید گرفتهایم. بنابراین ضرورت ماجرا از دل خود تربیت درمیآید. اینکه چرا در این زمینه فقر داریم به این برمیگردد که کار با این موضوع سخت است. فردی که میخواهد احوال عالمی را منعکس کند خودش باید از آن احوال بهرهای برده باشد. هر چه مقوله تربیت را جدی بگیریم به همان میزان هم میتوانیم توقع داشته باشیم آدمهایی باشند که این احوال را برای ما منعکس کنند. بنابراین شاید یک وجه این فقر ربطی به سیاستهای فرهنگی نداشته باشد و به این برگردد که کار در این زمینه دشوار است. باید عطار نیشابوری باشد تا تذکرةالاولیا نوشته شود! ما در سنت معرفتی خودمان هم در طول تاریخ افراد کمی را داشتیم که بتوانند این مقولات را منعکس کنند. کتابهایی با این موضوعات کمیاب هستند. بنابراین کم بودن این دست آثار چیزی غیرطبیعی نیست. حتی بنده معتقدم به برکت انقلاب اسلامی چشم ما تازه باز شده، تازه داریم میفهمیم این آقایان علما و مربیان ربانی غیر از اینکه بخواهند ذکر و ورد به ما بدهند و جدا از اینکه بخواهیم از آنها احکام طهارت و نجاست بپرسیم معانی دیگری هم در دل سنت و پشت حرفهایشان نهفته است و به نظر من این توفیق با درک شخصیتی مثل امام خمینی(ره) برای ما ممکن شد. ما چون حضرت امام(ره) را دیدیم توحید برایمان معنا پیدا کرد. از آنجا که توحید برایمان این معنا را پیدا کرد حال میتوانیم آن را در سایر آقایان دنبال کنیم. به همین دلیل معتقدم وضع امروز ما خوب است که متوجه این معانی و آثار شدهایم. البته آن فقر هم وجود دارد و درست است ولی انصافاً اگر واقعبینانه نگاه کنیم در این زمینه خیلی کارها شده است.
در مقدمه کتاب ذکر شده این اثر، پژوهشی و دستدوم نیست بلکه تلاشی است برای ایجاد منبعی دستاول و همچنین قید شده اگر بخواهیم در میان فرمهای رایج نگارشی، نامی بر فرم حاضر در کتاب بگذاریم، «تاریخ شفاهی» میتواند توصیف مناسبی برای آن باشد. لطفاً در این زمینه و همچنین ساختار و فرم کتاب توضیح دهید.
بخشی از علت آمدن تعبیر تاریخ شفاهی در مقدمه کتاب این بوده که لفظی مناسبتر از آن برای توصیف کار پیدا نکردیم وگرنه تاریخ شفاهی ادبیات خاصی دارد که این کتاب با آن ادبیات شکل نگرفته است اما ظاهر کار چنین است که گویی میشود به آن اطلاق تاریخ شفاهی کرد. این شفاهی بودن موضوعیت دارد چون وقتی داریم یک شخصیت را روایت میکنیم درصدد توضیح یک نظریه نیستیم. اگر میخواستیم نظریه توصیف کنیم با آثار مکتوب سر و کار داشتیم ولی وقتی توجه پیدا کردیم توحید در حقیقت معنایی است که شخصیتها آن را حمل میکنند ناگزیر باید برویم از همین شخصیتها بپرسیم اوضاع چه بوده است. به همین دلیل واقعاً بخشی از دنبال کردن این معانی از راه آدم دیدن و از آدم پرسیدن میگذرد، از این رو این شفاهی بودن موضوعیت دارد. میشد روی آثار مکتوب آقای پهلوانی کارهایی را انجام داد منتها دیگر معلوم نبود آن کار چقدر جلوه کاملی از شخصیت آقای پهلوانی باشد. در مورد شکلگیری و روندی که کتاب طی کرده باید گفت این مصاحبهها از پیش و در همان سال رحلت مرحوم پهلوانی انجام شده بود. شکر خدا از طریقی توانستیم به آرشیو این مصاحبهها دسترسی پیدا کنیم و چون دیدیم تا به حال کاری درباره آقای پهلوانی انجام نشده گزینههایی مثل کلیپ یا مستند خیلی نمیتوانست برای ما انتخابهای ماندگاری باشد. در ابتدا باید یک اثر مکتوب در مورد ایشان به عنوان یک متن مستند و قابل ارجاع تولید میکردیم. بخش عمدهای از کاری که روی کتاب صورت گرفت حاصل پاورقیهایی بود که برای اثر زده شد. علاقهمند هستیم مخاطب وقتی این کتاب را میخواند بهخاطر آشنایی با آقای پهلوانی
با کل شخصیتها و مضامین مثبت به نحوی آشنا شود. از این رو خیلی دقیق پاورقی زدهایم.
اگر آقای پهلوانی در آثارش در مورد آن فرد توضیح داشته، آن توضیحات را درباره آن شخصیت پاورقی کردهایم. یا برخی مواقع که احساس میکردیم برخی مطالب ممکن است سوءتفاهمهای تربیتی و علمی برای خواننده ایجاد کند تلاش کردیم آن را با توضیح و پاورقی رفع کنیم. میتوانم به جرئت عرض کنم پاورقیها در این کتاب موضوعیت دارد و خواندن آنها برای خواننده استفادهای اضافه بر متن مصاحبهها خواهد داشت.
آیا در آینده تحقیق و تدوین آثاری دیگر در مورد سایر علمای ربانی در دستور کار شماست؟
خود پروژه مرحوم آقای پهلوانی همچنان ادامه دارد و ما در تدارک آثار دیگری بر محور ایشان هستیم. البته آن آثار جنبه پژوهشی بیشتری پیدا خواهد کرد و احتمالاً صرفاً ماده خام مصاحبهها نخواهد بود. در مورد علامه طباطبایی هم تدارکاتی انجام شده و امیدواریم بتوانیم آن را کلید بزنیم و در مورد خود این شخصیت نورانی هم این کار را انجام دهیم. البته مقوله روایت علمای ربانی بهطور کلی برای ما موضوعیت دارد. حتی مشایخی پیش از حضراتی که ذکر شد مانند مرحوم آقای بهاری، مرحوم ملاحسین قلی همدانی و شاگردانشان برای ما موضوعیت دارند اما همانطور که بیان شد در حال پیگیری ادامه و تکمله روایت مرحوم آقای پهلوانی و علامه طباطبایی هستیم.
خبرنگار: نوید سرادار
برچسب ها :
ارسال دیدگاه