با رویکرد فن‌سالارانه نمی‌توان پیش ‌رفت

در نشست پیوست‌نگاری فرهنگی مطرح شد

با رویکرد فن‌سالارانه نمی‌توان پیش ‌رفت

پیوست فرهنگی و اجتماعی از حوزه‌هایی است که تلاش می‌کند تبعات پروژه‌ها را ارزیابی کند و سعی در کاهش آسیب آن‌ها در ساحات مختلف زیست انسان دارد.


در همین باره  دومین نشست از سلسله ‌نشست‌های پیوستار با موضوع ارزیابی تأثیرات اجتماعی و پیوست فرهنگی توسط دبیرخانه پیوست فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد برگزار شد.
نگاه انتقادی به وضعیت ارزیابی تأثیرات اجتماعی در ایران، وجوه ممیزه ارزیابی تأثیرات اجتماعی و پیوست فرهنگی و اجتماعی و نگاه انتقادی به روند بحث پیوست فرهنگی در شورای عالی انقلاب فرهنگی از محورهای این نشست بود.
دکتر میثم مهدیار معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، دکتر محمدرضا قائمی‌نیک عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی و محمدجواد استادی پژوهشگر مطالعات فرهنگی از حاضران این نشست بودند.

دکتر مهدیار، معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در ابتدای این نشست گفت: از لحاظ تراکم حاشیه‌نشینی، مشهد رتبه یک را در کشور دارد. این حاشیه‌نشینی خودش تبعات فرهنگی و اجتماعی مختلفی خواهد داشت.
یکی از این تبعات از بین رفتن شبکه‌ محلی میان افراد جامعه است. نابودی این شبکه محلی با افزایش فشار روانی بر افراد عمق روابط در محله و حتی خانواده را از بین خواهد برد. قسمت عمده‌ای از مهاجرت افراد  از روستا به حاشیه شهرهای بزرگ به خاطر مسئله‌ آب است. در روستاهایی که معیشتشان به کشاورزی گره خورده است گاهی جز مهاجرت چاره‌ای ندارند. وی افزود: برای مثال سدی که با پول نفت ساخته می‌شود ممکن است موجب خوشحالی مردم و مسئولان شود؛ برای مردم از آنجا که اتفاقی در منطقه‌شان افتاده است و برای مسئولان از آنجا که رزومه‌ای برایشان فراهم می‌شود. اما این موضوع تبعاتش را پس از یک یا دو دهه با خشکسالی روستاها و شهرهای کوچک نشان می‌دهد. اینجاست که اهمیت پیوست فرهنگی و اجتماعی خودش را نشان خواهد داد.

 شهرهای بزرگ نیازمند نظریه‌ فرهنگی است
مهدیار در ادامه این نشست گفت: ما باید پیش از یک پروژه تأثیرات فرهنگی اجتماعی آن را بسنجیم. مسئله‌ پیوست فرهنگی و اجتماعی؛ توجه به علت شیوع آسیب‌ها و مسائل اجتماعی است. یعنی توجه آن کمتر به سمت معلول‌ها می‌رود و بیشتر علت‌ها را درمی‌یابد. این پیوست باید پیش از ایجاد یک پروژه تبعات آن را جست‌وجو و تلاش کند آسیب‌هایش را کاهش دهد. متأسفانه مشکل این است که جدای از مهندسان و شهرسازان، ارزیابان و جامعه‌شناسان هم ممکن است نگاه فن‌سالارانه داشته باشند. در حالی‌که شهرهای بزرگ نیازمند نظریه‌ فرهنگی است. بدون داشتن نظریه‌های فرهنگی نمی‌توان راهبرد داد.
وی در توضیح نظریه فرهنگی گفت: این نظریه سه سطح دارد؛ نخست سطح تاریخی تمدنی است. دوم سطح ملی است، یک پروژه که در مشهد اجرا می‌شود فقط مختص مشهد نیست، مانند طراحی که اطراف حرم مطهر ایجاد شد. ما دیدیم که عین همین طراحی در قم و شیراز هم پیگیری شد. 
اگر در مشهد برای بافت اطراف حرم این‌گونه عمل نمی‌شد بالطبع در دیگر شهرها هم چنین اتفاقی نمی‌افتاد. سطح سوم هم نگاه محلی است. ادبیات ارزیابی تأثیر اجتماعی که پروژه را به افراد محلی تقلیل می‌دهد به‌شدت دارای مشکل است. ذی‌نفعان محلی ممکن است از پروژه‌ای خوشحال باشند اما این خوشحالی پس از چند دهه تغییر خواهد کرد. در واقع ارزیابی تأثیر اجتماعی باید ابعاد مختلف سه سطحی که ذکر کردیم را داشته باشد. ما نیازمند پیوندی میان پیوست فرهنگی و پیوست اجتماعی هستیم. ما باید نیروهایی داشته باشیم که درک تاریخی و تمدنی از شهر داشته باشند.
من اگر جای شهردار مشهد بودم سراغ انباشت داده‌های فرهنگی می‌رفتم. یعنی تاریخ و سرمایه فرهنگی و اجتماعی مشهد و همچنین سرمایه‌های اجتماعی محلات. ما در مشهد به عنوان یک شهر زیارتی، تاریخ فرهنگی و اجتماعی زیارت را نداریم. اگر مشهد بزرگانی دارد حاصل پیشینه‌ غنی این زیست‌بوم است. نخست باید توصیف کنیم تا بتوانیم تحلیل داشته باشیم و توصیف فرهنگی یکی از نیازهای اولیه‌ ماست. درواقع ابتدا باید بدانیم که بدون شناخت ذخیره‌های اجتماعی و فرهنگی خود نمی‌توانیم حرکتی انجام دهیم.

«توسعه» باید با توجه به پیوست‌های فرهنگی و اجتماعی باشد
در ادامه‌ این نشست، دکتر محمدرضا قائمی‌نیک عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی گفت: در برهه‌های مختلف بی‌توجهی به ساحات فرهنگی و اجتماعی در اخذ فنون و مهار‌ت‌های فن‌محورانه علت بسیاری از مشکلات است. اگر قرار است توسعه برای کشورهای جهان سوم شکل بگیرد این پیاده‌سازی باید با توجه به پیوست‌های فرهنگی و اجتماعی باشد. البته این نکته قابل ذکر است که بخش ویژه‌ای از بی‌توجهی به پیوست‌های فرهنگی و اجتماعی به شهرداری‌ها برنمی‌گردد. شهرها محل حضور و بروز نهادهای مختلف هستند و به نظر می‌رسد ما به یک توازنی میان این نهادها در سطح شهر نرسیده‌ایم. در ابتدا باید سهم نهادهای مختلف در شهر را بررسی کنیم و ببینیم آیا توازنی میان آن‌ها وجود دارد یا خیر. ما در دهه‌70 تعداد زیادی مهندس و پزشک تربیت کردیم و این موضوع به حدی شد که پس از برهه‌ای این افراد آن‌قدر زیاد بودند که به مسائل جامعه‌شناسی و فرهنگ وارد شدند. اساساً چرا مدیر باید از رشته‌های فنی بیاید؟ راه حل این است که ابتدا این مقوله را اصلاح کنیم. معضل اینجاست که هیچ کجا پیوست فرهنگی آموزش داده نمی‌شود و افراد به سمت رشته‌های زودبازده سوق داده می‌شوند که در نهایت در دوران مدیریت سراغ بیلان کاری می‌روند.

دانش‌های کاربردی در این 40 ساله هیچ موقع جواب نداده است
این استاد دانشگاه افزود: یکی از مشکلات ما در این چند ساله این بوده است که تنها به دنبال رفع و رجوع دوره‌های مختف فعالیت خود از جمله دوره‌ دانشجویی، کارمندی و مدیریتمان بوده‌ایم. وقتی یک نفر به مدیریت می‌رسد به شدت نیاز به امور کاربردی دارد. برای مثال وقتی به یک نفر می‌گوییم شما شهردار شهری هستی به نام مشهد که سابقه‌ تمدنی دارد، او می‌گوید این حرف خیلی خشک است و به من درباره‌ کاربرد آن بگو. تصور من این است که دقیقاً نقطه‌ اشتباه نظام آموزشی و شهری ما همین واژه‌ «کاربردی» است. من این واژه را استعماری فهم می‌کنم. دانش‌های کاربردی در این 40 ساله هیچ موقع جواب نداده است، چون ما دنبال بیلان کاری دادن و دانش‌هایی که سریع جواب می‌دهند هستیم و در نتیجه با جامعه‌ای مواجه‌ایم که نه کتاب می‌خواند و نه سراغ گفت‌وگو می‌رود. حتی فرد در این نوع جامعه اگر گفت‌وگو می‌کند هم دنبال این است که در نهایت رزومه‌ای بدهد و بگوید من بر فرض 50 نشست برگزار کردم و اساتید آمدند و حرف‌هایشان را زدند. این رویکرد دارد ما را بیچاره می‌کند. انگار ما مثل کارتون پت ومت شده‌ایم که از یک طرف می‌سازیم و از طرف دیگر خراب می‌کنیم. واقعیت این است که ما باید 30 سال پیش، روی این موضوع فکر می‌کردیم و از کاربردی بودن دست برمی‌داشتیم و این‌طور نمی‌شد که طرحی را پیرامون حرم رضوی تا مرحله‌ای پیش ببریم و ناگهان بگوییم اوضاع خراب شد و حالا با این همه هتل که ساختیم چه کنیم چراکه پر نمی‌شوند! همان زمان تعداد زیادی گفتند این هتل‌ها پر نمی‌شوند، چون سفر زیارتی سفر تفریحی نیست و آدم‌های پولدار نمی‌آیند. آدم‌های کمتربرخوردار هم دنبال یک جای معمولی هستند. اما چرا این‌طور شد؟ چون ما می‌خواستیم در راستای قوه‌ کاربردی و گسترش کمی زیارت کار کنیم. در همین زمینه هم مفهوم زیارت و هم هویت شهر را از بین بردیم.

 با رویکرد فن‌سالارانه نمی‌توان در جهت سیاست‌های جمهوری اسلامی پیش رفت
محمدجواد استادی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی در قسمت دیگری از این نشست گفت: مسئله‌ ما در جهت بهبود کیفیت زیست انسان است. رویکرد موجود در کشور ما فن‌سالارانه است و با این رویکرد نمی‌توان در جهت سیاست‌های جمهوری اسلامی پیش رفت. توسعه از نظر بنده اصطلاح و مفهوم اشتباهی است، چراکه جمهوری اسلامی برای پیشرفت آمده است اما اگر با همان نگاه بنگریم بنیاد توسعه «فرهنگ» است. وی درباره ضرورت وجود دال مرکزی در یک نظام گفت: هر نظامی یک دال مرکزی دارد. جمهوری اسلامی هم دارای یک دال مرکزی است. باید دید برای مثال در شهرسازی جمهوری اسلامی این دال مرکزی در کجا قرار دارد؟ ما شعاری می‌دهیم در مورد شهرسازی اسلامی اما در عمل فرسنگ‌ها با آن شعار فاصله داریم. شهرهای ما هویت موزائیکی دارند و این هویت دارای تکثر عامل پیشرفت است اما گاهی در جهت سرکوب آن عمل می‌شود. پروژه‌های ارزیابی تأثیر اجتماعی و فرهنگی برای بررسی مداخله‌ای است که در زیست‌بوم مردم ایجاد می‌شود و این ارزیابی تلاش می‌کند مداخله در زیست مردم را به حداقل برساند. 

​​​​​​​خبرنگار: نوید سرادار

برچسب ها :
ارسال دیدگاه