دانش‌آموز بی‌مسئله و ماجرای کف خیابان

دانش‌آموز بی‌مسئله و ماجرای کف خیابان

مهدی زارع

شاید از خودتان پرسیده باشید که چرا این روزها بخشی از دهه هشتادی‌ها کف خیابان هستند. آمارهای موجود دست‌کم در شهرهای بزرگ نشان می‌دهد بیش از 70درصد شرکت‌کنندگان در تظاهرات‌های اخیر نوجوانان دهه هشتادی و جوانان دهه هفتادی هستند. همچنین براساس همین آمار ارائه شده از سوی نهادهای امنیتی، 80درصد این افراد از طبقات متوسط به سمت بالای درآمدی هستند. یعنی در واقع عده‌ای آمده‌اند کف خیابان که هنوز نه با مسئله جدی در زندگی روبه‌رو شده‌اند و نه اگر روبه‌رو شوند به‌واسطه خاستگاه اقتصادی‌شان واهمه‌ای از آن دارند.


رصد و پایش شعارهای آن‌ها هم نشان می‌دهد درعمل هیچ مطالبه مدونی ندارند. تنها چند شعار دارند که البته آن را هم خودشان نگفته‌اند. پس مسئله چیست و این‌ها چرا کف خیابان‌ها هستند؟ دلایل جامعه‌شناختی هم تاکنون برای این اتفاق ذکر شده است که هرکدام بخشی از واقعیت را نمایش می‌دهند. اما راقم این سطور این دلایل مطرح شده را جامع و مانع نمی‌داند. به نظر نگارنده مسئله اصلی این طبقه «نداشتن مسئله اصلی» است. حجم عظیمی از انرژی، آشنایی گسترده با امکانات ارتباطی و زیست در جهان مدرن، داشتن روحیه جهان‌وطنی، پرهیز از خودسانسوری و روابط عمومی بالا، فاصله معنادار از نسل قبلی و... ویژگی‌هایی است که این نسل را تعریف می‌کند. نسلی با چنین ویژگی‌هایی اگر مسئله نداشته باشد، بیکار نمی‌نشیند؛ برای خودش مسئله ایجاد می‌کند. اما مسئله چیست و چه باید باشد؟ اجازه بدهید یک مقدمه لازم را مرور کنیم. 

امام چه کرد
گفته می‌شود از منظر همه شاخص‌های فرهنگی، جامعه ایران در آستانه انقلاب اسلامی وضعیت اسفناکی داشته است. پخش محتوای ضدفرهنگی از رسانه ملی، پدیده سپاه دانش و نفوذ جوانان تحصیلکرده عموماً بی‌قید و بند در روستاها، حاکمیت فیلم‌فارسی‌ها، استخرها و مراسم‌های دانشجویی مختلط، مشروب‌فروشی‌ها، کاباره‌ها و انواع و اقسام فعالیت‌های فرهنگی دیگر در جامعه پیش از انقلاب سبب شده بود تا ذهن نسل جوان بیش از همه‌چیز با لاقیدی و اگر نه لامذهبی که حداقل سکولاریسم اخت شود و خو بگیرد. نظام سلطه با تکیه بر همین برنامه فرهنگی مدون، خیالش از این گوشه دنیا جمع بود. نشان به آن نشان که کارتر، رئیس‌جمهور ایالات متحده با طیب خاطر عید کریسمس (10دی 1356) را آمد در تنها نظام شیعه دنیا جشن گرفت! او همان‌جا ایران را «جزیره ثبات» و شاه را «محبوب مردم» نامید. اما امام آمد، جوان‌های کاباره‌رو و فیلم‌فارسی‌بین را باخودش همراه کرد، از آن‌ها سرباز دوآتشه اسلام ساخت، انقلاب کرد، نظام 2هزارو500ساله را به‌هم ریخت و طرحی نو درانداخت. اگرچه ابعاد حرکت امام هنوز کشف نشده اما بدون شک یکی از محورهای حرکت «ارتقای سطح درگیری» بود. امام «دست ما را گرفت و آنجایى که لازم بود براى خدا قیام کنیم، بلندمان کرد» . او تنها دوگانه اصیل تاریخ یعنی تقابل دو جبهه الهی و شیطانی را بازتعریف کرد. آن‌گاه این جبهه را آن‌قدر دست‌یافتنی و روشن کرد که هرکس در هرکجای جهان توانست با آن ارتباط بگیرد و خودش را درون این جبهه تعریف کند. امام همه گزاره‌های موجود در جامعه را به نسبت همین نزاع تاریخی روزآمد کرد و چنین شد که جوان‌هایی که تا پیش از این در استخرهای مختلط یکدیگر را می‌دیدند، حالا علیه استبداد و در ادامه با حضور در جنگ تحمیلی علیه استکبار بلند شدند. همه این از مسئله درست و ارتباط درست ملت به‌ویژه نسل جوان با مسئله است.

مسئله همان است عرصه عوض شده است
واقعیت این است که مسئله هنوز همان است؛ قیام لله. حالا اما عرصه عوض شده است؛ استقلال ما هنوز تثبیت نشده است. استقلال ما زمانی تثبیت می‌شود که بتوانیم به پیشرفت و توسعه دست پیدا کنیم. راهبرد امروز قیام لله توسعه یا همان پیشرفت است. نهادهای فرهنگی و آموزشی باید بتوانند نسل نوجوان و جوان را با «مسئله پیشرفت» آشنا کنند. اما معطی شئ نمی‌تواند فاقد شئ باشد؛ آموزش و پرورش و مسجدی که خودش هنوز نتوانسته با «مسئله پیشرفت» آشنا شود چگونه می‌تواند ارتباط بین نسل جوان و نوجوان را با مسئله برقرار کند؟
قبول کنیم یا نه، از درون نظام آموزش و فرهنگی کنونی ما، دانش‌آموزی در می‌آید که بیش از هرچیز با مسئله اصلی نظام سلطه یعنی «لیبرال شدن همه‌چیز» ارتباط گرفته‌ است. البته برقرار کردن ارتباط بین مسئله پیشرفت و نسل جوان به همین راحتی هم نیست! مقدماتی می‌خواهد. 
یکی از مقدمات این است که هنگ و معارف کار در جامعه نهادینه شود. توسعه مرهون کار جمعی همه اعضای جامعه است. اگر می‌خواهیم به پیشرفت برسیم باید روزی 25 ساعت کار کنیم و چگونه این اتفاق می‌افتد؟ با نهادینه شدن فرهنگ کار در جامعه از همان سال‌های ابتدایی عبور از کودکی. باید تربیت انسان توانمند، سرلوحه فعالیت‌های آموزش و پرورش، رسانه و مسجد قرار بگیرد.
در پرونده این هفته تلاش کرده‌ایم فضای آموزشی فعلی را که موجب شده 40درصد از بیکاران جامعه دانشگاهی باشند توصیف کنیم. پس از آن به مسئله‌شناسی موضوع پرداخته و در انتها راهکارهایی را برای برون‌رفت از وضع موجود ارائه داده‌ایم.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه