مؤمن پاک اعتقاد

مؤمن پاک اعتقاد

دکتر محمدمهدی رکنی یزدی، استاد پیشکسوت دانشگاه فردوسی


​​​​​​​ آشنایی و مصاحبت بنده با طالب علم جوان و خوش‌فکر آن زمان و علامه مبتکر و نویسنده نواندیش، محمدرضا حکیمی در مدرسه نواب مشهد حدود سال ۱۳۳۸خورشیدی ایجاب می‌کند گوشه‌ای از خدماتش به اسلام و تشیع و عدالت‌خواهی‌اش را یاد کنم تا راه او که دعوت به توحید ناب قرآنی با بصیرت و دل‌آگاهی بود رهروان جدیدی داشته باشد و حقایقی فراموش شده به یاد آید و عملی شود.
 در آن زمان من طرف مشورت و مذاکره شادروان حکیمی درباره کتابی بودم که پس از آن با عنوان «حساس‌ترین فراز تاریخ یا داستان غدیر»، ترجمه و نگارش جمعی از دبیران، چاپ طوس مشهد با تقریظ دکتر علی اکبر فیاض، رئیس دانشکده ادبیات مشهد در سال ۱۳۴۰ منتشر شد. داستان غدیر از صفحه ۹ با نثری روان و مستند به تاریخ اسلام آغاز شده و با به‌کار بردن فعل نقلی، خواننده را در متن حادثه قرار می‌دهد و به قلم دوست مشترک ما دکتر حسین رزمجو - که دبیر بود و بعد استاد گروه ادبیات دانشگاه فردوسی شد - است. اما بقیه کتاب (تا صفحه ۱۹۵) همه به خامه ادبی حکیمی و ترجمه‌گونه‌ای از جلد اول الغدير است. این کتاب با همان شناسنامه بارها با اجازه مرحوم حکیمی تجدید چاپ شد.
شایسته است از اهمیت نام کوتاه و گویای «مکتب تفکیک» یاد کنم که آن نویسنده هنرمند به «مکتب معارف / معارفی خراسان» داد و مورد قبول قرار گرفت. اکنون همه ما تفاوت این دو اسم را از نخستین معنایی که تفکیک یا جداسازی به ذهن متبادر می‌کند و شمولی که دارد با آنچه معمول بود درمی‌یابیم. آن نام با همه وضوحی که داشت آن مشرب اعتقادی را به حوزه مشهد یا خراسان محدود می‌کرد، در حالی که درواقع سخن از مکتبی اعتقادی بود که ریشه در وحی الهی دارد و برگرفته از کلام الله و احادیث معصومین است و فقیهان و بسیاری از متفکران و متکلمان همه بر آن مشرب بوده‌اند و امروز هم خاورشناسان از «تفکیک» که جداسازی مسلک‌های اعتقادی را می‌فهماند، زودتر به آنچه مقصود گوینده است، پی می‌برند و این مزیتی مهم است.
بهتر آن است شرح این مسلک اعتقادی را از کتابی که در این باره به قلم توانای استاد محمدرضا حکیمی نوشته شده نقل کنم. تفکیک در لغت به معنای «جداسازی» است (چیزی را از چیزی دیگر جدا کردن)، «ناب‌سازی چیزی و خالص کردن آن». مکتب تفکیک، مکتب جداسازی سه راه و روش معرفت و سه مکتب شناختی در تاریخ شناخت‌ها و تأملات و تفکرات انسانی است، یعنی راه و روش قرآن، راه و روش فلسفه و راه و روش عرفان. هدف این مکتب، ناب‌سازی و خالص‌مانیِ شناخت‌های قرآنی و سَره فهمی این معارف است، به دور از تأویل و در هم آمیختن با افکار و نحله‌ها و برکنار از تفسیر به رأی و تطبیق، تا حقایق وحی مصون ماند و با داده‌های فکری انسانی در نیامیزد.
در اینجا باید خاطرنشان کنم اصحاب «مکتب تفکیک» به هیچ روی منکر واقعیتی به نام «فلسفه اسلامی» یا «عرفان اسلامی» نیستند. پس سخن چیست؟ سخن این است این مکتب، این فلسفه و عرفان را (پس از تحلیل نهایی و بازیابی ریشه‌ها و انتقال علوم يونانی به عالم اسلامی) چیزی می‌داند از سنخ «تمدن اسلامی» یعنی نشأت یافته از میراث سرزمین‌های غیراسلامی و قبل اسلامی و پرورش یافته و صبغه پذیرفته در دنیای اسلام و پالوده شده در ذهن نیرومند متفکران فیلسوف یا عارف اسلام، چنان‌که مورخان فلسفه نیز همین را گفته‌اند و واقعیات متون نیز همین را فریاد می‌کند.
در همین جا باید بگوییم مکتب «تفکیک»، مکتب تفکیک است نه مکتب تعطیل، یعنی می‌گوید فلسفه و عرفان – به طور کلی نه کامل - دوراهی است جدا از راه قرآن و تأثیر پذیرفته از قرآن که لازم است طالبان و استادان این دو رشته به این امر توجه داشته باشند، نه اینکه کسی فلسفه نخواند و مستعدان نیز از آن مطالب چیزی ندانند. بنابر آنچه یاد شد اصحاب این مکتب تحصیل فلسفه و عرفان را برای مستعدان و اذهان آگاه و آشنا به مبانی قرآنی و حدیثی منع نمی‌کنند، البته به شرطی که استادان، خود مقلد و مرعوب نباشند و به تفکر آزاد و پذیرش مستقل وادارند... چنان‌که گفته‌اند: «لا تعبد في العقليات».
نویسنده غیرتمند این کتاب برای تأکید بر توجه کامل به قرآن کریم و غفلت نکردن از عظمت این حجت الهی حدیثی موثق از رسول اكرم(ص) نقل می‌کند که بازنویسی آن آگاهی‌بخش است:
مَنْ أَعْطَاهُ اَللَّهُ اَلْقُرْآنَ فَرَأَی أَنَّ أَحَداً أُعْطِيَ شَيْئاً أَفْضَلَ مِمَّا أُعْطِيَ فَقَدْ صَغَّرَ عَظِيماً وَ عَظَّمَ صَغِيرا.ً این بنده گوید: دلیل عقلی آن حدیث روشن است، زیرا قرآن سخن خداست و کسی که سخن دیگری را برتر شمارد سخن خدا را -که علم نازله او است - کوچک شمرده و فروتر دانسته و تهافت این تفکر واضح است. 
استاد محمدرضا حکیمی در این کتاب برای اینکه نشان دهد آنچه مکتب تفکیک نامیده مسلکی است که پیش از او روحانیانی عالم و عالمانی عامل پیموده‌اند، به شرح حال و آرای سه تن از آنان مانند آیت‌الله سید موسی زرآبادی، آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی و آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی که در سده اخیر می‌زیسته‌اند می‌پردازد.
در دوره معاصر کسی که مکتب تفکیک را در مجامع علمی و دینی و برخی مطبوعات مطرح کرد محمدرضا حکیمی فرزند عبدالوهاب بود. از امتیازات شخصی آن مرحوم تحصیلات کامل ادبی او نزد محمد تقی ادیب نیشابوری است و شرکت در انجمن ادبی که در مشهد تشکیل می‌شد و به نقادی شعر می‌پرداختند. او در کنار تحصیلات حوزوی فقه و اصول نزد استادان برجسته، از آن نشست‌های ادبی نیز بهره می‌برد. از این رو توانست به عربی و فارسی شعر سراید و مایه تحسین
 استاد خود شود.
اما آنچه مورد نظر بنده است یادآوری این واقعیت است که آن مؤمن پاک اعتقاد، این همه قدرت بیان و قوت بنان و توان نویسندگی را در پیشگاه قرآن و عترت پیامبر اکرم(ص) نثار کرد و به ترویج ثقلین پرداخت که در مجموعه 12 جلدی الحيات و سایر کتاب‌هایش دیده می‌شود. برای نشان دادن عظمت این تصنیف و تألیف به اشاره گویم: نوشتن و نشر همین ۱۲ جلد پر برگ و بار، اگر توسط دولت انجام می‌گرفت یک اداره لازم بود، ولی ایمان و سختکوشی سه برادر، آن را سامان بخشید
 با بهترین تجلید و چاپ.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه