او همواره مدافع انقلاب و نظام بود

روایت‌هایی از مراوده علامه محمدرضا حکیمی با رهبر معظم انقلاب در گفتاری از تولیت آستان قدس رضوی

او همواره مدافع انقلاب و نظام بود


پیشینه آشنایی حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی، با مرحوم علامه حکیمی به سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بازمی‌گردد. در طول آن سال‌ها و پس از ایفای مسئولیت به عنوان معاونت ارتباطات حوزوی دفتر رهبر معظم انقلاب، این ارتباط نزدیک‌تر شد. پس از درگذشت مرحوم علامه حکیمی، تولیت محترم خاطرات خود از آشنایی چندین و چندساله با این اندیشمند مشهدی را در گفتاری که در سایت رهبر معظم انقلاب نیز منتشر شد، بیان کرد. بازنشر بخش‌هایی از این گفتار مفصل را در ادامه می‌خوانید.

کلاس درس آیت‌الله میلانی
من خاطره‌ای دارم از خود این بزرگوار که می‌گفت مدرسه که تمام شد، در درس خارج مرحوم آیت‌الله میلانی، آن مرجع بزرگ و کم‌نظیر، شرکت می‌کردم. ۲۳ سال داشتم و جوان بودم که در درس این فقیه بزرگ شرکت می‌کردم و هر وقت مسئله‌ای را مطرح می‌کردم، استاد اشکال را توجه می‌کرد و با سعه ‌‌صدر پاسخ می‌داد. بسیار هم به من علاقه‌مند بود‌.
یک روز در آن مدرسه من پشت ستون نشسته بودم. حضرت آیت‌الله میلانی تشریف آورد و شروع به درس‌گفتن کرد و چون من پشت ستون بودم، من را ندید. وقت درس‌دادن پرسید: آقای حکیمی کجاست؟ من از پشت ستون خودم را نشان دادم و عرض کردم: آقا، من اینجا نشسته‌ام. فرمود: آهان، خواستم ببینم سر درس هستی یا نه. وقتی افلاطون درس می‌گفت، اگر ارسطو پای درسش نبود، آن روز برای افلاطون درس‌گفتن سخت می‌شد. با این فرمایش، مرحوم آیت‌الله میلانی آقای محمدرضا حکیمی را که جوانی 23‌ساله بود، به ارسطوی درسش تشبیه می‌کند، بسیار بااستعداد، خوشفکر، پرتلاش و پرمطالعه.

گعده طلبگی
یادم هست اواسط دهه‌ ۷۰ بود که مرحوم آقای حکیمی تصمیم گرفت به مشهد برگردد و باقیمانده عمرش را در جوار حضرت رضا(ع) باشد. با بعضی از دوستان قدیمی‌اش خداحافظی کرد و گفت: من به مشهد می‌روم و دیگر معلوم نیست به تهران بازگردم. به بنده هم گفت دوست دارم خدمت رهبر انقلاب برسم و از ایشان هم خداحافظی کنم. بنده هم خدمت حضرت آقا عرض کردم و ایشان فرمودند آقای حکیمی فلان شب شام تشریف بیاورند و در خدمتشان باشیم‌. در آن دیدار، بنده هم توفیق حضور داشتم. پیش از شام، حدود یک ساعت‌ و 20 دقیقه‌ به قول طلبه‌ها گعده طلبگی صورت گرفت. شاید دوسوم از آن جلسه به بیان فضیلت‌ها و روایت خاطرات حضرت آقا و مرحوم علامه حکیمی از مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی گذشت‌.

عشق و علاقه‌ وافر به امام (ره)
یکی دیگر از خصوصیات آقای حکیمی، آن‌طور که خودش هم گفت، عشق و علاقه وافر به امام رضوان‌الله ‌تعالی‌علیه بود. ایشان می‌گفت وقتی حضرت امام نهضت را شروع کردند، ما همه آرزوها و آمال‌هایمان را در امام(ره) دیدیم. ما امام(ره) را تبلور عدالت اسلامی، تبلور عاشورای حسینی و تبلور عالم حقیقی دیدیم.
 به همین خاطر مرحوم آقای حکیمی خیلی تلاش کرد بتواند بین حوزه‌های علمیه مشهد و قم پیوند ایجاد کند و در این راه از هیچ تلاشی مضایقه نکرد، تا آنجایی که مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی را از مشهد به قم برد تا با حضرت امام(ره) 
دیدار کند.
بعد از این دیدار مرحوم آقا شیخ مجتبی یکی از مروجان و طرفداران امام می‌شود. تعبیری هم از حضرت امام(ره) با این مضمون دارد که این مرد پرچم اسلام را بلند کرده است و باید همه از او حمایت کنیم.

آن جلسه به‌یادماندنی
سال ۶۹ بود که رهبر انقلاب به من گفتند: علاقه‌مندم آقای حکیمی را ملاقات کنم. برای فلان روز، ناهار ایشان را دعوت کنید. من به آقای حکیمی عرض کردم که فلان روز ناهار میهمان رهبر انقلاب هستید. آقای حکیمی گفت: آقا من حالا در حضور ایشان بیایم چه بگویم و چه‌کار کنم؟ من اگر بیایم و هیچ ‌چیز نگویم، روز قیامت مسئولم که در محضر حاکم اسلامی رفتم، ولی درد و رنج مردم را منتقل نکردم و نگفتم. من اگر بیایم در این جلسه و چیزی نگویم، روز قیامت مسئولم. اگر هم این مطالب را بگویم (نابسامانی‌های اقتصادی، فقر، نداری، تبعیض
و ...)، ممکن است چندان مورد پسند واقع نشود یا خود ایشان بگوید آقا من مطلعم از این مسائل. خب، آمدن من چه فایده‌ای دارد؟ من باید از این ملاقات بهره‌ای ببرم. بنده به ایشان عرض کردم: شما تشریف بیاورید، هرچه تشخیص می‌دهید و دوست دارید آنجا بیان کنید. حضرت آقا سعه‌صدرشان خیلی بالاست و در نیت پاک و صداقت و اخلاص شما کمترین تردیدی ندارند. هرچه بگویید آقا استقبال می‌کنند. هیچ نگران نباشید. آن روز مقرر محقق شد و ایشان خدمت آقا تشریف آورد. صحبت‌هایی شد و جناب آقای علامه حکیمی هم شروع به بیان دردها و مشکلات بخشی از مردم کرد و به برخی مصادیق اشاره کرد. صحبت‌هایش که تمام شد، آقا فرمودند: جناب آقای حکیمی، این مطالبی که فرمودید ما بیش از این‌ها خبر داریم. بنده گزارش‌ها و نامه‌ها را می‌خوانم. ملاقات‌‌های فراوانی با اقشار مختلف دارم. شما یک گوشه از این‌ها را خبر دارید. بله، این نابسامانی‌ها و ‌مشکلات هست. ما هم در فکر هستیم و بی‌تفاوت نیستیم. آقای حکیمی رو کرد به بنده و گفت: خب، ببینید. پس خود آقا در جریان هستند و بهتر از ما هم اطلاع دارند. پس آمدن من چه سودی داشت؟ آقا فرمودند: آقای حکیمی، فلانی درست گفته ‌است. بله، من اطلاعاتم در این حوزه‌ها کم نیست و خیلی اطلاعات دارم، اما آمدن امثال شما و جلسات با شماها ما را روی این موضوعات بیشتر حساس می‌کند. این خیلی مؤثر است. بله، این اخبار و اطلاعات را ما داریم و به مسئولان هم تذکر می‌دهیم. دغدغه ما هم هست، اما آن‌قدر داده‌های ذهنی ما متفاوت و متعدد و زیاد است که گاهی روی این امر که می‌خواهیم متمرکز بشویم، مسئله جدیدی به‌ وجود می‌آید. یک امر دیگری پدید می‌آید و غفلت می‌شود از مسئله‌ای، اما حضور و تذکردادن‌های شماها ما را روی این مسئله حساس می‌کند. این می‌شود یک مسئله ذهنی همیشگی ما. لذا ما استقبال می‌کنیم که شماها تشریف بیاورید همین نکات را به ما بگویید.
این خاطره را بیان کردم که بگویم علامه حکیمی همیشه دغدغه مردم به‌ویژه نیازمندان را داشت و در هر جلسه‌ و محفلی، این‌ مسائل را بیان می‌کرد و پرچم عدالت واقعی را بلند کرد، آن هم عدالتی برخاسته از آیات و روایات.

برای انقلاب زحمت کشید
ایشان همواره مدافع انقلاب و نظام بود و به‌عنوان روشنفکر و عالم دینی نقدهایی هم داشت. ایشان اصل نظام جمهوری اسلامی را قبول داشت و به آن معتقد و علاقه‌مند بود. مرحوم حکیمی جزو کسانی بود که برای تأسیس نظام و به نتیجه‌ رسیدن این انقلاب تلاش کرد و زحمت کشید.
البته در حوزه‌هایی هم نقد داشت، اما نقدهایش به‌ معنای جدایی و فاصله‌گرفتن ایشان از نظام نبود. بنده این حرف را قبول ندارم. ایشان همراه با نظام‌ بود و برای موفقیت‌ نظام و رهبر انقلاب 
دعا می‌کرد.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه