شهادت زید بن علی(ع)؛ تکرار مظلومیت فرزندان امیرمؤمنان(ع)

مروری بر چرایی و فرجام قیام نوه سیدالشهدا(ع)

شهادت زید بن علی(ع)؛ تکرار مظلومیت فرزندان امیرمؤمنان(ع)

ما خراسانی‌ها و به ویژه اهالی مشهد، شاید ناخواسته و نادانسته با زید بن علی بن حسین(ع) آشنایی داریم؛ در فاصله حدوداً 50 کیلومتری مشهد، زیارتگاهی منسوب به فرزند وی وجود دارد؛ آرامگاه یحیی بن زید در میامی که سالانه میزبان زائران پرشماری است و یکی از اماکن زیارتی مهم این منطقه محسوب می‌شود.


​​​​​​​با وجود این خیلی از ما قصه غمبار زید و فرجام غم‌انگیز قیام او را نمی‌دانیم. بسیاری از علمای برجسته ما مانند مرحوم آیت‌الله‌العظمی خویی، فرزند امام زین‌العابدین(ع) را از شیعیان راستین و قیام وی را با اجازه امام زمانش، حضرت جعفر بن محمد صادق(ع) می‌دانند. زید از قاریان برجسته قرآن بود و در قرائت سبکی خاص داشت. او حدود 20 سال پس از واقعه عاشورا در سال 80قمری متولد شد و در محضر پدرش امام سجاد(ع)، برادرش امام باقر(ع) و برادرزاده‌اش امام صادق(ع) به فراگیری علوم دینی به ویژه علم حدیث پرداخت. زید را از افراد زاهد و اهل عبادت دوران خودش دانسته‌اند. با این حال او در برابر ظلم ظالم اهل سکوت نبود و برای قیام در برابر ستمگری اُمویان، بی‌تابی می‌کرد؛ به خصوص اگر کسی به ساحت قدسی برادر و برادرزاده بزرگوارش جسارتی می‌ورزید، سکوت را جایز نمی‌دانست. نقل است که یک بار وقتی هشام بن عبدالملک، خلیفه اموی، او را احضار کرده ‌بود، در مقابل زید به وجود مقدس امام باقر(ع) جسارتی کرد؛ زید بلافاصله خلیفه اُموی را مورد شماتت قرار داد و او را از دین خارج دانست؛ به همین دلیل هشام مخفیانه به والی کوفه دستور داد تا هر چه زودتر زید را ترور کند و به شهادت برساند، اما پسر امام سجاد(ع) از ماجرا مطلع شد و به مدینه رفت.
 
دریافت اجازه قیام
بیداد و ظلم جانکاه اُمویان برای زید قابل تحمل نبود. او چند بار به محضر برادر بزرگوارش، امام محمدباقر(ع) مشرف شد و از آن حضرت اجازه خروج و قیام خواست اما امام(ع) با توجه به اوضاع زمانه و ضرورت بردباری برای حفظ شیعه و ایجاد فضای لازم برای انتشار معارف اهل‌بیت(ع)، زید را از قیام بازداشت و او نیز به دستور امام(ع) گردن نهاد؛ تا اینکه پیشوای پنجم شیعیان به شهادت رسید و پس از ایشان، امام صادق(ع) بار هدایت امت را به دوش گرفت. زید چند بار به دیدار برادرزاده گرامی‌اش رفت و از امام(ع) خواست اجازه قیام دهد. آن‌ حضرت نیز عمویش را به بردباری دعوت می‌کرد تا اینکه یک ‌بار پس از مشاهده دلتنگی زید و شوق او برای قیام در برابر اُمویان فرمود: «عموجان! اگر دوست داری که همان شخص به‌ دار آویخته در کُناسه کوفه باشی، راه همین است». زید راه شهادت را انتخاب کرد و تصمیم گرفت برای آغاز قیام به کوفه سفر کند. نقل است وقتی برای خداحافظی به محضر امام صادق(ع) مشرف شد، امام(ع) هنگام بدرقه وی فرمود: «وای بر کسی که ندای او را بشنود و به یاری‌اش نشتابد».

این کوفیان غدّار
کوفیان که سابقه‌ای بلندبالا در خیانت و بدعهدی داشتند، این‌ بار نیز دست بیعت به سوی زیدبن‌علی(ع) دراز کردند. او با اینکه می‌دانست کوفه چگونه شهری است، اما برای اقامه قیام و مبارزه با ظلم اُمویان، ناچار دعوت آن‌ها را پذیرفت. مورخان می‌گویند 50 هزار نفر از اهالی کوفه با زید بن علی(ع) بیعت کردند و حتی ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی نیز با قیام وی همراهی کرد و به همین خاطر به زندان افتاد و در همان زندان نیز درگذشت. اما کوفیان باز هم روش گذشته را در پیش گرفتند؛ بُلاذری در کتاب «انساب الاشراف» می‌نویسد از آن 50 هزار نفر تنها 300 نفر به یاری زید آمدند و او با وجود کمی نفرات و با تأسی به قیام جدش، اباعبدالله(ع) در برابر سیل دشمنان ایستاد. یاران زید مردانه جنگیدند، اما به جز هشت نفر، همه به شهادت رسیدند. افراد باقیمانده، پیکر نیمه‌جان زید را از معرکه بیرون آوردند. او در لحظات پایان حیات وصیت کرد پیکرش را در وسط نهری به خاک بسپارند تا مخفی بماند و آن هشت نفر چنین کردند؛ اما باز یکی از افراد، یکی از آن کوفیان، خیانت کرد و محل دفن پیکر زید را در ازای دریافت پول فاش کرد. حاکم اُموی کوفه جسد زید را از آرامگاهش بیرون آورد، سرِ او را برای هشام بن عبدالملک فرستاد و پیکرش را بر دروازه کُناسه کوفه به دار آویخت تا نمادی از مظلومیت فرزندان امیرمؤمنان(ع) و ضرب‌المثلی برای خیانت‌پیشگی کوفیان باشد.

خبرنگار: محمدحسین نیکبخت

برچسب ها :
ارسال دیدگاه