گونه جدید کمدی در سینمای ایران

نگاهی به دلایل رونق «فسیل» در گیشه

گونه جدید کمدی در سینمای ایران

برای سینمایی که تا همین چند ماه پیش از آن قطع امید شده بود و کمتر کسی فکر می‌کرد بتواند به روزهای سابقش بازگردد، گیشه پررونق و فروش 119میلیاردی یک فیلم آن هم در کمتر از دو ماه، سبب می‌شود کمی خیالمان راحت شود که مردم با سینما قهر نکرده‌اند و در پیچ و خم زندگی و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات، هنوز هم راهشان را به سمت سالن‌های سینما کج می‌کنند و فیلم می‌بینند.


اما روی دیگر این سکه هم دلایل فروش فیلمی مانند «فسیل» است که سازندگانش پیش از اکران، 100میلیاردی شدن آن را پیش‌بینی کرده بودند. حالا به قطعیت می‌توان گفت کمدی‌های خاص گارانتی فروش دارند و امتحانشان را در سخت‌ترین شرایط همچون شیوع کرونا، گشایش سینما پس از تعطیلی‌های مکرر، التهاب‌های اجتماعی، افزایش قیمت بلیت و... پس داده‌اند و می‌توانند پلی میان مردم و سالن‌های سینما بزنند. گرچه در این میان عده‌ای هم معتقدند این فیلم‌ها در سایه آمارسازی بزرگ می‌شوند و در دهان می‌چرخند. در ادامه با شاهپور عظیمی؛ منتقد، مترجم و مدرس سینما درباره دلایل توفیق فیلم‌های کمدی و بازار پررونقشان در میان گونه‌های دیگر به گفت‌وگو پرداختیم.
این منتقد درباره ساختگی یا واقعی بودن آمار فروش فیلم‌ها و در پاسخ به اینکه آیا طرح چنین مسئله‌ای که این روزها زیاد دیده می‌شود محلی از اعراب دارد یا خیر، به خبرنگار ما می‌گوید: به نظرم طرح چنین پرسشی ممکن است با غرض‌ورزی‌هایی همراه باشد، برای مثال چه بسا آن‌هایی که فیلم‌هایشان نفروخته، بدشان نیاید چنین مضمون‌هایی کوک کنند. از سوی دیگر این آمارها برای مدیران هم بهانه خوبی است تا پس از فراز و فرود ماه‌های اخیر بتوانند در مورد میزان موفقیتشان بیلان ارائه کنند.

اگر «عقاب‌ها» امروز اکران می‌شد...
وی در ادامه می‌افزاید: نکته مهم دیگر اینکه اصولاً سازندگان فیلمی مانند «فسیل» به خوبی توانسته‌اند سلیقه و پسند مخاطبان خویش را ارزیابی کرده و فیلمی بسازند که به شدت پرفروش شود. بنابراین می‌توان تصور کرد این فروش‌ها واقعی‌ هستند اما با بلیت‌های 60 و 45 هزار تومانی! در حالی که مقایسه‌های آماری نشان می‌دهد فیلمی مانند «عقاب‌ها» در زمان اکرانش 6 میلیون مخاطب داشته و اگر امروز اکران می‌شد شاید «فسیل» حتی به گرد پای آن هم نمی‌رسید.

فکر می‌کردیم سینما مرده و مخاطب ندارد
با این اوصاف جای خوشحالی دارد که سینما با نمایش این فیلم و فیلم‌هایی از این دست به اصطلاح نفسی کشیده است، زیرا پس از ایام کرونا و سپس رخداد‌های چند‌ماهه اخیر، شاید بسیاری تصور می‌کردند سینما رفتن و تماشای فیلم‌ها روی پرده از بین رفته و دیگر کسی فیلم نمی‌بیند. البته من «فسیل» را ندیدم اما حدس نمی‌زنم جزو آثار ماندگار سینمای ایران باشد، با این حال یادمان نرود که نمی‌توانیم به خواست و پسند مخاطبان ایراد بگیریم. مردم اراده کرده‌اند این فیلم را تماشا کنند و حق دارند دو ساعتی تفریح بکنند و در مجموع این میزان فروش‌ چندان هم نمی‌تواند دور از واقعیت باشد.
عظیمی با تأکید بر اینکه این سَبک کمدی امتحانش را پس داده، یادآور می‌شود: ارقام بالای فروش فیلم‌هایی مانند «سگ‌بند»، «دینامیت»، «انفرادی» و... که البته آن‌ها نیز جزو آثار ماندگار سینمای ایران نیستند، نشان می‌دهد آثاری از این دست مخاطب خاص خودشان را پیدا کرده‌اند، هر چند ممکن است سازندگان این آثار خواه‌ناخواه امکاناتی از نظر تأیید و تصویب چنین قصه‌هایی داشته باشند که شاید فیلمسازان دیگر از آن برخوردار نباشند.

یک گونه جدید کمدی در حال شکل‌گیری است
به گفته این منتقد و مترجم به نظر می‌رسد در سینمای ایران یک ژانر جدیدی هم در حال شکل‌گیری است یعنی موضوعاتی «خط قرمزی» با سبک و سیاق کمدی که با استقبال مخاطب نیز روبه‌رو می‌شود. البته این جریان با فیلم «هزارپا» آغاز شد و پس از آن دنبال‌کنندگانی هم داشت.
عظیمی در پاسخ به این پرسش که اساساً معادلات فروش در سینمای ایران بر پایه چه مؤلفه‌هایی استوار است، تأکید می‌کند: اساساً هیچ مؤلفه‌ای! ما در سینما فیلم بسیار خوبی داریم که اصلاً فروش نمی‌کند، در مقابل فیلم بسیار بدی هم داریم که فروش بالایی دارد. زمان تولید، اتفاق‌های اجتماعی پیش و پس از نمایش یک فیلم و مؤلفه‌های دیگری که شاید مختص جامعه ماست روی فروش تأثیرگذار است. به طور مثال «ناخدا خورشید» فیلمی درجه یک و عالی بود که همه هنگام نمایش آن در یکی از دوره‌های پیشین جشنواره فیلم فجر معتقد بودند در اکران عالی ظاهر خواهد شد اما برخلاف تصور در زمان نمایش عمومی شکست سختی خورد؛ گرچه هنوز هم پس از گذر چندین دهه «ناخدا خورشید» همچنان فیلم مطرح و مهمی محسوب می‌شود.

فیلم‌های تلخ مخاطب چندانی ندارند 
به گفته این مدرس سینما، نمی‌توان درباره دلایل اقبال فیلم‌ها و فروششان حکم کلی داد، اما واقعیت این است که وقتی مردم حال خوشی نداشته باشند، احتمالاً فیلم کمدی و سبُک (نه به معنای منفی آن) می‌تواند تأثیرگذار باشد و فروش کند. شاید بد نباشد به یک مورد جهانی اشاره کنم؛ در دهه 1940 در ایتالیا یک جریانی به نام «نئورئالیسم» ایجاد شد که فیلم‌های این دوره سراسر جنگ، بدبختی و فلاکت را نمایش می‌داد آثاری مانند «دزد و دوچرخه»، «رم شهر بی‌دفاع» و... که از این دست فیلم‌ها بودند در ایتالیا فروش نمی‌کردند اما همین فیلم‌ها در جاهای دیگری که چنین تجربه زیستی را در آن روزگار نداشتند، مورد توجه واقع می‌شدند. به نظرم در سینمای ما هم همین طور شده است، فیلم‌های تلخ اجتماعی مخاطب چندانی ندارند، نمونه‌اش فیلم آخر اصغر فرهادی که اکران موفقی هم نداشت.
اینجا بازمی‌گردم به یکی از مؤلفه‌های مهم که مخاطب‌شناسی است؛ به نظرم فیلمسازانی مانند مسعود اطیابی یا کریم امینی می‌دانند مردم این روزها حوصله فیلم‌های به اصطلاح سنگین را ندارند بنابراین براساس شناخت از مخاطبان سراغ آثار کمیک رفته‌اند.

خندیدن هم یک جور انتخاب و تفکر است
این منتقد در واکنش به نظر برخی از صاحب‍نظران که معتقدند مخاطب نیازی به این همه کمدی ندارد و کمدی‌ها راه اندیشه را بسته‌اند، با جدیت متذکر می‌شود که این حرف بسیار غلط است. او در ادامه تصریح می‌کند: این نوع نگاه در واقع یعنی اینکه من برای دیگران تصمیم می‌گیرم و خودم را برتر از آن‌ها می‌دانم و فکر می‌کنم از مردم بیشتر می‌فهمم و طبعاً این نگاه محل اشکال است. توجه به کمدی‌ها هم خودش نوعی اندیشه و تفکر است. همین ‌قدر که مخاطب از تلخی فرار می‌کند و دلش می‌خواهد بخندد، خودش یک نوع تفکر است.
عظیمی تصریح می‌کند: واقعیت این است که مردم کاملاً آگاهانه انتخاب می‌کنند و ما به هیچ‌ وجه حق نداریم به آن‌ها اعتراض کنیم. هر کس برای خودش تصمیم می‌گیرد که چه فیلمی ببیند و این اصلاً به ما مربوط نیست. مردم به خنده احتیاج دارند و خودشان در این موارد تصمیم‌گیرنده اصلی هستند.

خبرنگار: صبا کریمی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه