روایت سیدکمیل حسینی از چالشهای آموزش دینی در مدرسه
با الگوهای فرهنگ ضددین نمیتوان نسل متدین تربیت کرد
جایگاه تربیت دینی در ساختار آموزش و پرورش و مدرسه از جمله موضوعات بهروز، مهم و دورانساز جامعه اسلامی ماست. از طرفی پژوهشها و همچنین وضعیت اجتماعی ایران نشان میدهد تربیت دینی در نهادها، بازدهی چندان بالایی ندارد و از نقطه آرمانی خود فاصله بسیار دارد. خبرگزاری مهر در گفتوگو با سید کمیل حسینی، پژوهشگر تربیت جنسی و مسئول مجموعه فرهنگی آرمانا به همین موضوع پرداخته که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید.
سید کمیل حسینی با بیان اینکه در حوزه تربیت دینی باید سه امر برای کودکانمان ایجاد کنیم، گفت: نخست بینش سالم، دوم گرایشهای صحیح و سالم و سوم رفتارهای درست. یعنی اگر بخواهیم نسل کودک را تربیت دینی کنیم تا به افقهای خوب و بلند روحانی برسند باید روی جهانبینی آنها کار شود، علایق و منفورات را روی کنشهای رفتاری و بیرونی منطبق کنیم.
وی ادامه داد: در نگاه دینی همه اینها وجود دارد؛ در واقع ایمان به تعبیری بینش است، عمل صالح به عنوان کنش رفتاری ما خواهد بود یا مثلاً موضوع تولی و تبری میشود گرایش ما در نگاه دینی (فروع دینی). پس ما باید در تربیت دینی روی این سه موضوع کار کنیم.
حسینی با تأکید بر پنج عرصه در نظامبندی رفتار با کودکان گفت: یکی از این عرصهها ناخودآگاه کودکان است که در تربیتشان مؤثر است. شخصیت متربی از شخصیت مربی تأثیر میگیرد، حتی به صورت ناخودآگاه. در نگاه دینی نگاه به عالم عبادت محسوب میشود چرا که میگوییم یک ناخودآگاهی از آن عالم میتواند روی وجود ما تأثیر بگذارد. حالا در نظام آموزش و پرورش چه وجهی باید باشد؟ در تربیت دینی باید حواسمان باشد معلمان آموزش و پرورش چه شخصیتی دارند، خودساختهاند یا نیستند و ناخودآگاهی که این شخصیت روی کودکان تأثیر میگذارد اهمیت پیدا میکند.
اینکه کودکان در آموزش و پرورش توسط معلمان بااخلاق بزرگ شدهاند یا کسی بوده که به دلیل نیاز به شغل معلم شده است؟ متأسفانه برخی اینطور تربیت نشدهاند که خود را در جایگاه انسانسازی ببینند و وقتی این شخصیت را در خود تربیت و پرورش ندادهاند فرزند من هم که در زیر دست آنهاست برداشت انسانسازانه از آنها نخواهد داشت.
حسینی با اشاره به دیگر ارکان مهم گفت: قسمت دوم فضای عادتها و سنتهاست که انسانها را میسازد. عادتها و سنتها به تعبیری شرایط مدرسه من، فضا، اکوسیستم، طراحی، معماری و امکانات یک مدرسه است. به عنوان مثال نمازخانه مدرسه چگونه است؟ اصلاً نمازخانه دارد؟ آیا نمازخانه محیط جذابی برای بچههاست یا نه یک اتاق معمولی است که بوی پا میدهد یا فرش کثیفی هم دارد؟ آیا مدرسه متناسب با جنسیت کودکان طراحی شده است؟ یعنی وقتی به مدرسه میآیم میفهمم به مدرسه دخترانه یا مدرسه پسرانه آمدهام یا نه؟ مجموع پاسخ به این پرسشها در نهایت اکوسیستم مدرسه را مشخص میکند.
دینداری فضای طیفی است
حسینی در پاسخ به این پرسش که در بعضی مدرسهها این موارد در بالاترین کیفیت اتفاق افتاده اما بعضاً خروجی متناسبی را شاهد نیستیم، ادامه داد: چند نکته وجود دارد؛ نخستین نکته این است که نباید فضای صفر و صدی در دینداری متصور باشیم. دینداری یک فضای طیفی است و آدم با دین و آدم بیدین نداریم، آدمهایی داریم که در طیفهای متفاوت دیندار هستند. اینکه مثلاً کسی که تربیت کردهام در کدام قسمت از این طیف دین قرار گرفته مهم است؛ آیا اهل نماز است، اهل تهجد است یا نه فقط روزه میگیرد، حتی هنوز روزه هم نمیگیرد یا ضد دین است.
برخی از همین مدرسههایی که بهاصطلاح غیرانتفاعی هستند اسمشان دینی است ولی رفتارهای غیر دینی در آن انجام میشود و چه بسا دلزدگی ایجاد میکند. عنوان مدرسه الزاماً نشان نمیدهد آن فرزند با سازوکار دینی هدایت میشود اما میتوان گفت مدرسههای خوبی که کار دینی میکنند خروجی قابل دفاعتری نسبت به مدرسههای دولتی دارند.
حسینی با تأکید بر اینکه معتقدیم محیط دخترانه باید دخترانه باشد، گفت: کودکان و نوجوانان دختر باید بتوانند دخترانگی خودشان را بروز دهند اما متأسفانه در آموزش و پرورش چنین چیزی نداریم؛ تربیت دختر و پسر ما شبیه به هم است یا مثلاً در مدرسههای روستایی دختر و پسر در کلاس مینشینند و یکجور آموزش داده میشوند. بنابراین مدرسه ارتباطی با طبیعت ندارد اما در نگاه دینی و جامعهشناسی دین وقتی انسان را از طبیعت دور میکنیم خدا باوریاش تحت تأثیر قرار میگیرد. به عنوان مثال کودک هیچ شگفتیای در طبیعت ندیده، هیچ پرورش و زایشی را ندیده، آسمان و عظمت خلقت را ندیده که برای او سؤال شود چرا این اتفاقات میافتد. مدرسهای ایزوله شده از طبیعت ساختیم؛ چرا باید فرزند در آن تربیت دینی پیدا کند؟
کودکان در الگوگیری دینی دچار خلأ هستند
این کارشناس تربیت کودک، علایق کودکان را بخش دیگری از این تربیت عنوان کرد و گفت: علایق کودکان «دوست دارم و دوست ندارم»های آنهاست. باید ببینیم چه فضای جذابی برای کودکان در قسمتهای مختلف مدرسه و جنبههای متنوع هنری مهیا کردیم تا با نگاه زیباشناختی مفاهیم را به بچهها یاد دهیم؟ چه مقدار تلاش کردیم الگوهای خوبی را در نظام آموزش و پرورش به کودکان یاد دهیم؟ ما دچار چالش هستیم.
یک کودک در فضای رسانه با دهها سلبریتی و الگو و قهرمان مواجه میشود و او در الگوی دینی دچار خلأ است. باید برای نسل خودمان الگوی زنده هم معرفی کنیم؛ الگوهایی در اطراف خودشان و در فضای جدید جهان تا بتوانند راحتتر با آن ارتباط بگیرند. پس من باید بلد باشم با کودک متناسب با سنش الگو بسازم؛ این ابرقهرمانهایی که در جامعه وجود دارند برای بچههای ما الگوسازی و هویتسازی میکنند. وقتی کودک ما الگویش از یک فرهنگ ضد دینی میآید چطور میتوانم توقع یک نسل متدین را داشته باشم؟ چرا من قهرمان خوبی ندارم؟ چرا برنامهریزی نکردهایم؟ اینها پرسشهای بسیار مهمی است که پس از چند دهه هنوز نتوانستهایم الگوی خوب برای بچههای خود بسازیم و این خلأها به جامعه ما آسیب میرساند. فضای بعدی فضای علایق و قهرمان و الگوهای بچههای ما هستند. در قرآن که نگاه کنیم متوجه میشویم قرآنی که برای هدایت بشر و هدایت کل تاریخ آمده تا چه میزان داستان دارد. اصول عقاید کمتر گفته شده اما داستان حضرت نوح(ع)، ابراهیم(ع)، عیسی(ع) و دیگر انبیا گفته شده و به ما الگو میدهد. حتی بهصراحت گفته شده پیامبر اکرم(ص) الگوی ما هستند؛ بعد ما این روش را حذف کرده و درست به آن نپرداختهایم.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
عقیله و چالش روایت یک شخصیت شگفتانگیز
-
قدس رواق
-
یک استکان زیارت ناب
-
باید رزق در نظرت زیاد و طاعات و عباداتت، کم جلوه کند
-
زندگی مثل مسابقه است
-
نیمه پنهان دفاع مقدس
-
بهینهسازی مصرف انرژی در حرم مطهر رضوی
-
با الگوهای فرهنگ ضددین نمیتوان نسل متدین تربیت کرد
-
نیروی انسانی پیشران انقلاب در مسجدها پرورش یافتند
-
«روز جهانی مذهب» و پدیده مذهبهراسی