عقیله و چالش روایت یک شخصیت شگفت‌انگیز

گفت وگو با نویسنده کتابی که در پانزدهمین جایزه ادبی جلال شایسته تقدیر شد

عقیله و چالش روایت یک شخصیت شگفت‌انگیز

نوشتن از شخصیت‌های بزرگ همیشه پیچیدگی و چالش‌های خاص خود را دارد. این پیچیدگی هنگامی‌که با شخصیتی اعظم مواجه می‌شویم به‌مراتب بیشتر می‌شود. حضرت زینب(س) مولود تنها زوج معصوم عالم خلقت است. بانویی که نقشی محوری و ویژه در زنده ماندن اسلام داشته است. شخصیت این حضرت(س) ابعاد مختلف و حساسی را دربرمی‌گیرد که شناختن آن لایه‌ها به ما در نزدیکی و درک این شخصیت کمک خواهد کرد.


یکی از راه‌های شناخت این بانو، نوشتن روایتی مستند همراه با زبانی نرم است که خواننده عام و خاص را مخاطب خود کند. کتاب «عقیله» به همین سبک، راوی بخش‌های تلخ و شیرین زندگی حضرت زینب(س) است. دکتر «الهام امین» نویسنده این اثر با قلمی شیوا و سبکی جدید دست به روایت زندگی حضرت زینب(س) زده است. «عقیله» که توسط انتشارات «به‌نشر» به چاپ رسیده در پانزدهمین جایزه ادبی جلال آل‌احمد شایسته تقدیر شده است. به همین بهانه با نویسنده اثر به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

شما چهره‌ای هستید که دست‌کم تا پیش از کتاب عقیله، بیشتر به عنوان یک شاعر در خطه خراسان شناخته می‌شدید. پیش از پرداختن به بهانه این گفت‌وگو که خودِ کتاب عقیله است، دوست دارم برای ما از تمایز دو حوزه شعر و داستان بگویید و سپس بفرمایید چه مؤلفه‌هایی از فضای شعر را برای نوشتن نخستین اثر داستانی‌تان به خدمت گرفتید؟
 تا پیش از این، هیچ‌وقت نوشتن رمان یا نثر برایم جدی نبود و همان‌طور که گفتید همه من را به عنوان یک شاعر می‌شناختند و خودم نیز تا پیش از نوشتن این کتاب همین حس را داشتم. زمانی در دوران دبستان داستان‌هایی برای خودم می‌نوشتم ولی فضای نثر برایم خیلی جدی نبوده است اما این‌طور نیز نبود که میانه‌ای با مطالعه در این حوزه نداشته باشم و اصلاً یکی از علایق من خواندن رمان‌های تاریخی بود. 
اوایل دهه90 بود که کتابی در خصوص حضرت زینب(س) به دستم رسید؛ وقتی آن را خواندم، این ذهنیت برایم پیش آمد که ایشان چقدر مهجور است و چقدر ما از این شخصیت عظیم کم می‌دانیم. آن زمان بود که احساس کردم می‌توانم یک کار پژوهشی انجام دهم و شروع به نگارش اثری در این حوزه کنم. البته باید بگویم برنامه‌ای برای نوشتن داستان نداشتم و دو سه سالی فقط در خصوص حضرت زینب(س) در حال مطالعه بودم و بعد که شروع به نوشتن کردم قلم، خودش مرا به این سمت برد که این کتاب، یک روایت داستانی شود. کار، خیلی جوششی بود و از همان اولش که در حال نگارش مقدمه کتاب بودم، یک اثر دلی بود. به‌خاطر احساس قلبی که به حضرت پیدا کرده بودم نه برای اینکه داستانی بنویسم یا بخواهم بعداً در جشنواره‌ای شرکت کنم، بلکه تنها چون تحت تأثیر این شخصیت قرار گرفته بودم، داشتم می‌نوشتم و پیش می‌رفتم. 
پس از نوشتن دو فصل از کتاب، احساس نیاز بیشتری به مستندات تاریخی برای ادامه کار که حالا برایم جدی شده بود، به‌وجود آمد. به هر حال رشته‌ام تاریخ نبود ولی الحمدلله و به لطف خدا مثل یک امداد غیبی، جناب دکتر محمدحسین رجبی دوانی در یک اتفاق پیش‌بینی نشده در مسیر راه من قرار گرفتند و پذیرفتند کتاب را به لحاظ تاریخی ویراستاری کنند و راهنمای علمی و مشاور من در این کتاب باشند. با مشاوره ایشان آنچه تا آن زمان در دو فصل نوشته بودم را دوباره مورد بررسی تاریخی قرار دادم و در ادامه کار، بقیه فصل‌ها را مطابق مستندات تاریخی و زیر نظر ایشان پیش بردم. نوشتن کتاب شاید سه چهار سال طول کشید، چرا که تنها مشغله من نبود و در حاشیه بقیه کارهایم، آن را پیش می‌بردم. در تمام این مقاطع هر فصلی را که می‌نوشتم برای دکتر دوانی می‌فرستادم، ایشان می‌دیدند و اگر نکاتی بود به من منتقل و یا منابعی را برای تکمیل بحث به من معرفی می‌کردند. خدا را شکر نتیجه همان چیزی شد که اکنون شاهدش هستیم. 

در خصوص تأثیر شعر و شاعری در نوشتن این کار برایمان نگفتید.
قطعاً تأثیر داشته است. به هر حال من 25سال است در حوزه شعر، در مجامع ادبی رفت‌وآمد دارم و با همین عنوان من را می‌شناسند و تجربه خوبی در این حوزه دارم. به هر ترتیب به یک قلمی رسیدم و فکر می‌کنم همین قضیه در نوشتن این کتاب خیلی به من کمک کرد. کسانی که کتاب را می‌خوانند، برداشتشان این است متن کتاب، یک متن ادبیِ فاخر است. یعنی ما با یک متن ساده محاوره‌ای که خیلی از داستان‌های ما در این سبک هستند، روبه‌رو نیستیم و این اثر یک متن فاخر ادبی دارد. به نظرم این موضوع ناشی از ذوق ادبی و شعری من بوده است. از وقتی عقیله را چاپ کردم و حائز موفقیت‌هایی در استان و کشور شد، جدی‌تر به حوزه نویسندگی فکر می‌کنم؛ هر چند همان زمان نیز که عقیله را چاپ کردم، تصمیم گرفتم این مسیر را ادامه دهم ولی اکنون خیلی برایم جدی شد و احساس می‌کنم خداوند این توفیق را داده و باید از این توفیق استفاده کنم.

گویا اتفاقاتی در پرده‌هایی از تاریخ روایت نشده و خود شما هم فرمودید تلاش کردیم به طریقی این پیوند را برقرار کنیم. بفرمایید در این مقاطع چه می‌کردید. همین نوع پرداخت، خودش چالشی در نوشتن یک اثر تاریخی به حساب می‌آید، جدا از اینکه کتاب در مورد شخصیت حضرت زینب کبری(س) است که فردی برجسته و حساسیت‌برانگیز محسوب می‌شوند.
در نوشتن این کتاب دو چالش داشتم. یک چالش به این برمی‌گشت که منابع در مورد حضرت زینب(س) بسیار کم است. ما در خصوص برخی از معصومین اطلاعات جزئی و کمی داریم. اگر هم اطلاعاتی باشد بیشتر به زبان عربی است و فکر نمی‌کنم به زبان فارسی منابع غنی زیادی داشته باشیم. آنچه از زندگی حضرت زینب(س) می‌دانیم بیشتر به عاشورا و پس از آن برمی‌گردد. پیش از این واقعه را کسی نمی‌داند و درباره پس از اسارت حضرت زینب(س) نیز اطلاعاتی در دست نیست. این‌ها در حالی است که حضرت زینب(س) در واقعه عاشورا یک بانوی 56ساله بودند و آن پختگی، حلاوت و شخصیت عظیمی که در حادثه عاشورا جلوه می‌کند خلق‌الساعه نیست و بی‌تردید 56سال زندگی حضرت(س) تا آن زمان بسترهایی برای ایجاد و ظهور چنین شخصیتی بوده است. بنابراین، این 56 سال خیلی مهم است چرا که در نهایت به بروز و ظهور چنین چهره تابناکی منتج شده است. به هر حال حضرت زینب(س) معصوم نبوده‌اند بلکه منتسب به معصوم بودند و بالطبع زندگی ایشان تحت تأثیر شخصیت‌های معصوم بوده و کمتر در مورد ایشان نوشته شده است.
چالش دوم بنده که از دل همین چالش اول درمی‌آمد مشکلی بود که در پیوند دادن این حوادث داشتم. بالاخره برخی حوادث اصلی مستند در زندگی حضرت زینب(س) وجود داشت که باید این‌ها را مانند یک حلقه زنجیر به هم می‌بافتم تا بتوانم یک روایت داستانی بدست آورم و در این فرایند ملات و مصالح در دست بنده کم بود. در بخش‌هایی، از تخیل استفاده کردم و در این بخش‌ها با نظر دکتر رجبی دوانی پیش رفتم، چون در حوزه تاریخ اسلام ایشان را یک استاد مسلم و مسلط می‌دانم. تلاش من این بود از آنجا که با زندگی یک شخصیت والا مواجه‌ایم چیزی از این شخصیت کم و یا به آن اضافه نشود. در این تخیل‌ها تنها مواردی را که برای نوع بشر است استفاده کردم. ما حضرت زینب(س) را فراتر از نوع بشر نمی‌دانیم بلکه ایشان بشری تکامل یافته است که خودش حرکت کرده و به تکامل رسیده است. یک زن در حوادث مختلف روزگار مادر، پدر و فرزندان خود را از دست می‌دهد، ازدواج می‌کند، با برادر و خواهر خود تعامل دارد، این اتفاق‌ها و تعاملات از چه نوعی می‌تواند باشد؟ خواننده وقتی کتاب را می‌خواند متوجه استفاده از تخیل در نسبت با حادثه اصلی می‌شود، یعنی در کتاب حادثه مستند تاریخی در بستر خیال اتفاق افتاده و خوانندگان به‌خوبی می‌توانند حوادث اصلی مستند را از تخیلاتی که نویسنده به کار گرفته تفکیک کنند. این روایت داستانی بوده و حتماً به این نیاز داشته که از عنصر خیال استفاده شود، وگرنه کتاب تبدیل به تاریخ صرف می‌شد. وجه تمایز این کتاب با یک اثر تاریخی، داستانی بودن و استفاده از عنصر خیال است.

نکته‌ای که منتقدان درباره کتاب‌های دینی گوشزد می‌کنند این است که ادبیات دینی ما در حال پوست‌اندازی است. می‌توان گفت تقریباً در یک دهه اخیر با کتاب‌هایی صرفاً تاریخی و روایی مواجه بودیم و این زبان نرم وجود نداشت. پوست‌اندازی در این حوزه در حال رخ دادن است. تلقی‌تان از این موضوع چیست؟ با توجه به همین نگاه از افرادی که پژوهشگر تاریخ اسلام و دین‌پژوه هستند بازخوردی داشتید؟
در مورد نکته‌ای که درباره پوست‌اندازی ذکر کردید باید بگویم آن را قبول دارم. کاری که داستان می‌تواند با فرهنگ عمومی انجام دهد یک اثر تاریخی صرف نمی‌تواند انجام دهد. فکر می‌کنم اگر قرار بود عقیله یک اثر تاریخی صرف باشد شاید این توفیق را پیدا نمی‌کرد. ما در این حوزه آثار خیلی کمی داریم. عموم مردم حوصله ندارند سراغ مطالعه کتاب‌های تاریخی خاص بروند. شاید به‌خاطر همین، اطلاعاتمان در مورد داشته‌های فرهنگی‌مان کم است. آثار و پژوهش‌های تاریخی مخاطب خاص دارد اما یک داستان این‌طور نیست. مخاطب داستان عامه مردم هستند. تاکنون از این ابزار خیلی غفلت کرده‌ایم. برنامه بنده در آینده این است که این کار را در مورد شخصیت‌های دیگر به همین سبک ادامه دهم چون فکر می‌کنم واقعاً از آن استقبال می‌شود. در مواجهه با قشر تحصیلکرده‌ای که کتاب را خوانده بودند این نکته را می‌شنیدم که ما نمی‌دانستیم زندگی حضرت زینب(س) چنین بوده است. این یک خلأ و نیاز جدی است که پس از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و در دست بودن تمامی ظرفیت‌ها در مورد چنین شخصیتی که نقشی ویژه در واقعه عاشورا داشته کم‌کاری شده است. شخصیت حضرت زینب(س) شگفت‌انگیز است و اگر بخواهم یک توصیف در مورد ایشان ذکر کنم باید بگویم حضرت زینب(س) فاطمه ثانی است. یعنی آنچه در حضرت زهرا(س) وجود دارد عیناً در حضرت زینب(س) متجلی است. داستان در این حوزه می‌تواند خیلی کمک‌کننده باشد. وقتی این کتاب را نوشتم حتی وقتی سراغ انتشارات دولتی می‌رفتم برخی می‌گفتند کتاب‌های داستان مذهبی خواننده ندارند. اما پس از اینکه انتشارات به‌نشر این اثر را چاپ کرد کتاب در عرض کمتر از یک‌سال به پنج و شش دوره چاپ رسید و تجدید چاپ شد. چون در این حوزه کار نکرده‌ایم گمان می‌کنیم این موضوعات خواننده ندارند. من در یک سال گذشته هم از مخاطب عمومی و هم از قشر تحصیلکرده و پژوهشگر بازخوردهای بسیار خوبی گرفته‌ام و می‌توانم بگویم بازتاب منفی در زمینه این اثر نگرفتم.

چه شد که از بین آن همه عناوین و القاب، دست به انتخاب این عنوان زدید؟
«عقیله» یکی از مهم‌ترین القاب حضرت زینب(س) است. معانی مختلفی برای عقیله ذکر شده و یک معنی آن همین خردمند بودن و کمال عقل ومعنای دیگر آن بهترین و ناب‌ترین هر چیز بودن است. شور همیشه پررنگ‌تر از شعور بوده است. ذات حادثه عاشورا چنین است که با احساسات آدم سروکار دارد. آنچه از عاشورا به جامعه ما انتقال یافته بیشتر شور حسینی بوده تا شعور حسینی. در مورد حضرت زینب(س) نیز همین‌طور است. شاید به‌خاطر رنج‌هایی که به حضرت زینب(س) در حادثه عاشورا وارد شده در مواجهه با حضرت(س) بیشتر به بعد احساسی توجه می‌کنیم اما واقعیت این است این شخصیت فراتر از این موضوع است. «عقیله» به معنای بهترین هر چیز، درست‌ترین صفتی است که می‌توانیم در مورد حضرت زینب(س) به کار ببریم. این صفت گویای خردمندی و فرزانگی حضرت(س) به عنوان یک زن است. شخصیت ایشان از ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، عاطفی، خانوادگی و حتی در حوزه‌های زنانه جامع است، بنابراین با یک شخصیت کامل سروکار داریم. برای من مهم بود این جامعیت را در کتاب نشان دهم و بگویم حضرت زینب(س) فقط آن نیست که در تصورات ما وجود دارد و صرفاً زنی است که مصیبت‌های فراوانی بر او وارد شده است.

در فرایند نوشتن چنین اثری در پرده‌ها و صحنه‌هایی ویژه آیا با فضایی خاص مواجه شدید یا روند نوشتن آن معمول بود؟
همه کتاب یک روند ثابت نداشت و نقاطی از آن متفاوت بود. در بخش‌هایی از کتاب خیلی تحت تأثیر قرار می‌گرفتم و همین الان خاطرات آن را دارم. یادم می‌آید هنگامی‌که داشتم صفحات پایانی فصل دوم را می‌نوشتم که مربوط به زندگی حضرت زینب(س) با پدر بزرگوارشان است بسیار دگرگون شدم. موردی که در خلال این کتاب برای من پیش آمد این بود که گویا یک نقش را برای بازی کردن پذیرفته بودم. متن کتاب به صورتی است که در وهله نخست نویسنده کتاب و در وهله بعد -که در دسترس خوانندگان قرار گرفت- خواننده کتاب دارد با حضرت زینب(س) گفت‌وگو می‌کند و روند متن کتاب از دل یک گفت‌وگو درمی‌آید. انگار نشستیم و داریم با حضرت زینب(س) حرف می‌زنیم و حوادث را همراه حضرت زینب(س) بازگویی می‌کنیم. من مانند بازیگری که نقشی را قبول می‌کند بسیار تلاش می‌کردم به نقش نزدیک شوم. مثلاً اگر قرار بود فصل یا صفحاتی را بنویسم پیش از آن هم مطالعه داشتم و هم در خلال این مطالعات تلاش می‌کردم خود را به حسی که ایشان در حادثه یا اتفاقی داشته نزدیک کنم. این موضوع خیلی روی من تأثیر می‌گذاشت.

​​​​​​​خبرنگار: فاطمی‌نژاد- سرادار

برچسب ها :
ارسال دیدگاه