توجه مخاطبان به داستان‌های امنیتی و سیاسی

گفت‌وگو با نویسنده رمان شایسته تقدیر در جایزه جلال

توجه مخاطبان به داستان‌های امنیتی و سیاسی

شامگاه شنبه گذشته در اختتامیه پانزدهمین جایزه جلال آل‌احمد، کتاب «عزرائیل» نوشته نیما اکبرخانی به همراه کتاب «صور» نوشته حسین‌علی جعفری به عنوان اثر شایسته تقدیر معرفی شدند.


اکبرخانی نویسنده «عزرائیل» نویسنده جوانی است که سراغ یک ژانر متفاوت و روایت داستانی پرهیجان رفته است. او که آثاری همچون «اثریا» و «زلزله ده ریشتری» را در کارنامه خود ثبت کرده در مجموعه تازه‌اش یعنی «عزرائیل» در دو جلد «روزهای تاریک» و «کهنه سرباز» تریلری را به تصویر کشیده که با درونمایه‌ای‌ امنیتی جاسوسی، اتفاق‌های مختلفی از 40سال گذشته را روایت می‌کند و داستانش حول محور یک بازپرس ویژه و قاتل می‌گردد. 
با اکبرخانی درباره «عزرائیل»، انگیزه او از نگارش آن و وضعیت گونه‌های مهجوری همچون تریلر و داستان‎های سیاسی و جاسوسی در ادبیات داستانی ایران به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

 چطور شد که «عزرائیل» را نوشتید؟ 
 من در دوران نوجوانی به تاریخ معاصر به ویژه اتفاق‌های نیم قرن اخیر علاقه‌مند شدم و وقایع سال 50 به بعد برایم خیلی جذاب بود و مطالعات بسیاری هم درباره آن داشتم و از طرفی علاقه‌مند بودم این اطلاعات را به شکلی به دست دیگران برسانم و این شد که یک داستان نوشتم. البته این اطلاعات را با پژوهش‌های خاصی بدست نیاوردم و همه آن‌ها از قبل وجود داشته و شاید خوانده نمی‌شده؛ چون عموماً کتاب‌های تاریخی حاصل پژوهش‌اند و خشک نوشته می‌شوند و باید خیلی به این وادی علاقه‌مند باشی که آن‌ها را بخوانی. من سعی کردم این اطلاعات را در قالب داستان بیاورم و از آنجایی که خودم هم آدم رمان‌خوانی بودم و علاقه داشتم روزی کتاب بنویسم این شد که مجموعه «عزرائیل» به عنوان دومین کتابی که به رشته تحریر درآوردم در قالب «کهنه سرباز» منتشر 
شد. 

 چقدر از داستان در فضای واقعی روایت می‌شود و به واسطه خط تاریخی که دارد از چه منابعی استفاده کردید؟
 همه شخصیت‌های داستان تخیلی هستند و منابعی که برای نگارش این کتاب استفاده شده برگرفته از داده‌های رسمی است و اصلاً این طور نبوده که به اسناد و مدارک خاصی دسترسی داشته باشم؛ تقریباً همه اطلاعاتش را از کتاب‌های مرکز اسناد، مرکز مطالعات و پژوهش‌های سیاسی و خاطرات انقلاب اسلامی که در سوره مهر منتشر شده، جمع‌آوری کردم.

 چرا جلد کتاب «5/1» است و چه کارکردی در رمان دارد؟
 پیشتر زیاد دیده بودم که در ادبیات خارجی از یک و نیم استفاده می‌کنند که در واقع همان اسپین‌آف است، اما زمانی که از اعشار استفاده می‌شود یعنی جایگاه آن اسپین‌آف را تعریف می‌کنند؛ مثلاً در دنیای «ارباب حلقه‌ها» فرقی نمی‌کند کدام اسپین‌آف را زودتر بخوانید اما وقتی اعشار می‌زنند یعنی باید بین یک و دو خوانده شود. 
کارکردش هم این است که عموماً چند شخصیت دیگر به جریان اصلی داستان اضافه می‌شوند. مثلاً داستانی که مخاطب در کتاب «کهنه سرباز» می‌خواند در «عزرائیل» یک و نیم، حتی یک خط هم جلو نمی‌رود زیرا فقط می‌خواهیم شخصیت‌پردازی مفصلی برای چند نفری که قرار است به داستان اضافه شوند انجام دهیم. 

 ادبیات جهان مملو از تریلرهای متنوع است که نسخه سینمایی آن‌ها هم ساخته شده اما چقدر این گونه میان نویسندگان ایرانی طرفدار دارد؟
 این گونه در ادبیات جهان به شدت پراقبال و پولساز است اما در ایران مهجور واقع شده و به نظرم نخستین دلیلش این است که کسی سراغش نرفته است.
 آثار معدودی داریم اما به صورت یک جریان جدی سراغش نرفته‌اند. من معتقدم تا محتوا تولید نشود مخاطبش هم به وجود نمی‌آید. 
در ایران بسیاری از نویسندگان به چند گونه رایج همچون جریان اصلی، اجتماعی، عاشقانه و... چسبیده‌اند و اغلب هم نسل به نسل روی همان‌ها مانور داده شده و نمی‌دانم چرا سراغ گونه‌های دیگر نمی‌رویم، در حالی که همه فکر می‌کنند این گونه مخاطب ندارد پس نمی‌نویسند اما اگر بنویسیم مخاطبش هم پیدا می‌شود. ضمن اینکه ما به اندازه وزن ادبیاتمان فانتزی نداریم. 
مثلاً گونه‌ای مانند «ارباب حلقه‌ها» و «هری پاتر» در دنیا طرفدار زیاد دارد اما در ایران با وجود اینکه شاهنامه، قصه‌های اساطیری، داستان پریان و... داریم ولی از آن‌ها استفاده‌ای نکرده‌ایم.

 دقیقاً مثل همان بحث قهرمان‌محوری که با وجود الگوهای موجود اما فقدانش در ادبیات و سینما کاملاً احساس می‌شود، چرا؟ 
 نمی‌دانم! این را باید از کسانی بپرسید که سراغ این موضوعات نمی‌روند چون من به آن پرداخته‌ام. حتی جایزه جلال که اساساً به عنوان یک جایزه دولتی مطرح است با اینکه حتماً اثر من ضعف فرمی و تکنیکی هم داشته اما از آن استقبال کرده و از سویی دیگر مخاطب هم به کتاب اقبال نشان داده است. 
ببینید! من نویسنده‌ای نیستم که اسم مطرحی داشته باشم و این کتاب بدون هیچ‌ گونه تبلیغات عجیب و غریبی ظرف یک سال سه بار تجدید چاپ و در جایزه جلال هم شایسته تقدیر شده است شواهد نشان می‌دهد هم حاکمیت و هم مردم این سبک داستان را می‌پسندند.

 شاید به این دلیل است که موضوع رمان شما هم برای حاکمیت جذاب است.
 این طور نیست و خیلی‌ها که رمان را خواندند به من گفتند در این کتاب اتفاقاً انتقاد هم کرده‌ای! به نظرم باید به این موضوع هم در فضای فانتزی نگاه کرد؛ مثلاً کشوری مانند مغولستان که هیچ وقت ماجرای امنیتی و چالشی نداشته شاید برایش سخت باشد که چنین کتابی بنویسد اما ما در 50-40 سال اخیر کلی ماجرای امنیتی و سیاسی داشتیم؛ از مجاهدین خلق گرفته تا چریک‌های فدایی خلق، کومله و... و همه این‌ها زمینه‌ای است که برایش داستان بنویسیم.

 این سبک را ادامه می‌دهید؟
فعلاً بله و مجموعه «عزرائیل» که ادامه دارد و جلد بعدی آن هم اواخر پاییز 1402 منتشر خواهد شد. 

 نظر شما درباره جایزه جلال و تأثیر آن بر فضای ادبی کشور چیست؟ 
 پیش‍تر در حرف‌هایم به حاکمیتی بودن جایزه جلال اشاره کردم که اصلاً وجهه منفی و ضعف نداشت؛ واقعیت این است که معتبرترین جایزه‌های ادبیات دنیا حاکمیتی هستند و اگر حاکمیت از جریان‌های ادبی حمایت نکند در بازار نابود می‌شوند؛ همین حالا نشریه‌هایی مانند واشنگتن پست و نیویورک ‌تایمز از دولت آمریکا یارانه می‌گیرند یا نوبل توسط انجمن سلطنتی سوئد برگزار می‌شود و جایزه انجمن سلطنتی بریتانیا وجود دارد. اما به نظرم می‌توان یک نقطه قوت و ضعف برای جایزه جلال برشمرد؛ نخست اینکه این جایزه در میان قشر کتاب‌باز و درگیر کتاب شناخته شده و اثر خوبی هم می‌گذارد و همه اخبارش را دنبال می‌کنند. 
ضعفش این است که این شهرت را در میان مردم ندارد. مثلاً برخی جایزه‌های معتبر جهانی مبلغ چشم‌گیری ندارند اما آن قدر اعتبار دارند که وقتی لوگوی آن بر جلد کتابی منتشر می‌شود مساوی با فروش هزار نسخه کتاب است. از این منظر جایزه جلال باید به مردم معرفی شود. 

 درباره اینکه جایزه جلال معمولاً در بخش رمان برگزیده‌ای اعلام نمی‌کند، نظری ندارید؟ 
 تصمیم هیئت داوران همین بوده و نسبت به این مسئله انتقادی ندارم. 
شاید آثار به گونه‌ای بوده که هیچ اثری نتوانسته نظر داوران را جلب کند و عنوان برگزیده این بخش را دریافت کند. 

برچسب ها :
ارسال دیدگاه