نذرِ بچه‌ درسخوان‌ها می‌کنم قُربَـةً‌ إلَی‌الله

درباره پیشینه یک سنت فراموش شده

نذرِ بچه‌ درسخوان‌ها می‌کنم قُربَـةً‌ إلَی‌الله

نذر و وقف، در تاریخ فرهنگ ایران‌زمین، نقشی مهم و اساسی ایفا کرده و می‌کند. هر چند این روزها، حوزه فرهنگ کمتر مورد توجه واقفان و نذرکنندگان قرار می‌گیرد و باید آن را از عرصه‌های مغفول مانده در این زمینه به حساب بیاوریم، اما نگاهی به سوابق تاریخی، نشان می‌دهد پدران و نیاکان ما، به کاربرد نذر و وقف در فعالیت‌های فرهنگی به‌ویژه عرصه آموزش و تربیت نسل جدید، نگاهی ویژه داشتند و هیچ وقت از آن غفلت نمی‌کردند. شاید گمان کنید منظور ما، نذر کردن برای تأمین هزینه‌های مدارس علمیه است؛ البته این دیدگاه شما غیرواقعی نیست و بخش عمده‌ای از وقف و نذر مربوط به فعالیت‌های آموزشی و فرهنگی، به مدارس علمیه اختصاص می‌یافت. اما این رویکرد موجب نمی‌شد مردم از مکتبخانه‌ها و حتی مدرسه‌های جدیدی که از دوره مشروطه به این سو در ایران شکل گرفت، غفلت و آن‌ها را از برکات وقف و نذر خودشان محروم کنند. اصولاً استفاده از نذر و وقف در این‌گونه موارد، یک سنت دیرینه و مهم به شمار می‌آمد. افراد متدین، برای مکتبخانه‌ها و مدرسه‌ها نذر می‌کردند و حاجت می‌گرفتند و این مسئله، در جامعه ما عمومیت فراوان داشت. فکرش را بکنید در روزگار ما، فردی بیاید و نذر کند که اگر خدا فلان حاجتم را برآورده کرد، بچه‌های فلان مدرسه را اطعام کنم یا تعدادی از آن‌ها را به اردو ببرم یا کتابخانه آن مدرسه را تجهیز کنم و... حتی تصور چنین نذری هم دلپذیر و مطبوع است. چنین نذرهایی  در زمان ما، یا نیست و یا هست و به چشم نمی‌آید، اما خوب است که دیده و نقش وقف و نذر در این عرصه نیز احیا شود. 

یک گزارش خواندنی
رسم قدیمی نذر کردن برای بچه‌های مکتبخانه، از آن نذرهای جذاب و البته منسوخ شده‌ای است که باید احیایش کرد. گزارش‌های خواندنی و جذابی از دلبستگی پیشینیان ما به این موضوع وجود دارد که در برخی کتاب‌های تاریخی، می‌توان نمونه‌هایی از آن‌ها را یافت. مانند آنچه جعفر شهری در کتاب «طهران قدیم» آورده ‌است. او پس از شرح مفصل وضعیت مکتبخانه‌های تهران در دوره قاجار، درباره استفاده از سنت نذر برای تقویت این مکتبخانه‌ها مطالبی را ارائه می‌کند و می‌نویسد: «وضعیت مکتبخانه‌ها در روزگار قاجار این‌طوری بود که محل مکتبخانه؛ دکان یا اتاق بزرگی در کوچه یا خانه‌ای بود که مکتبدارهای مرد یا مُلاباجی‌های زن، آن را اداره کرده به تعلیم و تربیت کودکان می‌پرداختند و صورت ظاهر آن عبارت بود از فرش حصیر یا نمد یا گلیمی مندرس و میز کوتاه و تشکچه مکتبدار و برای زیر هر بچه، قطعه زیراندازهایی از قالیچه کهنه یا نمد و گلیم و گونی که از خانه‌هایشان می‌آوردند و قُلقُلک آبی (کوزه سفالین آب) برای هر بچه که با مکتب گذاشتنشان، مخصوصشان می‌گردد و منقلی که زمستان‌ها هر صبح برایشان آتش کرده همراهشان می‌کردند». شهری ادامه می‌دهد: «در آن دوره و در میان اماکن عمومی و غیرمذهبی، پس از زورخانه، مکتبخانه بود که جزو اماکن مقدسه و محل روای حاجات به‌شمار می‌آمد. این اماکن تا آن درجه محل اعتقاد بودند که مردم در گرفتاری‌ها، نذر و نیازهایی بر آن‌ها نیت کرده، مراد و حاجت می‌خواستند که غالباً هم حاجت‌روا می‌گشتند و نذرهای این دو مکان، هم آش و پلو و حلوا و پخته و نپخته مأکول و حبوب بود که به طلاب می‌دادند و نیاز کودکان مکتبخانه‌ها، شیرینی و شربت و میوه و وسایل درس و مشق مانند کتاب و کاغذ و قلم و دوات و رخت و کفش و کلاه عید و پیراهن و شلوار سیاه برای محرم‌هایشان که طلاب را، معصومین و اطفال را فرشتگان خوانده دعاهایشان را مستجاب می‌دانستند». به این ترتیب، سنت نذر، اسباب رونق مدارس و مکتبخانه‌ها می‌شد و برای اطفال و طلاب، شیرینی و حلاوت درس خواندن در آن محیط‌ را بیشتر می‌کرد. بعدها نیز با تأسیس مدرسه‌های جدید، کودکان برخی از این مدرسه‌ها هم، از موهبت نذرها برخوردار می‌شدند، اما به تدریج این رفتار حسنه و نیکو، منسوخ شد و از یاد رفت.  

برچسب ها :
ارسال دیدگاه