نبود روایت زنانه از مأموریت اجتماعی زن

دکتر ابوالفضل اقبالی معتقد است باید پاسخی زنانه به الگوی مشارکت دختران در جامعه داد

نبود روایت زنانه از مأموریت اجتماعی زن

در تحلیل روندهای اجتماعی منتج به غائله اخیر نمی‌توان از کنار کلیدواژه «نسل دهه هشتادی» به‌سادگی عبور کرد؛ نسلی که به گزارش خبرگزاری فارس، 42درصد از بازداشتی‌های آشوب اخیر را به خود اختصاص داده و به همین دلیل محمل خوانش‌ها و تفسیر جامعه‌شناسانه بسیاری از خود شده است.


دکتر ابوالفضل اقبالی از پژوهشگرانی است که بارزترین ویژگی توصیف‌کننده این نسل را به روایت والدینشان «بی‌مسئولیتی» می‌داند. نسلی که  از طرفی زاییده تحولات گفتمانی پس از اعمال سیاست‌های کنترل جمعیت در دهه 70 به بعد است و از طرفی به‌واسطه دسترسی‌اش به اینترنت از سنین کودکی، بومی نسل دیجیتال به حساب می‌آید و نظام ارزشی‌اش را از رسانه های این دوران می‌گیرد؛ به تعبیر دیگر، نخستین نسل اجتماعی که از جوانی با دسترسی به اینترنت و فناوری دیجیتال قابل حمل رشد کرده است.
به بهانه غائله اخیر سراغ دکتر ابوالفضل اقبالی رفتیم تا با او در خصوص مشخصه‌های این نسل حرف بزنیم. دکتر اقبالی دانش‌آموخته دکترای علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران و پژوهشگر حوزه جنسیت و خانواده است.

جناب اقبالی، مؤلفه‌های فراوانی در تبیین ویژگی‌های نسل دهه 80 و 90 با عناوینی چون «نسل زِد» گفته می‌شود. در یادداشتی که در صفحه شخصی خود داشتید نیز ظهور این ویژگی‌ها را متأثر از تحولات جنسیتی و گفتمانی و رسانه‌ای دانسته بودید. به طور خلاصه مشخصه‌ها و ویژگی‌های این نسل چیست؟
آنچه می‌تواند وضعیت نوجوانان نسل جدید را برای ما تعریف کرده و توضیح دهد، مجموعه‌ای از فاکتورها و گزاره‌هایی است که باید در کنار هم دیده شود. این موضوع هم شامل تحولات جمعیتی در خانواده و به‌تبع آن، تحولات گفتمانی در این نهاد، هم به نوعی بحث مصرف فرهنگی و جهان مجازی این نسل و هم بحث سازوکارهای تربیتی که ما اعمال کرده‌ایم می‌شود. همه این‌ها را باید در کنار همدیگر دید و  یکی از این موارد به تنهایی نمی‌تواند به طور مجزا تبیین کاملی از این وضعیت امروز نوجوانان به ما دهد.
در توضیح این سه مسئله باید گفت یکی از واقعیت‌هایی که می‌توانیم درباره آن صحبت کنیم و روندهای اجتماعی که در پدیده نوجوانان دهه هشتادی تأثیر داشته را مطابق آن مورد بررسی قرار دهیم،  تعریف این نسل در امتداد سیاست‌های کنترل جمعیتی است. این‌ها نسل پس از سیاست‌های جمعیتی دهه 60 و 70 هستند. در دهه 60 از نرخ باروری 6 به یکباره به نرخ باروری 1/2 یعنی همان سطح جانشینی در دهه 80 رسیدیم و این، کاهش بُعد خانوار را به همراه داشت. ما دهه شصتی‌ها در خانه‌ای بزرگ شدیم که دوروبرمان کلی بچه بود و برادر و خواهر زیاد داشتیم و فضای خانه فضای اهتمام و توجه و لوس کردن بچه‌ها نبود، بلکه فضای بی‌اعتنایی به بچه‌ها بود و چنین تلقی وجود داشت که حالا بچه‌ها خودشان بزرگ می‌شوند دیگر؛ محور، پدر بود.
ولی وقتی به سطح زندگی یا خانوار یک یا دو فرزند می‌رسیم، این توجه به فرزند و اهتمام ویژه به او نیز بیشتر می‌شود بنابراین خود به خود این تحولات گفتمانی به سمت فرزندسالاری پیش می‌رود. وقتی فرزندسالاری اتفاق می‌افتد، کارکردهای تربیتی والدین و خانواده نیز مثل گذشته اعمال نمی‌شود چون اینجا تربیت کمرنگ است. سالار، فرزند است و منویات او است که توسط والدین پیگیری می‌شود. در چنین فضایی واضح است فرزندان نسبت به گذشته و نسل‌های قبلی خودشان، کمتر احساس مسئولیت می‌کنند و شکایت والدین معمولاً در مورد این است که به اصطلاح حتی حاضر نیستند نان بخرند، این‌قدر فضای بی‌مسئولیتی و این‌هاست. این نحوه تربیت و تکوین شخصیت در نوجوانان سبب شکل‌گیری نسلی می‌شود که در تمام ساعات زندگی خود این بی‌مسئولیتی را امتداد می‌دهد.
نکته دیگر اینکه به موازات آن باید تحولات امر جنسی را نیز جدی گرفت، بالاخره این نوجوان دارد با زیستی رشد می‌کند که با زیست جهان نسل پیش از خودش کاملاً متفاوت است. این‌ها از بدو تولدشان دارند در یک فضای مجازی به عنوان متن زندگیشان رشد می‌کنند و ادراکشان از جهان حقیقی تحت تأثیر این فضا و به‌واسطه رسانه و شبکه‌های اجتماعی است. این ادراک با واسطه سبب می‌شود روایت‌هایی که در فضای مجازی هژمونی پیدا می‌کنند، چارچوب‌های ذهنی و ارزشی این نسل را سامان دهند یعنی ادراک این‌ها از قانون، حریم، چارچوب‌ها، نرم‌های اخلاقی، ارزش‌های جنسیتی، آزادی‌های اجتماعی و تمام این‌ها چیزهایی است که از فضای مجازی و رسانه‌ها ساخته می‌شود. واضح است هژمونی روایت در این فضا در اختیار گفتمان رقیب جمهوری اسلامی و گفتمان فرهنگی معارض با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است و آن‌ها هستند که دارند ذهنیت نسل جدید را می‌سازند.
این نیز مسئله دومی است که در حال تنظیم‌گری مسئله نوجوان امروزی است. از سمت دیگر نیز این انسان در اوج دوران غریزه جنسی‌اش قرار دارد که می‌تواند از مؤلفه‌های تعیین‌کننده رفتار این نسل باشد و اگر پاسخ مناسب به آن داده نشود به دلیل ماهیت عصیان‌گری این غریزه، زیر میز ساختارهای فرهنگی و اجتماعی می‌زند؛ این را باید پذیرفت. جامعه ایرانی نیز متأسفانه پاسخ مناسب و مطلوب به نیاز جنسی جوان و نوجوان ندارد یعنی در آن تسهیل ازدواج وجود ندارد و... از طرف دیگر، افزایش عناصر تحریک‌آمیز در فضای جامعه روز‌به‌روز بیشتر می‌شود و این غریزه را بیدارتر از پیش می‌کند. وقتی این سه روند را در کنار هم ببینیم، طبیعی است این نسل، نسل معترض و عصیانگرِ بی‌مسئولیت دربرابر هنجارها و نظم‌های فرهنگی و اجتماعی جامعه باشد. چرا که اولاً به نوعی تعهد و مسئولیت‌پذیری را یاد نگرفته و در فضایی رشد کرده که کاملاً سوگلی بوده و همه دور او می‌گردند. پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و فامیل، همه چاکران این بچه هستند. وقتی نوجوان می‌خواهد از این خانواده خارج و وارد عرصه اجتماعی شود با انبوهی از محدودیت‌ها و قواعد اخلاقی هنجاری و منویات کارفرما و رئیس و استاد و... مواجه می‌شود، این امر برایش مشقت‌هایی به همراه دارد که سبب می‌شود صدایش دربیاید و اعتراض داشته باشد.
از آن طرف هم ما در فضای حقیقی، نظام آموزشی و تربیتی خیلی مناسبی نداشتیم که این نسل را با آن تربیت و جامعه‌پذیر کند و به این مفاهیم توجه دهد، بنابراین باید انتظار داشت این نسل درباره این قوانین و چارچوب‌های شغلی پرسشگر باشند. من فکر می‌کنم پدیده نوجوانی یا نوجوانان دهه هشتادی را باید در فرایندی اینچنین تحلیل کرد و شناخت.

چون بیشتر پژوهش‌های شما در حوزه زنان بوده، اگر بخواهیم برشی بزنیم و در خصوص دختران دهه هشتادی صحبت کنیم، نحوه مواجهه ما اینجا چطور باید باشد؟
اگر بخواهم برش جنسیتی‌اش را توضیح دهم، یکی از زمینه‌هایی که می‌تواند پدیده دختر دهه هشتادی را برای ما تعریف کند، نبود روایت زنانه از حکمرانی و مأموریت اجتماعی زن است. برای پاسخ به این پرسش دخترانمان که «من کی هستم؟»، «چکاره‌ام؟»، «چه کاری از من برمی‌آید؟»، «من باید برای جامعه‌ام، میهنم و انقلابم چه باری را از روی زمین بردارم؟» پاسخ مناسبی نداریم. پاسخ ما این است ببین برادرت چکار می‌کند، تو نیز همین کار را کن؛ ببین شوهرت چکار می‌کند، تو نیز همان کار را کن؛ یعنی پاسخ من و الگوی مداخله یا مشارکت دادن دختران در مناسبات اجتماعی کاملاً  مردانه است. من برای اینکه این زن با زنانگی و مزیت‌ها و ظرفیت‌های زنانه خودش چگونه می‌تواند بارهای روی زمین کشور و جامعه‌اش را بردارد، پاسخی تولید نکردم و چون پاسخی تولید نکردم مجبورم او را به مثابه مردان و نیروی انسانی مردانه درگیر کنم؛ اینجا چون تفاوت جنسیتی برایم پررنگ نیست و برایش طرحی ندارم، ارزش‌های جنسیتی نیز خواه ناخواه مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد و موجه جلوه نمی‌کند.
به تعبیری، شما زن را مرد می‌خوانید و از آن طرف می‌خواهید بار عفاف و حیا و امنیت اخلاقی جامعه را روی دوش او بگذارید، خب طبیعی است که امکان‌پذیر نیست.
از اول باید در الگوی هویتی و الگوی مشارکتی برای دختران پاسخ دخترانه و زنانه تعریف می‌کردیم تا از آن طرف نیز بتوانیم ارزش‌های جنسیتی را روی این بستر بار کنیم، وقتی این کار را نکردیم طبیعی است نمی‌توانیم انتظارات جنسیتی چون حجاب و حیا و فرزندآوری و مادری را سوار کنیم.

چند شب پیش در برنامه «جهان‌آرا» گفتید جنبشی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» این مدت به خیابان آمده بود، در حقیقت جنبشی نرینه است که جنس آزادیِ طلب شده در آن مردانه است تا زنانه؛ استدلال شما در این خصوص چیست؟
بله، چون این چیزهایی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» همنشین می‌شود و ما در روایت‌های خودشان می‌بینیم «مثل بوس در خیابان»، «رقص» و «استخر مختلط» و این ادبیات، کاملاً به مثابه اضافه حقوق مردان قابل فهم و تفسیر است. دارم در ساحت تکوین زنانه و هویت زنانه حرف می‌زنم. روحیات زنانه اساساً با امتداد اجتماعی اتاق خواب سازگار نیست چون میل جنسی در زن اساساً موقعیت‌مند و تابع عناصر دیگری در سازمان خانوادگی چون حمایت، عشق، آرامش و مفاهیمی از این جنس بوده که تکمیل‌کننده پازل میل جنسی در جنس زن است، اما برای مرد این موقعیت‌مندی وجود ندارد و مرد در هر فضایی می‌تواند این میلش را پیگیری کند. از این رو شعارهایی از جنس بوسیدن در خیابان با ساختار میل جنسی مردانه سازگارتر است.

گفتید ما با نبود روایتی زنانه از مأموریت اجتماعی زن مواجهیم. چگونه باید این روایت را به جامعه هدف که دختران نوجوان ایرانی هستند، داد؟

باید برای دختران توضیحی درباره جنسیتشان، تفاوت‌های جنسیتی آن‌ها، مزیت‌ها و قابلیت‌های بالقوه آن‌ها داشته باشیم.
ما تاکنون به دخترانمان نگفتیم شما چه رسالتی دارید و جامعه اساساً به شما چه نیازی دارد. دخترها فقط خواسته‌اند شبیه آقایان باشند تا در عرصه‌های مختلف با آن‌ها رقابت کنند. چنین فضایی سبب می‌شود به سمت تشبه به مردان بروند. اما وقتی روایت شما روایتی زنانه‌ باشد مبتنی بر مأموریت زن مسلمان، رسالت زن مسلمان و آن چیزی که انقلاب اسلامی دنبال احیای آن بوده و بگویید خدا اگر به مرد می‌گوید «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» به زن نیز می‌گوید؛ اگر خدا به مرد می‌گوید «ان جاهدوا فینا لنهدینم سلبنا» به مرد و زن هر دو می‌گوید. جهاد و این‌ها همه امور زنانه و مردانه است اما تفاوتی در شکل و فرم دارد؛ برای مردان به‌واسطه ظرفیت‌های مردانه یک شکل و برای زنان نیز به‌واسطه ظرفیت‌های آن‌ها فرم و شکل دیگری دارد و شما باید این را به رسمیت بشناسید. چون در این فضا ورود نکردیم احساس می‌کنیم بن‌بست است و خلأ دارد در حالی که در ادبیات امام و رهبری می‌توانیم گزاره‌های راهگشا و امیدبخش بسیاری برای دخترانمان تولید کنیم.

خبرنگار: محسن فاطمی نژاد

برچسب ها :
ارسال دیدگاه