«تبیین» سلاح اصیل امام خمینی(ره)

انقلابی که به‌جای مسلسل با نوار کاست پیروز شد

«تبیین» سلاح اصیل امام خمینی(ره)

دهه‌های ۳۰، ۴۰ و ۵۰ شمسی برگی حساس و مهم در تاریخ معاصر ایران بود. ضعف‌های‌ شدید و روزافزون حاکمیت در عرصه‌های مختلف مدیریت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و سامان جامعه، کار را به جایی رساند که جریان‌های مختلفی از مکاتب دینی و مادی با استفاده از روش‌های گوناگون در راستای ایدئولوژی و اهداف متفاوت خود، پرچم مخالفت با رژیم سلطنتی را بلند کردند.

در این راستا فهم مرزبندی مشی و طریقه سیاسی این جریان‌ها و کشف مستمسک‌های مبارزاتی آن‌ها به ما کمک می‌کند به پاسخ این پرسش برسیم که چرا سرانجام «انقلاب» و «سقوط سلطنت ۳۷ ساله محمدرضا پهلوی» به وسیله نهضت امام روح‌الله و با پشتوانه مردمی از این حرکت صورت گرفت.
خبرگزاری فارس در گفت‌وگویی با دکتر محسن ردادی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به همین موضوع پرداخته است. ردادی در بخشی از این گفت‌وگو با دسته‌بندی مخالفان رژیم پهلوی بنا بر اساس شیوه مبارزاتی، اظهار کرد: به‌غیر از مشی اسلام فقاهتی که راه و روش انقلاب اسلامی و پیروان این مکتب بود، به طور کلی چهار جریان دیگر با رژیم شاه مخالفت داشتند. سطح این اختلافات از سوی جریانهای معارض، گوناگون بود و نمی‌توان گفت همگیشان یک هدف و غایت را دنبال می‌کردند. نخستین جریان، جریان ناسیونالیسم و ملی‌گرایی بود که از زمان دکتر مصدق شروع شد و بعدها توسط جبهه ملی و «پان‌ایرانیست‌ها» ادامه یافت. 
نگاه جبهه ملی برای عموم مردم چندان دلچسب و قابل قبول نبود و مردم به این مشی رغبتی نشان نمی‌دادند؛ چرا که عموم جامعه به دنبال یک حرکت اساسی برای تغییر وضع موجود بودند که این امر را در راه و روش سست و نه چندان مستحکم جبهه ملی نمی‌دیدند.
طیف دوم مارکسیست‌ها و جریان‌های چپ مبارز و مسلح بودند. آن‌ها در اوج خشونت و جنگ‌طلبی تنها روش برای مقابله با حاکمیت پهلوی را در اتخاذ مشی مسلحانه و قهرآمیز می‌دیدند.این طیف معتقد بودند جریان و گروهی توان انقلاب کردن را داراست که از منطق گلوله و تیر بهره ببرد.
جریان بعدی، جریانی است که از سوی ملی ـ مذهبی‌ها دنبال می‌شد. این گروه شامل ناراضیان و نیز جداشده‌های ناسیونالیسم بودند. اینان بعد‌ها با تشکیل احزاب و گروه‌هایی چون نهضت آزادی، سعیشان را بر این هدف متمرکز کردند که به وسیله فشار‌‌ و انتقاد شدید پارلمانی از دولت و سلطنت، تغییرات اساسی در ساختار حاکمیتی جامعه ایجاد کنند.
جریان چهارم، اسلام التقاطی یا اسلام مارکسیستی است که ما این طیف را بیشتر با نام منافقین می‌شناسیم. آن‌ها تقریباً مشی مبارزاتی مارکسیست‌ها را که همان طریقه قهرآمیز به وسیله سلاح بود، پی‌ گرفتند و از این بابت تغییر چندانی با مارکسیست‌های جریان چپ انقلابی نداشتند؛ منتها از لحاظ عقیدتی این افراد معتقد به باور‌های اسلامی نیز بودند. به طور مثال مؤسسان سازمان مجاهدین خلق، جداشدگان نهضت آزادی بودند. این افراد سال‌ها تحت تربیت مهندس بازرگان و سایر سران حرکت ملی ـ مذهبی بودند. بنابراین طبیعی‌است به آموزه‌هایی از دین اسلام پایبند باشند.

انقلاب نوار کاستی!
ردادی ادامه داد: در کنار این جریان‌ها، ما سیر و روند اسلام سیاسی و فقاهتی با رهبری امام خمینی(ره) را شاهدیم که در ساحت مبارزه مبتنی بر «تبیین» بود؛ همان روشی که رهبری در چند سال اخیر به دنبال احیای آن هستند. در روش تبیین، اصل، آگاهی مردم از مسائل روز است. امام خمینی(ره) معتقد بود هر چقدر هم که نهضت مبارزه طول بکشد، مهم نیست؛ بلکه مهم، آگاهی مردم و عموم جامعه از اوضاع و احوال امور سیاسی و شناخت حقیقت اسلام است.
پیشترها در جهان عرب انقلاب ما را «ثورة الکواسیت» به معنای انقلاب نوارکاست‌ها می‌خواندند. در تمام انقلاب‌های آن قرن، محموله انقلابیون و مبارزان، مسلسل و نارنجک بود، اما وسیله و ابزار مبارزه نهضت امام خمینی(ره) نوارهای کاستی بود که در بین جوانان، انقلابیون و بعدها حتی در بین عامه مردم رد و بدل می‌شد و مبارزان برمبنای سخنرانی امام در آن کاست‌ها، اعلامیه‌های ایشان را پخش می‌کردند. نوارهای کاست‌ به قدری نفوذ و کارایی داشت که رژیم شاه به‌شدت روی این موضوع حساسیت داشت و صرف حمل آن، برای حبس و شکنجه کافی بود.

«تکریم» در کنار «تبیین»
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اما تبیین را تنها روش مبارزاتی امام ندانسته و ادامه داد: در کنار سلاح تبیین، سلاح تکریم هم در نهضت امام، موجب تسریع و تقویت روند انقلابی مردم آزادی‌خواه شد. امامِ امت با شخصیت کاریزماتیک خود در سخنرانی‌ها و با استناد به آموزه‌های دینی، روحیه عزت و توانایی را به مردم القا و مشق «ما می‌توانیم‌» را بر آن‌ها دیکته می‌کرد. ایجاد یک نظم و حرکت به سوی وحدت کلمه، راهی بود که امام خمینی(ره) به وسیله بیان مطالب اساسی در یک فضای مشفقانه طی کرد. در این راستا ایجاد یک اعتماد و رابطه قلبی و عملی بین امام خمینی(ره) به عنوان رهبر جریان و مردم به عنوان پشتیبان و پیروان نهضت خمینی همان چیزی بود که حرکت امام را به اوج وحدت و استحکام سازمانی رسانده بود.
نمونه بارز تعصب امام و نهضتش به عزت مردم را می‌توان در مواجهه ایشان با ارتش دید. امام ضمن تهدید عاملان کشتار مردم توسط ارتش، تمام ارتشیان و سرانشان را به یک چشم نگاه نمی‌کرد. تأکید بر ابقای ارتش پس از انقلاب و تذکر این موضوع در حین مبارزه، تأکید بر ارتش مستقل از دخالت قدرت خارجی و تکرار موضوعاتی از این قبیل شاهدی بر این مدعاست.
وقتی مردم در راهپیمایی‌های انقلابی، شعار «برادر ارتشی چرا برادر کشی؟» سر می‌دادند یا به سربازانی که در برابرشان بودند «گل» هدیه می‌کردند، نشان از نفوذ حرف امام(ره)  بین مردم در ارتباط با ارتش داشت. این رفتار مهرورزانه امام و امت مبارز به‌قدری اثرگذار بود که در غائله ۱۷ شهریور هفت تن از سربازان رژیم طاغوت پهلوی «خودزنی» کردند تا به نحوی اسلحه‌های خود را به سمت مردم نشانه نگیرند.
محسن ردادی در بیان میزان اقبال مردم به گروه‌هایی با مشی مبارزانه مسلحانه نیز گفت: در کنار جبهه فکری و مبارز انقلابی، گروه‌های مبارز مسلمان، اما با مشی مسلحانه و قهرآمیز هم وجود داشتند. گروه‌هایی مثل منصورون، موحدون، امت واحده، در راه حق، فلاح و...؛  اعضای این گروه‌ها با حضور در کشور‌هایی مثل لبنان و عراق آموزش نظامی و چریکی می‌دیدند؛ اما باز هم غلبه با آن رویکرد فکری و تبیینی بود که از سوی رهبران بزرگ این جریان چون امام خمینی(ره)، شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید مفتح، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و... اداره می‌شد. البته اعضای این گروه‌های مسلح بعد‌ها در بدنه نظام اسلامی نقش‌آفرینی‌های قابل توجهی داشتند. تشکیل هسته اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیته انقلاب توسط تعداد زیادی از این افراد صورت گرفت.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه