موعظه
حکایت ادب «آخوند کاشی»
شیخ حسین انصاریان
همانا ادب، حفظ شئون و حدودی است که خداوند آن را برای انسان رقم زده و تقدیر فرموده است. باری او فرموده همه چیز از آنِ انسان و در خدمت انسان باشد و انسان همه را به استخدام خویش گیرد و از این راه نیازهای خود را برطرف ساخته و به جمال و کمال مطلوب راه یافته و شایستگی ورود به بارگاه پرجبروت حق را بیابد.
همچنانکه غنچهها آب، خاک و نور را به کار گرفته و به گل بدل شده و آنگاه چیده و در دستان معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش، جای میگیرند. البته کسی که خلاف این خواسته و مشیت حق رفتار کند بیادب است، چرا که از جایگاه خود نزول یافته و هم خود و هم آنچه به کار بسته را تباه و هلاک ساخته است.
مرحوم آخوند کاشی که از برجستگان وادی معرفت بود بر اثر شدت فقر توان ازدواج نداشت و تا آخر عمر حجرهنشین مدرسه بود. او کار خود را خود میکرد و مایه زحمت کسی نمیشد. روزی نشسته بود و کمی سبزی در مقابل داشت و پاک میکرد. اما نه به نوع زنان بیحوصله که کمی از آن جدا ساخته و باقیمانده را به سطل زباله میریزند بلکه چنان دقت داشت که حتی برگی هدر نرود و آنها که قابل مصرف نبود پیش مرغان میریخت تا چیزی دور نریخته باشد. همان روز مرحوم ارباب به او رسید و گفت: چرا همانند زنان خانهدار سبزی را پاک نمیکنید؟! مرحوم کاشی گفت: این سبزیها راهی دراز پیمودهاند تا خود را به من رسانیده و مصرف من شوند و من توان و نیرو یافته و در طاعت و بندگی بکوشم و از این طریق نیز آنان به محبوب و مطلوب خود که همانا خداوند است رسیده باشند. حال اگر من به ناروا هر یک از آنها را هدر داده و ضایع کنم مرا نفرین میکنند و میگویند: خود را به تو رساندیم تا از ناحیه تو به خدا برسیم، ولی سد راه ما شدی!
این یعنی ادب. چنین کسی مؤدب است زیرا جایگاه خود را میفهمد، چون میفهمد همه چیز آمده تا هزینه او شود، اما او هزینه خداوند شود. کسی که به اینگونه از ادب آراسته باشد وارسته میشود و بالا رفته و سیادت و بزرگی مییابد. در این وادی آن که از ادبی بیشتر برخوردار باشد تقدم با او و سرآمد است و پیوسته هر کجا که باشد، مایه خیر و رحمت و برکت است.
همچنانکه غنچهها آب، خاک و نور را به کار گرفته و به گل بدل شده و آنگاه چیده و در دستان معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش، جای میگیرند. البته کسی که خلاف این خواسته و مشیت حق رفتار کند بیادب است، چرا که از جایگاه خود نزول یافته و هم خود و هم آنچه به کار بسته را تباه و هلاک ساخته است.
مرحوم آخوند کاشی که از برجستگان وادی معرفت بود بر اثر شدت فقر توان ازدواج نداشت و تا آخر عمر حجرهنشین مدرسه بود. او کار خود را خود میکرد و مایه زحمت کسی نمیشد. روزی نشسته بود و کمی سبزی در مقابل داشت و پاک میکرد. اما نه به نوع زنان بیحوصله که کمی از آن جدا ساخته و باقیمانده را به سطل زباله میریزند بلکه چنان دقت داشت که حتی برگی هدر نرود و آنها که قابل مصرف نبود پیش مرغان میریخت تا چیزی دور نریخته باشد. همان روز مرحوم ارباب به او رسید و گفت: چرا همانند زنان خانهدار سبزی را پاک نمیکنید؟! مرحوم کاشی گفت: این سبزیها راهی دراز پیمودهاند تا خود را به من رسانیده و مصرف من شوند و من توان و نیرو یافته و در طاعت و بندگی بکوشم و از این طریق نیز آنان به محبوب و مطلوب خود که همانا خداوند است رسیده باشند. حال اگر من به ناروا هر یک از آنها را هدر داده و ضایع کنم مرا نفرین میکنند و میگویند: خود را به تو رساندیم تا از ناحیه تو به خدا برسیم، ولی سد راه ما شدی!
این یعنی ادب. چنین کسی مؤدب است زیرا جایگاه خود را میفهمد، چون میفهمد همه چیز آمده تا هزینه او شود، اما او هزینه خداوند شود. کسی که به اینگونه از ادب آراسته باشد وارسته میشود و بالا رفته و سیادت و بزرگی مییابد. در این وادی آن که از ادبی بیشتر برخوردار باشد تقدم با او و سرآمد است و پیوسته هر کجا که باشد، مایه خیر و رحمت و برکت است.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
اشتغالزایی با کار جهادی
-
پیکر عالِم انقلابی در حرم مطهر رضوی آرام گرفت
-
«غریب الغربا» یعنی چه؟
-
پذیرایی از زائران با بستنی یخچالی
-
قدردانی از خدمات آستان قدس رضوی در سرخس
-
پناه بر مهربانی
-
آیین و هنر در سنت شیعی
-
«تبیین» سلاح اصیل امام خمینی(ره)
-
اسلامهراسی، معلول نژادپرستی احزاب سیاسی اروپا
-
استقبال از کتابهای رضوی در سراسر کشور
-
حکایت ادب «آخوند کاشی»