حاج قاسم اسوه مکتب‌ساز در فرهنگ رضوی

دکتر کریم خان محمدی در گفت‌وگو با قدس: شهید سلیمانی چگونه به یک الگو تبدیل شد؟

حاج قاسم اسوه مکتب‌ساز در فرهنگ رضوی

اصولاً مکتب چیست و به چه معنایی بر شهید سلیمانی، «مکتب» صدق می‌کند؟ به عبارت دیگر، شهید سلیمانی بر اساس آموزه‌های رضوی در چه فرایندی به مقامی ارتقا یافت که مفهوم مکتب بر وی صدق می‌کند؟ 


حجت‌الاسلام دکتر کریم خان‌محمدی در پژوهشی که زمستان امسال در چهلمین شماره فصلنامه رضوی منتشر شده، تلاش کرده به این پرسش پاسخ دهد که در فرهنگ رضوی چه کسانی و با طی چه مراحلی می‌توانند مکتب‌ساز باشند؟ وی در این پژوهش با تحلیل متون به جا مانده از امام رضا(ع) و با بهره‌گیری از مفاهیم تولید شده از سوی نشانه‌شناسان، تلاش کرده به یک سازه مفهومی دست یابد تا بر اساس آن، فرایند مکتب‌سازی در فرهنگ رضوی را نظریه‌پردازی کند. 
دانشیار گروه مطالعات فرهنگ و ارتباطات در این مدل به فرایند پنج مرحله‌ای رسیده که تنها افراد ارتقا یافته به مرحله پایانی و با ملازمت به اقتضائات آن، شایستگی الگو شدن دارند و می‌توان از آن‌ها به عنوان مکتب و اسوه نام برد و شهید سپهبد قاسم سلیمانی به دلیل داشتن همین مؤلفه‌ها به نقطه‌ای رسیده که از او به عنوان یک «مکتب» یاد می‌کنند. 
مشروح گفت‌وگو با دکتر خان‌محمدی را در ادامه می‌خوانید.

جناب خان‌محمدی، مبتنی بر چه متن و آموزه‌هایی از فرهنگ رضوی، پژوهش شما می‌خواهد اثبات کند حاج قاسم همان‌طور که رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند یک مکتب است؟
خوشبختانه در اسناد به جا مانده در فرهنگ رضوی، متون دارای ظهور معنایی در موضوع مورد بحث موجود است. با تحلیل نشانه‌شناختی حدیثی که امام رضا(ع) از امام زین‌العابدين(ع) نقل می‌کند می‌توان فرایند شکل‌گیری شخصیت مکتب‌ساز را بازسازی کرد. متن مورد تحلیل 6مرتبه در جوامع روایی در کتاب‌های «التفسير المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه‌السلام»، «الاحتجاج علی اهل اللجاج»، «مجموعه ورام»، «وسـائل‌الشـیعه» و «بحارالانـوار» نقـل شـده است. روایت طولانی است که این‌طور شروع می‌شود: إذا رَأيتُمُ الرجُلَ قد حَسَّنَ سَمتَهُ و هَديَهُ و تَماوَتَ في مَنطِقِهِ و تَخاضَعَ في حَرَكاتِهِ... الی آخر.
برای رسیدن به مطلوب و سهولت بیان، حدیث را به واحدهای معنایی مختلف تفکیک کرده، هر کدام از واحدهای معنایی با مراجعـه بـه مـتـون لغـت و سایر متون مرتبط معناکاوی شده و در مرحله بعد معنای بدست آمده از واحدهای معنایی در قیاس با واحدهای معنایی دیگر نسبت‌سنجی شده تا معنای کلی متن که حاوی فرایند شکل‌گیری است بازسازی و به مدلواره تبدیل شود. در نهایت، بـر اساس مدل استخراج شده از فرهنگ رضوی و با استناد به روایت‌های موجود از زندگی سردار سلیمانی، میزان انطباق حیات ایشان به عنوان یک مثالواره با مدل رضوی، می‌توان فرایند شکل‌گیری انسان مکتب‌ساز در فرهنگ رضوی را نظریه‌پردازی کرد.

مطابق با این روایت، به فرایندی پنج مرحله‌ای برای بدل شدن به یک مکتب مبتنی بر آموزه‌های رضوی اشاره کرده‌اید، این مراحل چه هستند؟
نتایج حاصل از تحلیل متن نشان‌دهنده فرایند پنج مرحله‌ای است که تنها افراد ارتقا یافته به مرحله پایانی با ملازمت به اقتضائات آن شایستگی الگو شدن دارند و می‌توان آن‌ها را به عنوان مکتب و اسوه در نظر گرفت. افراد دارای حسن «سمت»، حسن «هدی»، «تماوت در گفتار» و «تخاضع در کردار» اگر بتوانند در مرحله اقتصادی از «اقتحام»، در مرحله اجتماعی از «شوها»، در مرحله فرهنگی از «افساد» و در مرحله سیاسی از «عشوا» پرهیز کنند به مرحله پنجم وارد می‌شوند. سردار قاسم سلیمانی به دلیل داشتن مؤلفه‌های چهارگانه و ارتقا به رتبه نهایی، به‌ویژه شهادت در راه خدا مثالواره مرحله پنجم است که رهبر معظم انقلاب ایشان را در عصر حاضر به عنوان «مکتب» معرفی کردند.

در عین توضیح دادن هر کدام از این مراحل، بفرمایید نسبت و رتبه هر کدام از این‌ها نسبت به مرحله قبلی در چیست؟
با ادبیات علوم اجتماعی مرسوم می‌توان مراتب مندرج در متن را به چهار حوزه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تقسیم کرد. پایین‌ترین سطح که اکثریت افراد از آن عبور نمی‌کنند، سطح اقتصادی و بالاترین مرتبه که خطرناک‌ترین انحرافات را به دنبال دارد سطح سیاسی است.
کلیدواژه حوزه اقتصادی «اقتحام» است. افراد دارای ویژگی‌های مثبت و ظاهرالصلاح در این مرحله گرفتار کجروی مالی شده و نمی‌توانند به مراتب بالاتر ارتقا پیدا کنند؛ بنابراین نباید به صرف ظاهر الصلاح بودن، به افراد اعتماد کرد.
کلیدواژه حوزه اجتماعی «شوها» است. افرادی که از انحرافات مالی پرهیز و به این مرحله ارتقا یافته باشند ممکن است به سایر انحرافات که نماد آن، انحراف جنسی است، گرفتار شوند. این نوع کجروی از اقتحام خطرناک‌تر است و بعد اجتماعی بیشتری دارد.
کلیدواژه حوزه فرهنگ «افساد» است. کسانی که دو مرحله قبلی را طی کرده و مقبولیت فرهنگی دارند کجروی آن‌ها از مراحل قبلی خطرناک‌تر می‌شود و از نوع افساد است؛ یعنی در جامعه تسری پیدا کرده و بدون اینکه آشکار شود جامعه را فاسد می‌کند.
کلیدواژه حوزه سیاست «عشوا» است. کسانی که سه مرحله قبلی را طی کرده و کاملاً مقبول به نظر می‌رسند، ممکن است گرفتار این نوع انحراف شوند که خطرناک‌ترین نوع است. شاخص سلامت در حوزه سیاست، پرهیز از ریاست‌طلبی است. در این حوزه پای متدین‌ترین افراد می‌لرزد. البته سقوط از این مرحله بیشترین پیامد منفی را برای فرد و جامعه دارد.

مرحله پنجم چیست و مطابق مدل مفهومی شما از آن به چه تعبیر می‌شود؟
مرحله پنجم، شرح حال شخصیتی است که از تمام مراحل چهارگانه با سربلندی عبور کرده و با مجاهده «اقتحام»، «شوها»، «افساد» و «عشوا» را پشت سر گذاشته است.
چنین شخصی در ادبیات رضوی مدال «نعم الرجل» کسب می‌کند و از تمام جنبه‌ها مورد تأیید است. وی علاوه بر داشتن عقل متین در عقلانیت قدسی به سر می‌برد، خواسته‌های خود را تابع امر خداوند و تمام نیروی خویش را مصروف «رضی الله» می‌کند. عطف توجه به خدا و رضای او نوع نگاه به دنیا و ریاست در آن را تغییر می‌دهد. وی یک عزت سرمدی ترسیم می‌کند که نه تنها انقطاع ندارد بلکه تمام‌شدنی نیست و پایان ندارد؛ بنابراین برای رسیدن به آن عزت پایدار تمام مشکلات را تحمل و چنین تحلیل می‌کند که تحمل مشکلات گذرای دنیا وی را به نعمت‌های ابدی اخروی رهنمون می‌کند. برعکس شادمانی‌های دنیا اگر بر اساس هوای نفس باشد وی را به عذاب اخروی واصل می‌کند که آن هم نه انقطاع دارد و نه پایان. از تحلیل فوق چنین برمی‌آید که ریشه فضائل، ایمان حقیقی و صادقانه به آخرت است؛ کسی که به حیات معنادار پس از مرگ یقین دارد می‌تواند با تمسک بدین معنا مراتب چهارگانه را طی کند و در مرحله پنجم، زندگی دنیوی را به پایان رساند. امام(ع) می‌فرمایند: اگر چنین شخصی یافتید تمسک جویید و به سنت وی اقتدا کنید؛ «نعم الرجل فيه فتمسكوا و بسنته فاقتدوا». واژه «سنت» در واقع همان «مکتب» است. به عبارت دیگر، چنین شخصی را مکتب و مدرسه درس‌آموز در نظر بگیرید. 

چه مصادیقی را می‌توان برای این الگو از زندگی حاج قاسم پیدا کرد و منطبق دانسته‌اید؟
شهید سلیمانی به لحاظ حسن «سمت» (زیبایی ظاهر) و «هدی» (زیبایی راه و منش) نمره بالایی دارد. ایشان کاملاً ظاهرالصلاح بود، در کسوت نظامی گذران زندگی وی یا در جبهه بود یا در مسجد. وی همچنان که در روستای قنات ملک زادگاه خویش حسینیه ساخت، در شهر کرمان با وقف خانه خویش بیت‌الزهرا(س) بنا کرد. به تعبیر علی(ع) کردار زیبا خبر از طهارت باطن است. 
ایشان همواره «تماوت» (ظاهـری که نشـان‌دهنده ضعـف و خسـتگی از عبـادت، زهـد و روزه گرفتـن باشد) داشت. تحلیل محتوای کتاب‌ها و خاطرات به جا مانده از وی نشان می‌دهد مضمون اصلی سخنانشان یاد شهداست که نمادی از مرگ‌اندیشی و شهادت‌طلبی است. سال ��۳۶۰ در یک سخنرانی می‌گوید: شهادت آرزویی است که همه دل‌ها برایش پر می‌زند. همه عاشقان برای رسیدن به معشوقشان، برای رسیدن هدفشان آخرین وسیله‌ای که می‌دانند آن‌ها را به معشوق می‌رساند، شهادت است و آن را انتخاب می‌کنند و این افتخار نصیب هر کس نخواهد شد مگر افرادی که خود را ساخته باشند و افتخار این را داشته باشند به لقاءالله برسند.
تخاضع سلیمانی نیز از نوع خضوع و خشوع بود. وی با تمام اشتیاق خاطره‌ای از شهید محبوبش نقل می‌کند به نام حسین پسر غلامحسین که یک روز در حالی که اورکتش روی شانه‌هایش بود و جوراب به پا نداشت آمد پیش من؛ نگاهی به او انداختم که مثلاً چرا با این وضع آمدی پیش من. از نگاهم خواند که چه می‌گویم. لبخند زیبایــی بـر لبانش نشست.
حقیقت آن لبخند عظمت داشت. گفت من داشتم با این حال نماز می‌خواندم، وقتی گفتند شما با من کار دارید خواستم اورکت و جوراب بپوشم، به خودم گفتم حسین پسر غلامحسین، تو پیش خدا این‌جوری رفتی پیش فلانی می‌خواهی آن‌جوری بروی؟!
بر اساس آموزه نبوی که فرمود «موتوا قبل ان تموتوا» همه مسئولان نظام اسلامی تماوت و تخاضع دارند؛ اما اینکه ادعای صامت کدام یک حقیقت دارد، به سهولت قابل تشخیص نیست، فرق است بین تماوت و موت. تماوت ممکن است ظاهری باشد و به عمق وجود نرسد، شهادت کثیری از مردم نشان می‌دهد سلیمانی در این ادعا که اگر کسی شاهد نباشد شهید نمی‌شود، صادق بوده است. 
 به تعبیر رهبر معظم انقلاب «اخلاص او را از کجا می‌شود فهمید؟ از اینجایی که اصلاً دنبال دیده شدن نبود؛ یک ذره‌ای هم از دیده شدن فرار می‌کرد. او از دیده شدن فرار می‌کرد، حالا جوری شده که همه دنیا دارند او را می‌بینند؛ کار را برای خدا می‌کرد، تظاهر نداشت، لاف‌زنی نداشت؛ اولین پاداش دنیایی‌ای که خدای متعال به این اخلاص او داد همین تشییع ده‌ها میلیونی بود. این تشییع، اولین جزای اخلاص او در دنیا بود».نمونه‌های فراوانی نیز از دیگر مختصات شهید سلیمانی در تک‌تک مراحل فرایند بدل شدن به یک مکتب وجود دارد که علاقه‌مندان می‌توانند مشروح آن را در اصل مقاله بنده در فصلنامه فرهنگ رضوی مطالعه کنند. 

خبرنگار: محسن فاطمی‌نژاد

برچسب ها :
ارسال دیدگاه