ابراهیم ثانی

به مناسبت سالروز رحلت حضرت عبدالمطلب(ع) جد بزرگوار پیامبر خدا(ص)

ابراهیم ثانی

در تاریخ آمده ‌است که چون ابرهه، حاکم حبشی‌نژاد یمن، از سر حقد و کینه و به عزم ویران کردن کعبه مقدس، از صنعا خارج شد و با سپاه فیل‌سوارش راه حجاز و مکه را پیش گرفت، در مسیر حرکت هر قافله یا گله شتری را که دید، برای تأمین غذای سپاهش مصادره کرد.


​​​​​​​در نزدیکی مکه، سپاه او به گله‌ای مرکب از 100شتر برخورد و بی‌درنگ شتران را مصادره و شتربانان را اسیر کرد. آن شتران متعلق به عبدالمطلب(ع) بودند؛ بزرگ مکه و زعیم طایفه بنی‌هاشم. مردی که در همه حجاز و یمامه، وی را به سخاوت و جوانمردی می‌شناختند. وقتی خبر مصادره شتران به مکه رسید، عبدالمطلب(ع) به همراه یکی دو نفر از نزدیکانش به سوی اردوگاه ابرهه رفت. پادشاه حبشه چون با بزرگ مکه روبه‌رو شد، گمان کرد وی برای درخواست چشم‌پوشی از تصمیم ویران کردن کعبه نزد وی آمده ‌است. ابرهه در سیمای عبدالمطلب(ع)، بزرگی و نجابتی دید که تا پیش از آن مشاهده نکرده‌ بود؛ بی‌اختیار برخاست و به پیشواز او رفت تا درخواستش را بشنود؛ اما سخن عبدالمطلب(ع) همه افکار ابرهه را به هم ریخت: «لشکریان تو، 100 شتر مرا مصادره و شتربانان مرا اسیر کرده‌اند. به آن‌ها بگو شتران را پس دهند و شتربانان را آزاد کنند». ابرهه گفت: «من برای ویران کردن معبد شما آمده‌ام و تو تقاضای پس دادن شترانت را داری؟ از چشمم افتادی!». عبدالمطلب(ع) بی‌درنگ پاسخ داد: «أنَا رَبُّ الْاِبِل وَ لِلْبَیتِ رَبٌّ إنْ‌شاءَ سَیَمْنَعُهُ»؛ من صاحب شتران هستم، خانه کعبه نیز صاحبی دارد که اگر بخواهد مانع تو می‌شود. این داستان شیرین و پند‌آموز، مشهورترین روایتی است که ما درباره عبدالمطلب(ع) جد بزرگوار پیامبر اسلام(ص) شنیده‌ایم. با این حال، شاید اطلاعات ما درباره شخصیت عبدالمطلب، چنان که باید و شاید کامل نیست. بی‌تردید فردی که خاتم‌الانبیا(ص) در دامان وی پرورش یافته و مسئولیت حفاظت از آن حضرت در دوران خردسالی را عهده‌دار بوده ‌است، باید روحی بلند و ایمانی قوی داشته ‌باشد؛ بیهوده نیست که یعقوبی، مورخ بزرگ در کتاب خودش وی را «ابراهیم ثانی» می‌نامد. 

یثرب؛ سرزمین مادری عبدالمطلب(ع)
بر پایه یک گزارش تاریخی، جد بزرگوار پیامبر گرامی اسلام، 127 سال پیش از هجرت و در شهر یثرب که بعدها به واسطه هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینة‌النبی یا مدینه مشهور شد، به دنیا آمد. داستان تولد وی از این قرار بود که پدرش، هاشم هنگام سفر تجاری به شام، در یثرب با سلما، بانویی باعفت و پرهیزگار از طایفه بنی‌نجار ازدواج کرد. طایفه بنی‌نجار یکی از تیره‌های قبیله خزرج بودند؛ نخستین طایفه‌ای در یثرب که بعدها به اسلام ایمان آورد. هاشم مدت کوتاهی پس از تولد فرزندش، در شام بدرود حیات گفت و در غزه به خاک سپرده ‌شد. نام عبدالمطلب(ع) را «شیبه» گذاشتند و کنیه‌اش «ابوالحارث» بود. به عبدالمطلب(ع) به واسطه بزرگ شدن وی نزد عمویش، لقب مطلب بن عبدمناف داده شد. مطلّب پس از آگاهی از حضور برادرزاده‌اش در یثرب، به سوی این شهر رفت و عبدالمطلب(ع) را که هفت سال بیشتر نداشت، با خود به مکه آورد. وی پس از درگذشت عمویش، تمام مناصب وی را به ارث برد و به دلیل قدرت مدیریت بسیار بالا، عدالت و سخاوت فوق‌العاده‌اش، چنان در میان اهالی مکه محبوب و معروف شد که او را به عنوان داور و بزرگ خودشان برگزیدند. 

مرد سخاوتمند حجاز
جد پیامبر گرامی(ص) در زمره بخشنده‌ترین افراد حجاز بود. مکه به دلیل آب و هوای نامساعدش، شهری تب‌خیز به شمار می‌آمد و بیماری‌های واگیردار مانند طاعون و وبا، گاه و بی‌گاه آن را فرا می‌گرفت. در چنین شرایطی عبدالمطلب(ع) همه اموال خود را در اختیار مردم قرار می‌داد و حتی حیوانات و پرندگان را فراموش نمی‌کرد. فعالیت‌های عمرانی او در مکه مانند حفر چشمه زمزم موجب بهبود شرایط زندگی مردم و حجاج خانه خدا شد. درباره زندگی عبدالمطلب(ع) ذکر این نکته ضروری است که او در تمام عمر، خدای یکتا را می‌پرستید و بر دین حضرت ابراهیم(ع) استوار بود. برخی از اعمال و احکامی را که وی بر اساس دین حنیف ابراهیمی در مکه برقرار کرد، پس از ظهور اسلام مورد تأیید شارع مقدس قرار گرفت؛ احکامی مانند هفت بار طواف خانه کعبه در حج، نهی از قتل دختران، تعیین 100شتر به عنوان دیه مرد و... . عبدالمطلب 45سال پیش از هجرت، زمانی که رسول‌ خدا(ص) تنها هشت سال داشت، درگذشت. 
نقل است نبی مکرم اسلام(ص)، هنگام مراسم تشییع پدربزرگش، پشت سر تابوت حرکت می‌کرد و به شدت می‌گریست. پیکر پاک عبدالمطلب(ع) در قبرستان «حجون» در مکه و نزدیک مقبره جدش، قصی بن کلاب به خاک سپرده شد. مکان دفن آن بزرگوار تا پیش از تخریب به دست وهابیون، محل زیارت عموم مسلمانان جهان بود.

خبرنگار: محمدحسین نیکبخت

برچسب ها :
ارسال دیدگاه