اشتراک و هم‌افزایی، آری اجتماع و یکسان‌سازی، خیر!

قدس الزامات وحدت حوزه و دانشگاه را بررسی می‌کند

اشتراک و هم‌افزایی، آری اجتماع و یکسان‌سازی، خیر!

بيسـت و هفتـم آذرمـاه، سالروز شـهادت آیت‌الله دكتـر محمد مفتـح، اسـتاد دانشـگاه تهران و روحانـی مبـارز و انقلابی در سال1358 هجری خورشیدی، در تقویم تاریخ رسمی کشور به عنوان روز «وحدت حـوزه و دانشـگاه» ناميده شـده اسـت. نام‌گذاری ايـن روز به اين مناسـبت، به خاطرشرایط و نيـازی بود كـه در جامعـه انقلابی ایران در آن دوره احسـاس می‌شـد.


​​​​​​​حوزه و دانشگاه با توجه به رسالتی که بر دوش دارند، به منزله دو بال علم و فرهنگ کشور هستند. نبود هر یک از این دو نهاد می‌تواند موجب ناکارآمدی نسبی نهاد دیگر شود، چرا که حوزه و دانشگاه مکمل یکدیگرند؛ بدین معنا که کارکرد هر کدام می‌تواند به افزایش توانمندی دیگری بینجامد. به این مناسبت پای صحبت دو تن از استادان دانشگاه نشستیم. مشروح گفت‌وگوی ما با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمد سلطانیه، دانش‌آموخته مقطع دکترای رشته علوم اجتماعی و عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه علوم اسلامی رضوی و دکتر نعمت‌الله فیروزی، دانش‌آموخته مقطع دکترای علوم قرآن و حدیث، استادیار و مدیرگروه رشته الهیات دانشگاه بین‌المللی امام رضا(ع) را در ادامه می‌خوانید.

وحدت با ادغام تفاوت دارد
حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سلطانیه درباره برداشت‌های صحیح از مقوله وحدت حوزه و دانشگاه می‌گوید: منظور از وحدت حوزه و دانشگاه حتماً این نیست که راهبردهای هر دو نهاد علمی را با هم یکسان و یکدست کنیم بلکه باید بتوانیم یک نظام آموزشی را ایجاد کنیم که خروجی آن بتواند برای نظام اسلامی مفید واقع شود. به عبارتی، وحدت حوزه و دانشگاه یعنی رسمیت دادن هر کدام از این دو نهاد علمی به دیگری. 
وی ادامه می‌دهد: متأسفانه تنگ‌نظری‌هایی که در نظام آموزشی دانشگاه‌های ماست، کسب علم و نظام آموزشی را فقط همان چیزی می‌داند که درغرب و نظام فکری غرب وجود دارد. بعید نیست نخستین قدمی که باید برای وحدت این دو نهاد آموزش عالی برداشت، این است که حوزه و دانشگاه هر یک نگاه مثبتی به نهاد علمی طرف مقابل داشته و به آن احترام بگذارند و به آن به عنوان یک پایگاه علمی نگاه کنند. حوزه بدون دانشگاه و دانشگاه بدون حوزه نمی‌توانند به نیازهای جامعه اسلامی ایران پاسخ دهند، چون این نیازها از بستر شرایط خاص و زمینه‌های بومی این مردم برخاسته و علوم متولد شده در زمین و زمانه غرب که متناسب با زیست‌بوم آنجا نیز طراحی شده، در تناسب با نیازها و تمایلات و خواسته‌های ایرانیان عزیز نیست. بنابراین دانشگاه بدون حوزه یعنی علم و دانشی که لائیک و ضد دین باشد، این علم در تناسب با جامعه اسلامی نیست و حوزه‌ای هم که ضد دانشگاه باشد، یعنی روش‌های علمی جدید را قبول نداشته باشد و از آن استفاده نکند، نمی‌تواند پاسخ مناسبی برای نیازهای زمان خود مهیا کند. 
این عضو هیئت علمی دانشگاه تصریح می‌کند: وحدت حوزه و دانشگاه یعنی ادغام تخصص و تعهد، یعنی کاربست روش متین علمی هزارساله حوزه‌های علمیه در علوم جدید، یعنی دو بال برای پرواز در یک جامعه اسلامی و روزآمد و اگر ارزش‌های حوزوی در تحقیقات علمی دانشگاهی در هم آمیخته شود و محققان هر یک از این دو عرصه، از سبک نهاد دوم استفاده کنند، اندیشمندانی تربیت خواهند شد که برای جامعه اسلامی بسیار مفید و ثمربخش خواهند بود.

 بازگشت به وحدت، پس از تفکیک
دکترنعمت‌الله فیروزی نیز با اشاره به ضرورت توجه به خاستگاه جدایی حوزه و دانشگاه، تأکید می‌کند: باید توجه کرد که چرا ادبیات و مطالبه امام راحل و پس از ایشان رهبر معظم انقلاب به سوی وحدت حوزه و دانشگاه رفت، این موضوع نشان می‌دهد جدایی این دو نهاد علمی یعنی حوزه و دانشگاه از یکدیگر در جامعه ایران و در گذشته یک خاستگاهی دارد. نشان‌دهنده این است که این دو نهاد قبلاً در یک ساحتی در کنار یکدیگر و با هم بوده‌اند و سپس منقطع شده و این حلقه وصل از بین رفت و سپس با وقوع انقلاب اسلامی ایران دوباره به دنبال احیای این گفتمان و وحدت رفته‌ایم.
پس در ابتدا، اصل بر وحدت بوده است و سپس این دو نهاد علمی از یکدیگر جدا شده‌اند. ادبیات انقلاب اسلامی ایران در واقع یک نوع گفتمان و ادبیات تقابلی و جدی در مقابل دنیای علم پس از «رنسانس و مدرنیته» و «بلای خانمان‌سوز غرب» در ساحت قدسی علم و دانش است.
وی اظهار می‌کند: در گذشته و درسابقه تاریخی جوامع اسلامی و در بین دانشمندان و حکمای اسلامی، چیزی به نام جدایی حوزه و دانشگاه نداشتیم. «حکیم ابوعلی سینا» در حالی که پزشک بود، حکیم و فیلسوف هم بوده است. «خواجه نصیرالدین طوسی»، دانشمند برجسته درحوزه مهندسی، معماری و ریاضیات و درعین حال یک شخصیت برجسته درعلوم دینی و تفسیر معارف قرآنی و آموزه‌های اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نیز بود یعنی دانشمندان گذشته در زندگی و کسب دانش، علوم دینی و حوزوی و دانشگاهی و انسانی و... را در کنار یکدیگر فرا می‌گرفته‌اند و از یکدیگر تفکیک و جداسازی نمی‌کردند.

در جست‌وجوی اشتراک و هم‌افزایی
فیروزی در بیان مفهوم وحدت حوزه و دانشگاه اظهار می‌کند: ما در وحدت این دو نهاد علمی به دنبال وحدت به معنای اجتماع ساختاری و سازمانی و اداری و... نیستیم. ما به دنبال «اشتراک و هم‌افزایی گفتمانی» هستیم، نه به دنبال اجتماع و ادغام و یکی شدن.
بنابراین با توجه به این موضوع، ما در هر جای دنیا می‌توانیم وحدت گفتمانی داشته باشیم و وظایف و خصوصیات کاری هر یک از این دو نهادعلمی هم مشخص و واضح است و هر یک از این دو مجموعه می‌توانند با توجه به این تعریفی که از وحدت گفتیم در کنار یکدیگر به کار خود ادامه دهند.
وی درباره همکاری و نیاز حوزه و دانشگاه به یکدیگر بیان می‌کند: نیاز دانشگاه و حوزه به همدیگر نیاز درصدی، آماری و ارقام و عددی نیست، بلکه نیاز حیاتی و ضروری است. دراین باره باید به یک موضوع مهم یعنی سطح، تنوع و ابعاد نیازهای گسترده بشر در دنیا و عصر حاضر نیز اشاره کنیم. هم اکنون در حوزه‌های روان‌شناسی،علوم شناختی، علوم تربیتی و... انسان با چالش‌های متفاوتی در این حوزه‌ها رو‌به‌رو است.
 اگر بشر در این زمینه به یک بعد از تجربیات علمی اکتفا کند و اگر آن را در بوته نقد و تجربه و آزمایش و امتحان و تحلیل صحیح قرار ندهد، ممکن است به گزاره‌ای اشتباه و غیرصحیح دست یابد که نمی‌توان برداشت و نتیجه صحیحی از آن داشت.
 امروزه در مباحث خانواده، علوم تربیتی و روان‌شناسی مباحثی در مورد طلاق و ازدواج و علل طلاق و سردی روابط خانواده‌ها، سردی روابط زوجین و... مطرح است، اگر در این موارد تنها به بعد روان‌شناسی پرداخته شود و به ابعاد دیگری مانند اقتصادی، دینی و معنوی، هویتی، شخصیتی و... پرداخته نشود، در این صورت ما داریم یک تحلیل تک‌ساحتی از انسان انجام می‌دهیم که جامع و کامل یا حداقل نزدیک به کامل نیست و دارای ایراد و اشتباه است.
 منظور این است ما در تحلیل درست این موضوع به اشتراک علم و دانش نیاز داریم. بنابراین اشتراک دانش در «گفتمان علم، دین و معنویت» بسیار مهم است. منظور از وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت ادغامی، سازمانی، ساختاری، وظایفی و... نیست، بلکه اشتراکی است، آن هم اشتراک و هم‌افزایی گفتمانی، دیدگاهی و علمی.

خبرنگار: محمدحسین مروج کاشانی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه