بدجور باختیم اما باید بلند شویم

بدجور باختیم اما باید بلند شویم

بهروز فرهمند


یکم. در نخستین بازی‌مان در جام جهانی، به انگلیس باختیم، سنگین هم باختیم؛ چنان‌که گل زیبا و زیرطاقی مهدی طارمی و آن گل پنالتی آخر که اختلاف 6 گل را به چهار گل رساند، نیز نتوانست بر اندوه باخت ما مرهم بگذارد.
دوم. دوستی می‌گوید: مقصر باخت کیست؟ می‌گویمش: مگر از اختلاف سطح فوتبال انگلیس- در رده‌های باشگاهی و ملی- خبر نداری که ذره بین به دست گرفته ای و دنبال مقصر می‌گردی؟!
سوم. برای باخت از انگلیس، نباید دنبال مقصر بود. اما شاید برای باخت سنگین و بیش از آن، برای چنین آشفته بازی کردن، باید به دنبال واکاوی علت ها و عوامل رفت.
چهارم. «از ماست که بر ماست.» ؛  یکی دو روز پیش در همین صفحه نوشتم که سطح توقع و انتظارها را از تیم ملی بالا نبریم. اما گویی کار از کار گذشته بود!  من نمی دانم، برخی تحلیلگران و فوتبال نویسان-هرچند انگشت شمار-  از کدام عالم غیب به ایشان الهام می‌شد که از مساوی گرفتن و فراتر از آن، از پیروزی خفیف(!) بر تیم انگلیس، می‌گفتند و می‌نوشتند؟
پنجم. اگر آن بلای ناخواسته بر سر بیرانوند نمی‌آمد، آیا در نتیجه تغییری رخ می‌داد؟من که فکر نمی‌کنم. خط دفاع و سازمان دفاعی تیم ما - که بسیار هم بر روی آن مانور می دادیم- سرگشته تر و متزلزل تر از آن چیزی بود که انتظارش را داشتیم.
ششم. آقای کی روش! چه در سر داشتی و چه شد؟  استاد دفاع اتوبوسی و متراکم!  باور کن، این را برای کوچک و کم ارزش شمردن تلاش‌هایت در تمرکز بر سازمان دفاعی تیم، نمی‌گویم؛  زیرا اتوبوسی دفاع کردن-رودرروی تیم های بزرگ-  اگر نتیجه دلخواه را درپی بیاورد، روی چشم ما جا دارد و چاکر و مخلصش هم هستیم. اما دیروز، دفاع تیمت، نه آن خط دفاعی بود که‌ در جام جهانی ۲۰۱۴، آرژانتین را تا وقت های اضافه بازی، ناکام گذاشت و دست آخر هم، «مسی» پرنده کوچک خوشبختی تیمش شد.
هفتم. نیمه دوم، کی روش بی‌درنگ خطایش را  در چینش تیم جبران کرد و کمی بهتر شدیم. هرچند کار از کار گذشته بود و انگلیس هم، ستاره های تازه نفس خودش را وارد بازی کرد.
هشتم. دور از ذهن نیست که  با سوت پایان بازی، برخی ها به دنبال توجیه کردن شکست بروند و برای نمونه، به شکست‌های سنگین تیم های بزرگ اشاره کنند. مانند اشاره آقای گزارشگر بازی به شکست ۷ بر یک «برزیل بزرگ» در خانه‌اش از آلمان در جام جهانی ۲۰۱۴ .  هیچ ایرادی ندارد! اما این‌گونه استدلال کردن، هرچند ته دل ما را خنک می کند و موجب تسلی خاطر می‌شود، اما شاید مصداق چرخاندن لقمه به دور سر باشد. ماجرا ساده تر از این چیزهاست، تیم حریف بسیار خوب است و ما از حد و اندازه خودمان هم کمتر بودیم.
با این همه، به دو بازی پیش رو همچنان «امید» داریم؛ هرچند واقع بینانه‌تر و به دور از بلندپروازی.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه