به یاد 3 شهید فراموش شده سوم شهریور 1320
وقتی سربازها، سردار میشوند
سوم شهریور1320، وقتی نیروهای دشمن از مرزهای ایران گذشتند، ارتشی که رضاخان آن همه پُزَش را میداد، ناگهان فرو پاشید. فرماندهان وابسته به دربار، آنها که در دوران سیاه دیکتاتوری، فقط برای مردم خودشان شاخ و شانه میکشیدند، ناگهان فرار را بر قرار ترجیح دادند. کامیونهایی که باید سربازان را به خط مقدم جبهه میرساند، مسئول انتقال اثاثیه ژنرالهای رضاخان به تهران و نقاط امن شد و این مردم ایران بودند که باید تاوان بیکفایتی و جُبْن پهلوی و اعوانش را میدادند. اما در آن بین، نظامیهایی هم بودند که حاضر نشدند تن به ذلت تسلیم بدهند؛ سربازان خوشغیرتی که فدایی مردم و میهن بودند و تن دادن به دستور قزاقپیر را ننگ میدانستند. برخی از این نظامیان باشرف، در برخی نقاط، راه را بر نیروهای اشغالگر بستند و حتی حماسههایی آفریدند که به دلیل اشغال ایران، کمتر به چشم مورخان آمد.
پایداری در کنار پُل جُلفا
همانطور که میدانید، نیروهای پیاده ارتش شوروی سوم شهریور1320، از دو مسیر آذربایجان و خراسان وارد خاک ایران شدند. ورود آنها به آذربایجان، مستلزم گذر از رودخانه ارس و عبور از روی پل فلزی جلفا بود. مهاجمان، با توجه به اطلاعات رسیده، میدانستند فرماندهان نظامی منطقه، همگی گریختهاند و سربازان در بیابانها، سرگردان و بدون سلاح و آذوقه، به سوی شهرهای خودشان در حرکتاند. به باور فرماندهان نظامی شوروی، ورود به آذربایجان کار مشکلی نبود. اما هنوز به پل جلفا نرسیده بودند که آماج گلوله قرار گرفتند. شلیکها از جایی آن سوی پل صورت میگرفت و تعدادی از پیشقراولان ارتش شوروی را به خاک هلاکت انداخت. ماشین جنگی مهاجمان متوقف شد. تردید جای اطمینان را گرفت. بهناچار نیروهایشان را عقب بردند و به شناسایی پرداختند، اما عبور از پُل عملاً امکان نداشت. مردانی که از خاک ایران پاسداری میکردند، به چشم نمیآمدند، اما از شدت درگیری میشد فهمید که تعدادشان زیاد نیست و با تغییر موضع، به دنبال گمراه کردن دشمن هستند. مدتی بعد، از فرماندهی نظامی شوروی در قفقاز خبر رسید که نیروی هوایی مسیر را برای نیروی زمینی باز میکند. چند اسکادران هواپیما در آسمان ظاهر شد و لحظاتی بعد، آن سوی ارس، در خاک ایران، با انفجار بمبها لرزید. اما باز هم گلولهها از مهاجمان تلفات میگرفت. 48 ساعت با چنین وضعی گذشت تا اینکه سرانجام، تانکها رسیدند و پیشروی نهایی مهاجمان آغاز شد. با وجود این، مدافعان حاضر به ترک سنگر نبودند. مهاجمان، با شناسایی محل استقرار آنها، اینبار آتش را بر نقاط خاصی متمرکز کردند. طولی نکشید که صدای شلیک گلوله مدافعان خاموش شد. نیروهای شوروی خرسند از در هم شکستن مقاومت، پیش آمدند، اما با صحنهای روبهرو شدند که آنها را غرق در شگفتی کرد. آنان که 48 ساعت مهاجمانِ تا بُنِ دندان مسلح را، پشت پل جلفا متوقف کردند، فقط سه نفر بودند؛ سه ژاندارم ایرانی که برخلاف فرماندهان بزدل و وطنفروش، حاضر به ترک میدان نشدند. «مصیب محمدی»، «سید محمد راثی هاشمی» و «عبدالله شهریاری»؛ مردانی که حاضر نبودند صدای چکمه بیگانه را روی خاک سرزمینشان بشنوند. آنها از فراز بلندیها و با تغییر دائم موقعیت، توانسته بودند مانع پیشروی دشمن شوند. این سه نفر، به فرمان عقبنشینی، بیاعتنایی کردند. افسران ارتش شوروی پس از روبهرو شدن با پیکر غرق در خون آن قهرمانان، نتوانستند نسبت به شجاعت، جانبازی و شرافت نظامی آنها، بیاعتنا باشند. این بود که دستور دادند پیکر آن سه سرباز را با احترام در کنار پلِ جلفا به خاک بسپارند. از آن زمان تا امروز، 81 سال گذشته است، اما مزار آن سه سرباز غیور و مدافع وطن، همچنان در کنار پل جلفا، مورد احترام هر ایرانی و یادآور قهرمانی مردانی است که با وجود آگاهی از شهادت و سرنوشتی که دچارش میشدند، مردانه ایستادند و سنگر را خالی نگذاشتند. آن قهرمانیِ ماندگار، شناسنامه مردم سلحشور و قهرمان ایران و آن اشغال همراه با ذلت، هویت وابسته و زبون دودمان پهلوی را به تصویر میکشد.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه