روایت واقعه کربلا به زبان امروزی

گفت‌وگو با علیرضا نظری‌خرّم نویسنده «داستان بریده‌بریده»

روایت واقعه کربلا به زبان امروزی

ممکن است هر کدام از ما خواسته باشیم کتابی بخوانیم که واقعه عاشورا و روایت کربلا را با زبانی ساده و امروزی برایمان تعریف کند اما همیشه با آثاری روبه‌رو بوده‌ایم که با زبانی فاخر به روایت این واقعه مهم تاریخی پرداخته‌اند؛ روایت‌هایی که چندان به کار مخاطب درگیر امروز نمی‌آید.

اما نشر «کتابستان» به‌تازگی کتابی منتشر کرده که با استفاده از زبان محاوره، به بررسی مستند وقایع دوران خلافت یزید، چگونگی شکل‌گیری قیام
سیدالشهدا(ع) و جنایت حَرّه پرداخته است.علیرضا نظری خرّم برای نگارش این داستان پژوهشی، به بیشتر منابع متقن و دست اول تاریخی رجوع کرده و تلاش خود را بر این گذاشته تا در اثر خود، مخاطب را با علل و عوامل شکل‌گیری رخدادهای مهم نیمه دوم قرن اول هجری و اوضاع و احوال مسلمین در آن دوران آشنا کند. درباره ناداستان «داستان بریده بریده» با علیرضا نظری خرّم، نویسنده این کتاب گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید. 

 چرا اسم کتاب را «داستان بریده بریده» گذاشتید؟
 دو علت دارد. یک اینکه این تعبیر بریده بریده اشاره به پیکر شهدای کربلا دارد که مقطع الاعضا و ارباً اربا شدند. یک دلیل دیگر هم اینکه این کتاب ۲۳۷ داستان کوتاه است. این داستان‌ها از کتاب‌های مختلف‌اند. ما آمدیم پژوهش انجام دادیم و جای درست هر کدام از این داستان‌ها را پیدا کردیم. مشخص کردیم کدام داستان اول است و کدام بعدی. چون داستان کربلا در یک گستره جغرافیایی چندین هزار کیلومتری رخ داده است؛ دمشق بوده، بعد مدینه، سپس مکه، بعد کربلا،‌ پس از آن کوفه، بعد موصل، سپس حلب، بعد دوباره دمشق، بعد دوباره برمی‌گردد کربلا و مدینه. ما باید ۲۳۷ داستان را در این گستره جغرافیایی قرار دهیم و هر قطعه را باید جای خودش بگذاریم. اینکه هر داستان باید کجا قرار بگیرد کار دشواری بود. این که ما نوشته‌ایم «داستانی پژوهشی از کربلا» به خاطر همین دقت‌هاست. وجه دوم داستان بریده بریده هم به خاطر همین داستان‌های مختلف و متعدد است.

 چه شد که به ضرورت نوشتن چنین کتابی رسیدید و آن را نوشتید؟
 با توجه به سابقه حدود 15 ساله‌ای که در پژوهشگاه‌های حدیثی داشتم، به‌خصوص این دو سه سال آخری که در کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی مشغول کار روی کتاب «موسوعة‌ الامامة فی نصوص اهل السنة» بودم، دغدغه‌هایی برایم ایجاد شده بود. این کتاب مفصل است، اما 12 جلد آن به زندگی امام حسین(ع) اختصاص دارد که بنده توفیق داشتم در تألیف این 12 جلد همکاری مستقیم داشته باشم. پیش از آن هم در تألیف کتاب‌های حدیثی و تاریخی «دارالحدیث» توفیق همکاری و مشارکت داشتم. با تجربه‌ای که داشتم متوجه شدم مطالب بسیار نفیسی در منابع ما درباره حادثه عاشورا وجود دارد که کمتر به گوش مخاطب عام رسیده است. این مطالب در کتاب‌های تاریخی، دائرة‌المعارف‌ها و دانشنامه‌های حدیثی برای اهل منبر و پژوهش وجود دارد ولی آن مطالب نفیس و کمتر شنیده شده و حتی گاهی شنیده نشده در اختیار مخاطب عام نیست. این یک علت نوشتن کتاب بود. علت دیگر مربوط به خلأیی بود که احساس کردم. جالب است بدانید همان زمان که می‌خواستم این کتاب را بنویسم یکی دو ماه به کتابخانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها می‌رفتم و می‌گفتم کتابی درباره واقعه کربلا می‌خواهم که با زبانی ساده به تمام مطالب درباره کربلا پرداخته باشد. آنجا می‌دیدم کتاب‌های تاریخی مشهور را پیشنهاد می‌دهند. می‌گفتم نه، کتاب تاریخ نمی‌خواهم، کتابی می‌خواهم که یک آدم عادی مثل راننده اتوبوس یا یک دانشجو آن را بخواند و از صفر تا صد ماجرای کربلا سر دربیاورد. هرچه گشتم چیزی پیدا نکردم. این دو علت، انگیزه ابتدایی بنده برای نگارش این کتاب شد.

 به چه منابعی رجوع کردید؟ 
 آخر کتاب، آدرس منبع داستان‌ها را آورده‌ام. 130 منبع برای کتاب خودم دارم که کتاب‌هایی از قرن اول تا هشتم هجری هستند. کتاب را بر اساس منابع کهن نوشته‌ام. خوب است بگویم به بعضی دوستان گفته‌ام در این کتاب 600 صفحه‌ای حتی یک پاراگراف هم خیال‌پردازی نکرده‌ام.

 چطور برای نوشتن به این زبان محاوره رسیدید؟ استفاده از این زبان سبب می‌شود مخاطب فکر کند شما تاریخ را تغییر داده‌اید.
 زبانی که انتخاب کردم ترکیبی از محاوره‌نویسی و شکسته‌نویسی است. ضمن اینکه فرهنگستان ادب فارسی این سبک از نگارش را به عنوان یک سبک نگارش به رسمیت شناخته است. به هرحال دارم یک کتاب تاریخی را بازنویسی می‌کنم. شاید مخاطب من خیلی این حوصله را نداشته باشد که بخواهد 600 صفحه کتاب تاریخ را بخواند، هرچند این تاریخ، تاریخ کربلا باشد. من با شناخت از مخاطب امروز و ایجاد انگیزه، این سبک را انتخاب کردم. مخاطبی که گوشی‌ و تبلت‌ در اختیار دارد، این سبک نگارش برایش عادی است. یکی از دوستان درباره این کتاب می‌گفت «پژوهشی خوشخوان» و واقعاً همین‌طور است. من تلاش کردم با این سبک نگارش، متن را خوشخوان کنم. یعنی وقتی شما این کتاب را در دست می‌گیرید، شروع به خواندن کنید و خود به خود پیش بروید. 

 بازخورد مخاطب چطور بوده است؟
 بازخوردهایی که در این مدت گرفتم هم نشان می‌داد این کار جواب داده است. این کتاب حدود 10 ماه است منتشر شده، اما در همین مدت به چاپ سیزدهم رسیده است. خیلی‌ها به من گفتند یک علتش همین سبک نگارش است. ما معمولاً عادت کردیم تاریخ را با یک قلم فاخر بخوانیم و بشنویم. اما من از این مسئله آگاهانه عقب‌نشینی کردم و به سبکی رسیدم تا بتوانم کاستی در کاهش مطالعه در کشورمان را به نوعی جبران کنم. چند روز پیش یک دانش‌آموز 10ساله به منزل ما آمده بود که دیدم یک نسخه از کتاب بنده هم در کوله‌پشتی‌اش هست. از او پرسیدم کتاب چطور بود؟ گفت 300 صفحه از آن را خوانده است‌. همان روزها رئیس یکی از دانشکده‌های دانشگاه قم طی تماسی که با ما داشتند، گفتند این کتاب را کنار میز کارم گذاشته‌ام و در فواصل خالی مطالعه می‌کنم. پس این کتاب از یک پسر 10 ساله تا یک رئیس دانشکده مخاطب دارد. هدف من هم همین بود. خواستم کتابی بنویسم که همه گروه‌های سنی و طیف‌ها بخوانند نه فقط بچه‌ها یا علاقه‌مندان به تاریخ یا فقط طلبه‌ها و دانشگاهیان.

 وقتی این زبان محاوره را انتخاب کردید، مخاطب احساس می‌کند با بعضی تعبیرات در تاریخ دست‌درازی می‌کنید. پاسخ شما برای این مسئله چیست؟
 من بسیار تلاش کردم به متن تاریخ وفادار باشم. حتی یکی از دوستانم، آقای دکتر محسن عطاءالله که عضو هیئت علمی پژوهشگاه حدیث هستند، پیش از انتشار کتاب حدود هشت ماه نوشته‌های بنده را با آدرس‌هایی که ذیل هر نوشته آورده بودم راستی‌آزمایی کردند. ایشان خودش به من گفت حدود 95درصد به تاریخ وفادار بوده‌ام. خودم هم البته وسواس داشتم. مخاطب اگر می‌بیند من ذهنیت معاویه را در داستان آورده‌ام، ذهن‌خوانی معاویه نکرده‌ام، تخیل نکرده‌ام، این جمله به تعبیری در آن گزارش تاریخی وجود داشته و من فقط این تعبیر را پردازش و تصویرسازی کرده‌ام. یکی از کارهای اصلی‌ام در سال‌های گذشته مصدریابی بوده؛ یعنی گزارش تاریخی را از نظر سند و آدرس بررسی کرده‌ام. پس خودم هم وسواس داشتم هر حرفی می‌زنم بر اساس سند باشد.
 6-5 درصد هم پردازش و کار هنری است. مثلاً فرض کنید من می‌گویم اما سجاد (ع) پرده را کنار زد. خب این در اسناد تاریخی وجود دارد، اما اینکه من به حال امام اشاره کرده باشم با توجه به این حقایق تاریخی است که امام بیمار بوده، آن حادثه یک حادثه هولناک است، ایشان می‌خواهد ببیند بیرون از خیمه چه اتفاقی دارد رخ می‌دهد؛ این است که آمده‌ام و یک مقدار پردازش کرده‌ام. اما اینکه امام سجاد(ع) خیمه را کنار زده است، یک سند تاریخی است.

 با توجه به تجربه‌ای که در کتاب «داستان بریده بریده» بدست آوردید، آیا قصد دارید کتاب بعدی را با محوریت معصوم دیگری بنویسید؟
 بله کتاب دیگری از جنس داستان بریده بریده دارم که درباره زندگی حضرت زهرا(س) است و آن را تمام کرده‌ام. درحال حاضر هم مشغول بازنویسی و ویرایش نهایی کتاب هستم.

خبرنگار: جواد شیخ الاسلامی 

برچسب ها :
ارسال دیدگاه