قیام و عدالت‌خواهی در نگاه امام سجاد(ع)

نکته ها آیت‌الله حائری شیرازی

قیام و عدالت‌خواهی در نگاه امام سجاد(ع)


امام زین‌العابدین(ع) به سفر حجی می‌رفت. کسی (عبّاد بصری) به ایشان رسید و گفت: «یا علی بن الحسین! تَرَكْتَ اَلْجِهَادَ وَ صُعُوبَتَهُ وَ أَقْبَلْتَ عَلَی اَلْحَجِّ وَ لِينِهِ؟» جهاد و جنگ را چون دردسر داشت رها کردی و رو به حجِ کم زحمت آوردی؟ آن عبادت پرزحمت را رها کردی و این عبادت آسان را گرفتی؟! در حالی که خداوند فرموده «إن الله اشتری من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بأن لهم الجنه  يقاتلون في سبيل الله فيقتلون ويقتلون  وعدا عليه حقا في التوراه والإنجيل والقرآن و من أوفی بعهده من الله  فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به  و ذلک هو الفوز العظيم». آیات قرآن در مورد ثواب و اهمیت جهاد را به رخ حضرت می‌کشید! 
حضرت فرمود: «خب بفرمایید ادامه دهید!» یعنی این آیه را که خواندی، آیه بعدی‌اش را هم بخوان! 
آیه بعدی را خواند: «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المؤمنین». وقتی به «الحافظون لحدود الله» رسید، حضرت اشاره کرد و فرمود: «هاهنا»: «همین‌جا»! این‌ها حافظ [و رعایت‌کننده] حدود الهی هستند. هر وقت دیدیم جهاد تحت امر کسانی است که این صفات را دارند، حج را رها می‌کنیم و می‌آییم در جهاد. هر وقت دیدیم جهاد را کسانی دارند اداره می‌کنند که این صفات را ندارند، «تائبون» و «عابدون» و «سائحون» و «راکعون» و «ساجدون» و این‌ها نیستند، «حافظون لحدود الله» نیستند، ما جهاد را رها می‌کنیم و می‌آییم سراغ حج!
پیش از انقلاب، دو عده مبارزه می‌کردند و با شاه مخالف بودند و فعالیت سیاسی می‌کردند. یک عده از همان‌هایی که آن وقت با شاه مبارزه می‌کردند، الان شده‌اند از منافقین! نماز هم می‌خواندند، اما سر از منافقین درآوردند. یک عده دیگر هم الان یا به شهادت رسیده‌اند یا در قلب مبارزات هستند. چطور شد که یکی شد اعدامی و یکی شد شهید؟ او که به مقام شهادت رسید، فعالیت سیاسی‌اش را تحت لوای کسی انجام می‌داد که «و الحافظون لحدود الله» بود؛ با چنین کسی کار می‌کرد؛ با امام کار می‌کرد؛ طبق تقلیدش کار می‌کرد. اول مقلد شده بود، بعد مجاهد. اول تقلید از امام کرده بود و روی تقلید از امام، مبارزه می‌کرد. آن کسی هم که افتاد در آن خط، تحت لوای کسی بود که «حافظون لحدود الله» نبود.
منبع روایت: الاحتجاج، جلد۲، صفحه۳۱۵

برچسب ها :
ارسال دیدگاه