جهاد غریبانه سیدالساجدین(ع)

مروری بر مصائب دوران امامت پیشوای چهارم و مبارزات آن حضرت

جهاد غریبانه سیدالساجدین(ع)

اغلب عادت کرده‌ایم زندگی امام علی بن حسین(ع) را به واقعه عاشورا و حوادث مرتبط با آن محدود کنیم؛ آن بیماری سخت و بازماندن از قافله شهدا و در پی آن، رنج اسارت و شکوه مبارزه قهرمانانه در دربار عبیدالله بن زیاد و یزید.


​​​​​​​عادت کرده‌ایم اوراق زرین تاریخ حیات آن امام بزرگوار را به سخنرانی افشاگرانه او در کوفه و دمشق محدود کنیم و پس از آن مسیر مبارزات بی‌امان سیدالساجدین(ع) را، جایی در صفحات تاریخ گم کنیم؛ نه از آن غربت جانسوز سخنی به میان بیاوریم و نه درباره تلاش‌های بی‌امان فرزند رسول ‌خدا(ص) برای احیای خورشید اسلام در تاریکی هولناک عصر اُموی و زبیری حرفی بزنیم.

روزگار پروحشت و اختناق
بازگشت امام سجاد(ع) به مدینه، پایان ماجرای امامت آن ‌حضرت نیست؛ مورخان دوره‌ای 30 تا 35 ساله را برای دوران امامت پیشوای چهارم در نظر گرفته‌اند؛ دورانی که دست بر قضا، یکی از تلخ‌ترین و پرمصیبت‌ترین ادوار تاریخ اسلام نیز هست؛ یزید که در سال 60 هجری قمری به سلطنت رسید، کمی بیش از سه سال حکومت کرد. در سال نخست امام حسین(ع) را به شهادت رساند، در سال دوم قیام مدینه را سرکوب و نوامیس مسلمانان را به باد غارت داد و در سال سوم کعبه، این مقدس‌ترین مکانِ جهان اسلام را با منجنیق تخریب کرد! از آن سو، قدرت گرفتن آل‌زبیر در مکه و در پی آن وقوع درگیری‌های گسترده میان آن‌ها و امویان شرایط را در جهان اسلام به گونه‌ای تغییر داد که امنیت از آن رخت بربست، اخلاق، نزول شدیدی یافت و آموزه‌های اسلامی به تدریج فراموش شد. نقل است که انس بن مالک، صحابی پیامبر خدا(ص) که عمری دراز یافت و در سال 93 هجری قمری درگذشت، در حضور جمعی از مردم مدینه می‌گریست و می‌گفت: به خدا قسم از آنچه محمد(ص) آورده ‌بود، جز این قرآن باقی نمانده ‌است. پس از هجوم یزیدیان به مدینه، اوضاع اخلاقی در شهر پیامبر(ص) هم رو به وخامت گذاشت و منکرات گسترش یافت. مرحوم استاد مهدی پیشوایی در کتاب «سیره پیشوایان» با استناد به منابع معتبر نقل کرده ‌است که در همین دوره، یک بار زنی خواننده از اهالی دمشق که شهرت فراوانی داشت، عزم حج کرد! وقتی به مدینه رسید، تعداد زیادی از مردم شهر به استقبالش رفتند و با او رهسپار مکه شدند! قیام‌های معدودی که به خون‌خواهی سالار شهیدان شکل گرفت، یک به یک سرکوب شد و به تدریج عبدالملک پسر مروان توانست قدرت را در حجاز قبضه کند و کار زبیریان را بسازد و در پی آن اختناقی هولناک‌تر از گذشته بر سر مؤمنان راستین سایه افکند.

مبارزه در اوج غربت
امام سجاد(ع) در چنین شرایطی باید برای اصلاح جامعه و ایجاد تغییر در آن، اقدام می‌کرد. در غربت آن حضرت همین بس که بسیاری از مردم او را نمی‌شناختند؛ دلیل این ادعا سفرهای متعددی است که امام(ع) به مکه کرد، بدون آنکه کسی وی را بشناسد. در شرایطی که برخی مورخان، شیعیان راستین سیدالساجدین(ع) را از تعداد انگشتان یک دست بیشتر نمی‌دانند، امام سجاد(ع) غریبانه، بار دشوار هدایت امت را به دوش کشید و مظلومانه از کنار بی‌توجهی‌ها گذشت؛ در حالی که دلش از روزگار تاریک امت جدش خون بود و اختناق حکومت امویان هر روز بیش از گذشته، دامن اهل حق را می‌گرفت. با این حال امام(ع) با صبر و بردباری‌ای که تنها در پرتو علم و تقوای امامت ممکن است، قدم در مسیر اصلاح امت گذاشت و از ابزار دعا، وسیله‌ای برای جلب قلب‌های مؤمنان ساخت. به صورت انفرادی به مصاف با علمای درباری‌ای مانند شهاب زُهری رفت و از کنار هیچ فرصتی برای بیان معارف ناب اسلامی بی‌تفاوت عبور نکرد. آن‌ حضرت با یادآوری دائمی واقعه جانگداز عاشورا و برانگیختن احساسات مردم به تقویت شعور در کنار شور می‌پرداخت. به تدریج طی حدود 30سال با بردباری و مدیریت بی‌مانند سیدالساجدین(ع)، شرایط دوباره برای شنیدن کلام حق و نفوذ کلمه آن در میان جامعه هموار شد. افزون بر این، امام(ع) در این مدت با درآمد موقوفه‌های امیرمؤمنان(ع) به آزادی بردگان پرداخت و به تدریج جمعیتی در حدود 4هزار نفر از آن‌ها را طی چند دهه آزاد فرمود؛ افرادی که پیش از آزادی، یک سال تحت تربیت و آموزش سیدالساجدین(ع) قرار می‌گرفتند و پس از آزادی نیز از حمایت‌های مادی و معنوی آن حضرت برخوردار بودند. امام(ع) در این مدت، از فعالیت‌های علمی برای جذب اهل دانش نیز کوتاهی نفرمود و در شرایط تنگنا و اختناق، در آن غربت جانکاه آثاری چون «رسالة الحقوق» را پدید آورد تا روشنگر راه کسانی باشد که قصد طی طریق در مسیر حق را دارند.

خبرنگار: محمدحسین نیکبخت

برچسب ها :
ارسال دیدگاه