چرا باید کتاب «میراث مقدس و جنگ ناتمام» را بخوانیم؟

روایتی مردمی از تاریخ تحولات فرهنگی جمهوری اسلامی

چرا باید کتاب «میراث مقدس و جنگ ناتمام» را بخوانیم؟

فاطمی نژاد

 در روایت‌های داستانی و نمایشی معمول است نویسنده باید در همان 10 صفحه اول یا زودتر از آن، قلابش را با طعمه‌ای خوش آب و رنگ که همان ایده اولیه و حادثه محرک قصه است پیش چشم مخاطب بیاورد و او را به چنگ بیندازد. اسماعیل نوده فراهانی در کتاب «میراث مقدس و جنگ ناتمام» پیش از آنکه حتی کار به آغاز شمارش صفحات کتاب و حتی مقدمه برسد در همان قسمت تقدیمه اثر، این کار را به بهترین شکل ممکن انجام داده است؛ آنجایی که می‌نویسد: «روزهای آخر است که مشغول جمع و جور کردن این نوشتار هستم. ناگهان به ذهنم می‌رسد که من هم مثل خیلی‌ها این ناچیز را به کسی یا کسانی تقدیم کنم... در همین خیالات هستم که به خود می‌گویم اصلاً چرا این نوشتار را تهیه کرده‌ام، به یاد یکی از استادان می‌افتم که وقتی درباره راهیان نور با ایشان گفت‌وگو می‌کردم، با لحنی طعنه‌آمیز گفت: «دولت هزینه یک عده بسیجی را می‌دهد، آن‌ها هم می‌روند راهیان نور؛ اینکه پژوهش ندارد...» سپس دولتمردانی را به خاطرم می‌آورم که تصمیم گرفتند به‌تدریج برای اصلاح همه چیز و همه کس از راهیان نور استفاده کنند؛ در برهه‌ای حضور دانش‌آموزان در اردوهای راهیان نور را به بهانه درس آمادگی دفاعی، در لفافه اجباری می‌کنند و در برهه‌ای دیگر مدیران را به شرط هواپیما و هتل شرکت نفت، راهی سرزمین نور می‌کنند و امان از سیاست فرهنگی محقَق که تجربه راهیان نور را از حالتی اعتراض‌گونه و نخبه‌گرایانه به حالتی اجباری و انبوه فرومی‌کاهد؛ غافل از آنکه گوش نامحرم نباشد جای 
پیغام سروش».
به کار بردن و نسبت دادن توصیفاتی چون «اعتراض‌گونه» و «نخبه‌گرایانه» به اردوی راهیان نور با آنچه که در بازنمایی رسانه‌ای آن در این سال‌ها از شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی و امثالهم روایت می‌شود -هر چند خودمان این سفر را تجربه کرده باشیم- بیش از هر چیزی کنجکاوی مخاطب را نسبت به زمینه‌های شکل‌گیری و نضج یافتن این پدیده در قالب یک سفر به ظاهر صرفاً مذهبی و زیارتی برمی‌انگیزد و او را به بازخوانی آن، فراتر از چنین خوانشی ساده‌انگارانه فرامی‌خواند. 
نویسنده در همان فصل اول کتاب و ذیل عنوان «راهیان نور به مثابه موضوع تحقیق» سعی می‌کند همین مسئله‌ محوری را با تشریح فاصله‌ای که میان راهیان نور تجربه شده و شقوق متکثر و سطحی رسانه شده آن وجود دارد بیان کند و سعی می‌کند با آنچه راهیان نور تحقیق شده می‌خواند، شکاف میان انتظارات مخاطب و آنچه در واقع در این خصوص اتفاق افتاده است را 
پر کند. 
نویسنده در فصل دوم به رویکردها و مبانی مواجهه با آثار و پیامد‌های جنگ می‌پردازد و روش‌های مدرن گرامیداشت جنگ از جمله «گردشگری سیاه» را مورد بررسی قرار می‌دهد و در ادامه در خصوص پدیده موزه‌ای شدن و شناخت باستان‌شناسانه از جنگ صحبت می‌کند. نویسنده با ابراز تردید نسبت به امکان استفاده از مفاهیمی چون «موزه و گردشگری جنگ» برای مطالعه راهیان‌نور، می‌نویسد: «راهیان نور در پی نبش و کشف باستان‌شناسانه خاطرات قومی از کف رفته نیست، بلکه نوعی دعوت به یادآوری ارزش‌های دینی-انقلابی است که در قالب دفاع مقدس تجلی یافته است». 
فراهانی در فصل سوم به مرور پدیده کاروان‌های راهیان نور می‌پردازد و به نحوه شکل‌گیری آن پرداخته و زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی متعدد در این خصوص را بررسی می‌کند؛ از «کاروان‌های بازدید از مناطق جنگی» پس از آزادی هویزه و به‌خصوص خرمشهر گرفته تا بازدید مادران و پدران امیدوار به یافتن نشانی از فرزند مفقودالاثرشان در مرز عراق و ایران، از تغییرات سیاسی و نگاه‌های خاص در دوران سازندگی گرفته تا تغییرات اجتماعی شگرفی که معمولاً بر خلاف شعارهای اصلی انقلاب به نظر می‌رسید. بخش‌های سیاسی و اجتماعی این فصل از کتاب بیش از همه قسمت‌ها ماهیت اعتراض‌گونه و انتقادی این پدیده را در ساحت شکل‌گیری نشان می‌دهد. 
نویسنده در ادامه همین فصل به بعد معنایی کاروان‌های راهیان نور و آنچه مناطق عملیاتی جنگ را به سطح مکان مقدس می‌رساند، می‌پردازد و سپس با دیدی انتقادی موضوع یادمان‌سازی در این مناطق را از نظر 
می‌گذراند.
چهارمین فصل کتاب، ضمن بررسی نقش رهبران انقلاب اسلامی در شکل‌گیری و بسط کاروان‌های راهیان نور، تلاش دارد به این پرسش پاسخ دهد که شأن قانونی و شأن دینی و معنوی امام خمینی(ره) و آیت‌الله خامنه‌ای باوجود سخت بودن تکفیک کردن این دو ساحت، در ایجاد و گسترش این پدیده چه بوده و سعی می‌کند در منطق امام و امت به این پرسش پاسخ دهد.
«نقش هیئت‌های مذهبی در شکل‌گیری و بسط کاروان‌های راهیان نور» و «نقش گونه‌های هنر جنگ و دفاع مقدس در شکل‌گیری و بسط کاروان‌های راهیان نور» موضوعات فصل‌های بعدی کتاب را شکل می‌دهند که آنچه با عنوان «نهضت خاطره‌نویسی جنگ» از آن تعبیر می‌شود نیز در همین بخش مورد بررسی قرار می‌گیرد. از چالش‌برانگیز‌ترین و جذاب‌ترین بخش‌های این فصل تفاوت دیدگاه دفتر سیاسی سپاه و محمد درودیان که از سال 60 پیگیر روایت سپاه از جنگ بوده‌اند، با دیدگاه دفتر ادبیات و هنر مقاومت و مرتضی سرهنگی و هدایت‌الله بهبودی که در جریان جنبش خاطره‌نویسی پس از جنگ در این حوزه فعال شده‌اند است که بخشی از گفت‌وگوهای رد و بدل شده بین این دو جریان نیز کلمه به کلمه در کتاب 
آمده است. 
همچون فصل سوم که به زمینه‌های سیاسی و فرهنگی شکل‌گیری پدیده پرداخته بود، نویسنده به تحولات فرهنگی دهه‌های 70 و 80، دولت سازندگی و به‌خصوص دوران حاکمیت دولت اصلاحات اشاره کرده و نقش آن را در بسط پدیده کاروان راهیان نور
 تشریح می‌کند. 
آخرین فصل اما به مثابه یک نتیجه‌گیری تلاش فراهانی در مقام پژوهشگر جامعه‌شناسی برای صورت‌بندی نظری پدیده راهیان نور است. او در بخش‌های پایانی این کتاب می‌نویسد:«تلاش برای برخورد مدرن و موزه‌ای با جنگ تحمیلی نقطه مقابل راهیان نور است. به عبارت دیگر، به هر میزان که دولت یا دولت‌هایی تفاوت ماهوی و اقتضائات انقلاب اسلامی را در نسبت با تمدن غرب انکار یا نفی کنند و حکم بهره‌مندی عام از تجارب بشری بدهند، بیشتر در جهت عکس ارزش‌های راهیان نور قرار گرفته، مقاومت بیشتری را برانگیخته‌اند». 

برچسب ها :
ارسال دیدگاه