چند ساعت در کنار دخترها و پسرهای دهه هشتادی که اعتکاف را در حرم امام رضا(ع) هستند
حرم علی بن موسیالرضا(ع) خانه نوجوانهای معتکف
فقط خدا میداند شبستانهای مسجد گوهرشاد در این 700سال چه عبادتهایی به خودشان دیدهاند و حالا سه شب است شاهد دعاها، نیایشها و شادی و شور دختران و پسران نوجوان معتکف حرم مطهر امام رضا(ع) هستند. روی هر ستون اسمی نوشته و تصویر یک فرشته از جنس چاپ سنگی چسبانده شده؛ دور و بر شبستان پر از پتوهای کوچک و بزرگ و کولهپشتیهای گلگلی است.
ساعت 11ظهر است که وارد شبستان میشوم. گوشه و کنار شبستان میلانی مسجد گوهرشاد، دخترها کمکم از خواب بیدار شدهاند، بعضیها همانجا در گوشهای که برای خودشان درست کردهاند، قرآن کوچک رنگیشان توی دستشان است و دست و رو نشسته قرآن میخوانند. یک نفر با یک بطری کوچک آب و یک حوله که زیر دستش انداخته گوشه شبستان وضو میگیرد. چند نفری مفاتیح دستشان است. درست در مقابل اولین ستون شبستان یک گروه نسبتاً بزرگ از دخترها دارند بلند بلند شعر میخوانند، شعرهایشان با «دلم به عشق یارم گرفته حال و هوایی» شروع میشود و پس از چند دقیقه «دونه دونه دونه» میخوانند و بچهها را بیدار میکنند که وقت نماز ظهر است.وارد جمعشان میشوم و میگویم قرار است با هم درباره اعتکاف گپ بزنیم. حلقهشان هی بزرگتر میشود و دخترها از این طرف و آنطرف شبستان به جمعمان اضافه میشوند که «خانم اجازه ما هم بیایم». 20 نفری میشویم، سر و صدایمان بالا میرود و خندهها و شوخیهای دخترها بیشتر میشود. یاد تجربه خودم از روزهای اعتکاف میافتم، با این تفاوت که من اعتکاف دانشجویی را تجربه کردهام و اینها دخترهای نوجوان 12 تا 18سالهای هستند که اعتکاف دانشآموزی را در جمع دانشآموزان اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان میگذرانند.
گروه دختران همیشه بیدار
زهرا، یاسمین، مریم سادات، زینب و سارا سه چهار سال است با هم دوست هستند و یکی از جمعهای شاداب دخترهای معتکفاند. مریم سادات مرتضوی بار دومش است اعتکاف دانشآموزی را تجربه میکند، میگوید: «امسال برخلاف پارسال برای اعتکاف قرعهکشی کردند و با وجود این قرعهکشی من معتقدم این اعتکاف رزق بچههایی است که اینجا هستند». یکی از بچهها میگوید «ما که نخوابیدیم» و ریز میخندد. مریم سادات میگوید: «این گروهی که میبینید هیچ کدامشان نخوابیدند و تا خود صبح بیدار بودند. ما گروه سخا هستیم، گروه دختران همیشه بیدار. (همه با هم از خنده ریسه میروند) پارسال اسممان را گذاشته بودند گروه کشاندازان. کشهای دور ظرفهای غذا را جمع میکردیم و موقع بیکاری بالا میانداختیم ببینیم کداممان بالاتر میاندازیم».
مریم میگوید: «توی اعتکاف میخواهم درگیر خودسازی باشم و ارتباطم را با خدا بهتر کنم، بهخصوص که در جوار امام رضا(ع) هستیم و میخواهیم از امام رضا(ع) به عنوان واسطه استفاده کنیم. حالا که اعتکاف حرم امام رضا(ع) روزیمان شده سوءاستفاده ارتباطی میکنیم!»
اعتکاف به شیرینی پیادهروی اربعین
میگویم اعتکاف را با چه چیزی مقایسه میکنی؟ میگوید:«اعتکاف برایم شبیه پیادهروی اربعین است. وقتی تمام میشود دلتنگ میشوم. در تمام زمان اعتکاف هم نگران دلتنگی بعدش هستم».
یکی از دخترها که حالا گریهاش گرفته و بعداً میفهمم اسمش زینب بیرجندی است، میگوید: «اعتکاف برای من هم شبیه کربلا رفتن است». با این حرف فضا عوض میشود؛ همهشان میروند توی حس و حال خودشان. البته که آنقدر بازیگوش و پرشر و شور هستند که خودشان هم خودشان را از این فضا درمیآورند و دوباره سر و صدایشان بالا میرود. زینب میگوید: «من چند سالی است که با دوستانم توی همه برنامههایی که اتحادیه برگزار میکرده شرکت کردیم ولی اعتکاف متفاوت است، برای بدست آوردن اعتکاف واقعاً باید توسل میکردیم. 400نفر ثبتنام کرده بودند و من اصلاً امیدی نداشتم اینجا انتخاب شده باشم». تجربه اعتکاف برای زینب از سال گذشته شروع شده و میگوید: «آثار و برکات اعتکاف تا همین امسال برایم جاری بود. اتفاقاتی برایم افتاد که خودم باورم نمیشد ولی یادم میآمد این دعا را در روزهای اعتکاف پارسال کردم و حالا مستجاب شده و اثرش را میبینم. به همین خاطر امسال بچههای اعتکافرفته برای آمدن به اعتکاف مشتاقتر بودند و بقیه را هم ترغیب میکردند ثبتنام کرده و حتماً این روزها را تجربه کنند. معتقدم آثار و برکات اعتکاف از فردای اعتکاف شروع میشود و تا سال بعد همین موقع ادامه دارد».
درسخوانها هم به اعتکاف میروند
یاسمین بچه درسخوانشان است و مدرسه نمونه میرود. خیلی نگران درسهاش بوده. همگی حسابی اصرار کردهاند به اعتکاف بیاید. یاسمین افسری کلاس یازدهم انسانی است و مدرسه مصلینژاد میرود، میگوید: «از طرف مدرسه خیلی محال بود به من اجازه بدهند. حجم درسها خیلی زیاد است. من شب قبل از اینکه از مدیرمان اجازه بگیرم به حرم آمدم و به امام رضا(ع) گفتم: «آقاجون من جای زیادی تو حرمتون نمیگیرم ولی لطفاً یه کاری کنید امسال تو حرمتون و کنارتون باشم و این لیاقت رو به من بدید». فرداش رفتم از مدیرمون اجازه گرفتم که با وساطت معاون مدرسه فضا بغضآلود شد و خلاصه اجازهام را گرفتم. از فاصله آن روز که اجازهام را گرفتم و تا امروز که معتکف شدیم چند بار به حرم آمدم و این برایم خیلی ارزشمند است و فکر میکنم با وساطت امام رضا(ع) این اعتکاف برایم فراهم شد». یاسمین روایتش را اینطور تمام میکند: «میخواهم یک خود به خودم اضافه کنم، یک خود تازه و نگهش دارم تا کربلایم را بگیرم».
آمدهاند یاد بگیرند
بهشان میگویم: دنبال شما دهه هشتادیها کجا بگردیم؟ میگویند: «ما همه جا هستیم، توی حرم، پارک، جلسات رسمی و غیررسمی، مدرسه و پاتوق کتاب، خلاصه همه جا هستیم».
زینب معتمدی پایه هشتم است و میگوید: «یکی از دوستانم اعتکاف را به من معرفی کرد. من لحظه آخر ثبتنام کردم و دو روز بعد به من زنگ زدند و خبر دادند انتخاب شدم و این اولین تجربهام است که توی حرم امام رضا(ع) معتکف میشوم. خیلی مشتاق بودم و برایم خیلی ارزشمند است که شبها توی حرم میخوابم و صبحها توی حرم چشمهایم را باز میکنم. میخواهم با حذف کردن تکههای منفی و جمع کردن تکههای مثبت وجودم، خودم را بسازم».
آتنا دارابی، کلاس دهم از مدرسه مصلینژاد آمده و میگوید: «اولش نمیخواستم بیام، ولی دقایق آخر ثبتنام کردم و اتفاقاً انتخاب شدم. خانواده و مدرسه را بهسختی راضی کردم. توی همین چند ساعت کلی درس گرفتم. درباره عبور نکردن از حریم اعتکاف یاد گرفتم و فکر میکنم اینها نمادهایی برای زندگیمان است. قرار نیست از حریمهای زندگی خودمان و دیگران عبور کنیم. در همه لحظههای اعتکاف منتظر این یادگیری هستم. خیلی ذوق داشتم که قرار است سه روز توی حرم باشم، بخوابم و بیدار شوم و چشمم به گنبد امام رضا(ع) باشد. تجربه اعتکاف برایم مثل تولد دوباره است». آتنا مطمئن است اینجا برایش شبیه خانه میشود و هر وقت دلش بگیرد دوباره به این مکان توی مسجد گوهرشاد میآید و تازه میشود. میگوید: «درست است که سه روز اینجا میمانیم، ولی معلوم نیست در عالم غیب این سه روز چقدر برای ما محاسبه میشود. شاید به اندازه سالها».
معنویتی به اندازه اعتکاف برای کل سال
مطهره شاهوردی پایه دهم است و از مدرسه مطهری آمده؛ میگوید: «من برای اعتکاف ثبتنام کردم و انتخاب نشدم. خیلی ناراحت بودم. در ساعتهای پایانی منتهی به شروع اعتکاف با ناامیدی به مسئولمان زنگ زدم و پرسیدم کنسلی نبوده که گفتند کنسلی داشتیم و اجازه دادند بیایم. اصلاً باورم نمیشد در دقایق آخر انتخاب شوم. معتقدم این اعتکاف سه روزه سال معنویمان را میسازد. توی این سه روز فرصت داریم به اندازه بقیه سال معنویت برداریم».
فاطمه بوستانی که کنکوری است و با کتابهای درسیاش آمده، روایت آمدنش به اعتکاف را اینطور شروع میکند: «ما چهار نفر با هم دوستیم و هر چهار نفر با هم ثبتنام کردیم. فقط مائده انتخاب شد. دلمان میخواست همهمان باشیم، دقیقاً روز قبل از اعتکاف حضور دو نفر دیگرمان قطعی شد. من تا شب قبل مطمئن نبودم قرار است باشم. امسال همگیمان خیلی دعا کردیم که با هم باشیم، این اعتکاف را شب قدر از خدا گرفتیم. مطمئنم در کنار هم بهترین تجربه اعتکاف را خواهیم داشت. هم قرار است درس بخوانیم هم از حضور اساتید استفاده میکنیم هم توی حرم امام رضا(ع) کنار امام هستیم و روزیمان غذای حضرت است» و آخر روایت را با این جمله تمام میکند: «اعتکاف برای من شبیه بهشت است چون کنار امام رضا(ع) هستم».
خبرنگار: صدیقه سادات بهشتی
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
حرم علی بن موسیالرضا(ع) خانه نوجوانهای معتکف
-
قدس رواق
-
از نماز ما تا نماز جناب سلمان رحمهالله
-
همدلی و تلاش مضاعف مسئولان موجب شکست حربه اقتصادی دشمن است
-
جزئیات مراسم نماز عید سعید فطر در حرم مطهر رضوی
-
ما خادم نوجوانهای معتکف هستیم
-
عید فطر در آینه اسناد نفیس خطی
-
مهرورزی با یتیمان و محرومان در ماه میهمانی خدا