یک عذرخواهی ساده

یک عذرخواهی ساده

رقیه توسلی  


​​​​​​​ذوق استانبولی و لیته داشت. می‌گفت دم‌پختک عمر آدم را زیاد می‌کند و می‌خندید. میرزاقاسمی که جای خودش را داشت. به کدوپلو تخم‌مرغ می‌گفت طعام شاهانه. یک کشور دیگر هم که بود خودش را می‌رساند برای خوردن شله‌زرد. جوری هم همیشه از آش رشته حرف می‌زد که آدم فکر می‌کرد دارد درباره یارش حرف می‌زند. اصلاً زینت جوری با اشتها زندگی می‌کرد که سیر به وجد می‌آمد. مواد اولیه قورمه را می‌چینم روی کابینت و گوشم می‌رود به گفت‌وگوی خانواده. همه دارند درباره خبری که خوانده‌ام حرف می‌زنند و تحلیل می‌کنند. درباره آن مسئول عالی‌رتبه. از توقعاتشان می‌گویند. اینکه کاش این جنس متصدیان زیاد شوند. اینکه فقط ژاپنی‌ها نیستند که بلدند با مردمانشان محترم باشند و عذرخواهی کنند. پوست پیاز را می‌گیرم و به رفتار معقولانه آقای وزیر راه فکر می‌کنم که گفت: «در روزهای گذشته مشکلاتی برای مردم رخ داد... در این خصوص از کسانی که دچار زحمت شدند عذرخواهی می‌کنم. شاید ما بهتر می‌توانستیم ارائه خدمت کنیم و باید با برنامه‌ریزی دقیق‌تر مشکلات را به حداقل می‌رساندیم اما باز هم این اتفاق افتاد...».
عطرِ سبزی، آشپزخانه را پُر کرده. عطر تره، جعفری، گشنیز و اسفناج. نفس عمیق می‌کشم و یاد روزی می‌افتم که برای زینت‌جان، اُملت پختم و او گفت نریزم توی بشقاب و با تابه ببرم سر سفره که بچسبد. پیاز خواست. پوست‌دار. بعد گفت باید با هیجان ناهار خورد که قوت شود. شل و ول و بی‌احساس که باشیم حق‌الناس است. آن ‌وقت مُشتش را کوبید روی پیاز و با خنده، قلب پیاز را گذاشت توی دهانش. 
آخ که بعضی‌ها چقدر خوب و آدم حسابی‌اند. مثل همین زینت‌جان که زندگی کردن را بلد بود. مثل آقای وزیر که بی‌نقاب آمد و سوای منش باقی مدیران، نگفت اشتباهی در کار نبود و همه چیز زیر سر برودت بی‌سابقه است. خدا رحمتت کند زینت‌جان. اگر کرونا تو را از ما نمی‌گرفت حتماً حالا به شماره‌ات پیامک می‌دادم و می‌گفتم؛ قوت قورمه پختم. یک سری به من بزن. یادش به خیر. عادت داشت به اول همه غذاها یک قوت اضافه کند؛ قوت ماکارونی، قوت قیمه، قوت پیتزا... جدی شوخی همیشه می‌گفت: آدم زیرک ميدونه چى بگه چى نگه که خدا خنده‌اش بگیره.

پی‌نوشت
امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: از فرصت‌های خوب استفاده کنید. آن‌ها چون ابر زودگذرند.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه