حجاب؛ تدبیر فطری زن در حیات اجتماعی

محمدصابر اسدی در یادداشتی مطرح کرد

حجاب؛ تدبیر فطری زن در حیات اجتماعی


انتخاب حجاب و رازآلود کردن خود به‌جای تمرکز بر استعداد ظاهری و رقابت در جلوه‌نمایی،  منجر به سوق‌ دادن عرصه رقابت به استعدادهای دیگر زن و زمینه برای نقش‌آفرینی و رشد او در عرصه‌های دیگر اجتماعی فراهم می‌شود و ارزش و احترام زن نه به‌واسطه تفاوت جنسیتی بلکه به‌خاطر استعدادهای انسانی او بالا می‌رود.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، محمدصابر اسدی در مطلبی نوشت:
 اگر اتفاقات پس از انقلاب جنسی در دوران معاصر را در نظر نگیریم، عموم اندیشمندان متفق‌اند حجاب زنان پیش از اسلام نیز در ادیان مختلف مثل مسیحیت و یهودیت و اقوام مختلف جهان مانند ایرانیان، رومیان، هندیان و… وجود داشته و این به‌معنای ریشه عمیق حجاب در تاریخ اجتماعی تمدن‌های گذشته است. اما امروزه یکی از پیچیدگی‌های فرهنگی جوامع اسلامی به‌خصوص جامعه ایران، معنایی است که آحاد جامعه از هنجار حجاب برداشت می‌کنند و این موضع‌گیری‌معنایی است که در نهایت نوع و حدود پوششی که هر کس اختیار می‌کند را معین می‌کند. این معناسازی در مواجهه با این پرسش پدید می‌آید که علت اصلی ضرورت پوشش زنان در جوامع چیست؟
آیا به‌خاطر یک نگاه جنسیت‌زده به زن است که او را کمتر از مرد می‌داند؟ آیا به‌دلیل ممدوح‌بودن ریاضت و رهبانیت در برخی آیین‌هاست که زن نقش اغواگر می‌یابد؟ آیا در راستای زمینه‌سازی استضعاف و استثمار زنان توسط مردان است؟ آیا به‌دلیل وجود نوعی نگاه تملک‌گرایانه توسط مرد و کنترل برانگیختن حس حسادت در او است؟ و در نهایت آیا تنها کارکرد کنترل نمود امر جنسی در جامعه و حفظ امنیت زنان را دارد؟
در تمامی این پاسخ‌ها شاهد این هستیم که حجاب امری تحمیلی از طرف مرد و یا جامعه مردسالار به زنان و معلول انگاره‌ها یا رفتار غلطی است که در افراد و جوامع سنتی شکل گرفته و خود ارزشی ذاتی ندارد.
پیامد این نوع نگاه این است که در بهترین حالت، از یک‌سو با طرح حجاب به‌عنوان یک واجب شرعی و از سوی دیگر با توجه به کارکردی که حجاب در مصونیت‌بخشی جنسی برای زنان دارد، هسته سختی از کسانی که از قبل، فرهنگ تعبد و بندگی‌ الهی مبتنی بر مراجع رسمی تفسیر دین برایشان درونی‌ شده، خود را ملتزم به حجاب می‌دانند و بقیه افراد جامعه که دارای دین‌داری عرفی هستند، رفته‌رفته در اثر شرایط اجتماعی تحمیلی توسط مدرنیته، بدون توجه به پیامدهای منفی، الگوی پوشش خود را تغییر می‌دهند.
این در حالی است که در تبیین شهید مطهری از فلسفه حجاب، این موارد نمی‌توانند به‌خودی‌خود علت اصلی این پدیده باشند. شهید مطهری ریشه حجاب زنان را به غریزه فطری خود آن‌ها بازمی‌گرداند و از آن با عنوان «بزرگ‌ترین تدبیر زنانه» یاد می‌کند. بر این اساس ستر و پوشش، رفتاری است که زن مبتنی بر حیا و عفاف و در راستای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خویش در برابر مرد به کار بسته است. برای تبیین بیان شهید مطهری باید به دو عنصر فطری در انسان و به‌خصوص در جنس زن اشاره کرد: عنصر حب ذات و عنصر عاطفه.
براساس نظر علمای مختلفی مثل علامه طباطبایی و شهید محمدباقر صدر همه تمایلات و گرایش‌ها اعم از تمایلات عالی و دانی شاخه‌های حب ذات هستند که بر اساس آن، انسان چون خودش را دوست دارد، به‌خاطر دوست‌داشتن نفسش به انجام کارها و امور مختلف می‌پردازد و در انجام کارهای خود تابع لذت‌بردن نفس خویش است.
همچنین زن به‌طور فطری و طبیعی به محور عاطفه و دیگرخواهی نزدیک‌تر است. به‌عبارت دیگر به‌علت وظایف خاصی مثل مادری که در دستگاه آفرینش برعهده زن گذاشته شده، عواطف عالی انسانی که منجر به رفتارهایی مثل ایثار و ازخودگذشتگی می‌شود، در وجود زن قوی‌تر است. زن در حالت طبیعی با دیگری زندگی کرده و وجود خود را در ارتباط با غیر جست‌وجو می‌کند و از اینکه در زندگی دیگری منشأ اثر باشد لذت می‌برد. بنابراین اگر فرد شایسته‌ای را برای اینکه خود را متوجه وجود او کند نیابد و یا از طرف او موردبی‌توجهی قرار گیرد به‌گونه‌ای که گویی در زندگی او مؤثر نیست، برای او دردناک است. پس این دیگر‌خواهی در زن تبدیل به نوع پیچیده‌ای از نیاز به موردتوجه قرار گرفتن می‌شود.
به‌عبارت دقیق‌تر به نظر می‌آید در تبیین علت تاریخی و اساسی نحوه پوشش زنان می‌توان گفت یک زن به‌واسطه دوست‌داشتن خود، از موفقیت خود در جامعه به‌خصوص در مقابل جنس مخالف که از نظر جسمی خود را ضعیف‌تر از آن می‌یابد لذت می‌برد. او این موفقیت را به‌علت شدت عاطفه و دیگرخواهی، در مؤثر بودن در زندگی دیگری می‌بیند و نشانه این مؤثر بودن را در میزان توجه دیگری به خود می‌یابد. در عین حال او نقطه قوت خود نسبت به جنس مرد را در زیبایی و لطافت خود می‌یابد. حال در این رویارویی با جنس مخالف، دو مسیر در مقابل خود دارد: ۱- عرضه‌کردن خود با استمداد از خودآرایی و آزادی مطلق در حدود پوشش و ۲- رازآلودکردن خود به‌وسیله پوشش و دور نگه‌داشتن خود از دسترسی راحت مرد.
راه اول مسیری است که در دوران معاصر توسط ابزارهای اغواگر مدرنیته غربی برای زنان زینت‌آرایی و برجسته و توسط ساختارها و سازوکارهای جوامع صنعتی و پساصنعتی به آنان تحمیل شده است. اما این در حالی است که در طول تمدن‌های مختلف قبلی، آگاهی از پیامدهای منفی انتخاب راه اول و همچنین ثمرات مثبت انتخاب راه دوم سبب شده بود زنان به شهادت تاریخ، راه دوم را انتخاب کنند.
از بین‌رفتن عنصر فطری حیا در انسان، تقویت امیال دانی و منجر شدن به رشد رذائلی مثل حسادت، احساس حقارت، کذب و… در انسان، تشدید و تغییر ذائقه‌ها در جنس مرد و قرار گرفتن زن در دور رقابت باطل و در نهایت جولان شهوت در جامعه، کاهش ازدواج متعهدانه، متلاشی‌شدن خانواده‌ها و ناپایداری جامعه از جمله پیامدهایی است که با انتخاب راه اول گریبان افراد و جامعه را می‌گیرد و شاهد این ادعا تجربه‌ای است که با بررسی فرایند جوامع غربی در دوران اخیر قابل‌ارزیابی است.
در مقابل، به‌جای تمرکز بر استعداد ظاهری و رقابت در جلوه‌نمایی، انتخاب حجاب و رازآلودکردن خود، منجر به سوق‌دادن عرصه رقابت به استعدادهای دیگر زن و زمینه برای نقش‌آفرینی و رشد زن در عرصه‌های دیگر اجتماعی فراهم می‌شود و ارزش و احترام زن نه به‌واسطه تفاوت جنسیتی بلکه به‌واسطه استعدادهای انسانی او بالا می‌رود و در عین حال ضمن کنترل التذاذ جنسی افراد جامعه، زمینه برای تأمین میل دیگرخواهی زن نیز افزایش می‌یابد.
بنابراین به نظر می‌رسد به‌وسیله گسترش این معنا از فلسفه حجاب بتوان به‌جای تقلیل حجاب به یک امر تحمیلی قهری که منجر به مصونیت زن از آزارجنسی و یا مصونیت جامعه از جولان شهوت می‌شود، آن را به‌عنوان یک امکان تدبیرشده توسط خود زن برای حضور، ایفای نقش و رشد در عرصه اجتماع در عین حفظ کیان خانواده به تصویر کشید. پس از این تحول معنایی و تبیین مبتنی بر فطرت، امکان گفت‌وگو برای رشد ‌دادن ارزشمندی حجاب در جامعه افزایش می‌یابد و دایره مخاطبان از هسته سخت افراد متعبد شرعی و یا منضبط اجتماعی فراتر می‌رود. همچنین بر این اساس در مسیر الگوسازی برای پوشش بانوان، زمینه برای توجه به ابعاد زیبایی‌شناختی حجاب و بهینه‌سازی کارکردهای نوع پوشش بیشتر فراهم می‌شود.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه