استدلال‌هایی که کرامت علامه امینی بود

روایت مرحوم سیدعبدالله فاطمی‌نیا از امتیازهای کتاب «الغدیر»

استدلال‌هایی که کرامت علامه امینی بود

«ما یک الغدیر می‌شنویم و خیلی گذرا عبور می‌کنیم. 11 جلد چاپ شده و 11 جلدش چاپ نشده است .22 جلد کتاب تحقیقی! خدا می‌داند این مرد در راه نوشتن این کتاب، فانی شد! چه زحمت‌های طاقت‌فرسا...»


​​​​​​​ این جملات به علاوه خاطراتی از زحمات علامه عبدالحسین امینی ذکر گاه و بیگاه مرحوم سیدعبدالله فاطمی‌نیا بر منابر بود. در حالی که کمتر از یک هفته از چهلمین روز درگذشت این استاد اخلاق می‌گذرد، نیم‌نگاهی به روایت مرحوم فاطمی‌نیا از امتیازات «الغدیر» داشتیم. آنچه می‌خوانید گفتاری است که از خلال گفت‌وگوی این استاد با ویژه‌نامه «امین شریعت» استخراج شده است.
كوچک‌تر از اين هستم كه الغدير را توصيف كنم، اما می‏گويند «المعروف بقدر المعرفة». بنده برداشت‏های خودم را از نظر توصيف اين كتاب شريف، در چند بند جمع‌بندی كرده‏ام. يكی قدرت استدلال و استنتاج مرحوم علامه امينی در اين كتاب است. يعنی رنگ استدلال و استنتاج را خيلی از كلام‏ها دارند. در عالم محاوره و گفت‌وگو می‏بينیم كسی مطلبی را به عنوان استدلال و استنتاج عرضه می‏كند، ولی وقتی نگاه می‏كنيم می‏بينيم آن دليل، عليل است و فقط رنگِ دليل دارد و می‏توان خدشه‏ای وارد كرد و آن را شكست. يكی از قدرت‏های بزرگ علامه امينی كه می‏توان گفت نزديک به كرامت است، اين است كه ايشان وقتی دليل می‏آورد، آنچنان قلعه و دژی درست می‏كند كه نمی‏توان از آن فرار كرد و اين صفت به خوبی در اين كتاب ديده می‏شود.
مطلب ديگر... مسئله قلمِ علامه امينی در اين كتاب است. نكته‏ای را که بايد واضح بگوييم- چون به قول علامه طباطبایی «در بحث‏های علمی تعارف نيست»- اين است كه علمای ما، علمای غير عربِ ما، از نظر عربی‌نويسی به چند قسم تقسيم می‏شوند: يک عده صحيح می‏نويسند، ولی خيلی زيبا نيست، قلمی است كه مطلب را می‏رساند ولی امتيازی ندارد. یک قسم، شايدعربیشان صحيح هم نباشد، چون در بلاد عربی نبوده‏اند؛ البته در علما نيست، ولی در متأخرين پيدا می‏شود. قسم ديگر كسانی هستند كه مثل علامه امينی تسلط دارند بر صحيح‌نويسی و زيبانويسی و در زمانِ حاضر غير از صحيح‌نويسی و زيبانويسی برای نويسنده عربی، عامل ديگری لازم است و آن اينكه بايد قلمش رنگ عربيتِ جديد و تحول يافته داشته باشد. در غير اين صورت می‏توان گفت برادران 
عرب زبان به آن كتاب، شايد بی‏رغبت باشند و دوست نداشته باشند بخوانند.
قلم علامه امينی چند مزيت دارد: يكی اينكه جديد است. البته قلم جديد، خود نيز چند قسم است، مثلاً قلم طه حسين هم جديد است، يا مثلاً جبران خليل هم زيبا می‏نويسد، ولی بايد اين نكته را گفت قلم طه حسين يا قلم جبران خليل به رمان‌نويسی و مطالب سطحی نوشتن، بيشتر تناسب دارد تا نوشتنِ مطالب علمی و عميق. قلم علامه امينی عجيب است كه مزايا را جمع كرده، يعنی با يک رنگ عربى جديد در عين حال قلم بسيار سنگين و آبرومندانه و عالِم‌پسند است. حتی شاید ‏بتوان گفت پس از نشر الغدير، در نويسندگىِ عرب‏ها موج‏های جديدی به وجود آمده باشد و اين نوع قلم را مورد اقتباس قرار داده باشند. ايشان عنوان‏هايی در الغدير دارند كه در نويسندگان عرب نيست، ولی همان‏نويسندگان عرب، با اينكه می‏دانند ايشان عجم و ايرانی بوده، همان عناوين را اقتباس می‏كنند. يک نمونه را ذكر می‏كنم: يادم می‏آيد يک مجتهدی كه سيد هم بودند، می‏خواستند تمجيد كنند می‏نوشتند «بقيّة أهل البيت». ايشان تنها كسی بود كه وقتی از يک مرجع سيد می‏خواست تمجيد كند می‏گفت «طريقة بيت الوحي». خب اين خيلی زيباتر و دقيق‏تر از آن است.
آقای امينی يک خصوصيت ديگر هم داشت كه اين خصوصيت در بسياری از نويسنده‏های قابل عربی و فارسی ديده می‏شود؛ يكی مسئله جهانگردى آن بزرگوار است، يعنی آن‌هايی كه با ملل و اقوام و طوایف حشر و نشر داشتند و با آن‌ها به زبان‏های مختلف گفت‌وگو داشتند، زبانشان فربه و فرهيخته شده و قلمشان هم به تبع آن. مثلاً خود سعدی را در زندگی توجه فرماييد: «هفت كشور نمی‏كند امروز/ بی مقالاتِ سعدی انجمنی»، اين سعدی همه جای عالمِ آن روز، آسيای صغيرِ آن روز را رفته و گشته، افت و خيز كرده، گفت‌وگو داشته و اين موجب روانی و پختگىِ بيان او و در نتيجه، روانىِ قلم و بنان او شده است. همچنين يک نكته ديگر درباره علامه امينی این است ايشان اهل تبريز بوده است. اين همه بلاغتی كه در صحبت امينی لبريز است نه به اين خاطر است كه اهل تبريز بوده، بلکه چون زبانش ترکی بوده و ادب فارسی را از روی مجاهدت فرا گرفته. معمولاً دانشمندانی كه زبان فارسی را از طريق تعلم می‏آموزند، به دقائق و رقائق ادبيات فارسی توجه می‏كنند . عربی هم همين گونه است. ما ايرانی‏ها به تاريخ ادبيات عرب كه می‏نگريم، مؤلفانِ شيعی كه بسياری از آن‌ها ايرانی بوده‏اند، همان‌گونه كه مرحوم مطهری در خدمات متقابل می‏شمارند و آثارشان را ذكر می‏كنند، اين‌ها چون ادب عرب را از طريق تعلم آموختند و زحمت به اندازه كافی كشيده‏ و سرد و گرمِ روزگار چشيده‏اند، كتب صرف و نحو و معانی و بلاغت را ديده‏اند، قلمشان روانی پيدا كرده است. چه بسا خود عرب‏ها احساس نياز چندانی نكنند كه در پرداختن يک جمله عربی اين همه اهتمام كنند. خود اين يک توفيق جبری بوده و مخصوصاً در علوم اسلامی كه می‏بينيم ادبيات، خودش جزو مبادی علوم است. در حوزه‏های علميه ابتدا ادبيات را می‏آموزند و سپس قلم به دست می‏گيرند و به مسائل فقه و اصول و غيرهما مشغول می‏شوند.
به نظرم خودِ علامه امينی هم يک استعداد خاصی را داشتند و پيش از اينكه صحبتی از الغدير به ميان بيايد، از زمان سال 1352 ق. يعنی زمانی كه مرحوم علامه امينی 32 سال داشتند، مرحوم اردوبادی قصيده‏ای را در 33 بيت در توصيفِ ايشان و بيان علم و تقوای ايشان می‏سرايند كه خود، حاكی از آن استعداد خدادادىِ مرحوم علامه هم هست.
درباره اصل مطلب اين كتاب و محتوا، كتب ديگری هم داشته‏ايم، مثل همين عبقات يا غاية المرام بحرانی، ولی يک امتياز بسيار عمده و چشمگير الغدير اين است كه ايشان در مقابل بعضی از منحرفان معاصر، به مقابله با تک‌تک آن‌ها برخاسته و شبهات آن‌ها را بررسی كرده و جواب داده است. مثلاً ملاحظه بفرماييد، نويسنده‏ای مانند محمد كردانی خيلی بی‏مهری به شيعيان نشان داده كه مرحوم شرف‌الدين هم تذكراتی برايش نوشته، يا احمد امين مؤلفِ كتاب ظهر الإسلام بی‏مهری‏هايی كرده، يا حتی از قدما، ايشان رسيدگی كرده. يعنی بهتر است اين‌گونه بگويم كه قسمتی از الغدير بررسىِ همين شبهاتی است كه به شيعه وارد بوده است. مطلب ديگر اين است كه علامه امينی وقتی نوشته‏های آن‌ها را رسيدگی می‏كند، قاطع و بدون معطلی جواب آن‌ها را می‏گويد.

خبرنگار:  پارسا نیکوکار  

برچسب ها :
ارسال دیدگاه