چرا نباید به دنبال اسلامیزه کردن تربیت غربی بود؟

تربیت دینی و چند پرسش مبنایی در خصوص آن

چرا نباید به دنبال اسلامیزه کردن تربیت غربی بود؟

حجت‌الاسلام والمسلمین محسن عباسی ولدی

در خصوص اختلافات میان مباحث تربیت دینی و غربی، بیشتر روی روش‌ها تأکید می‌شود در حالی که در اصل، بحث‌ها در این حوزه بیشتر مبنایی است. بنابراین بحث در مورد روش‌ها بدون اینکه در مورد مبناها صحبت شود به جایی نخواهید رسید؛ زیرا روش‌ها مبتنی بر اصول و مبانی هستند و تا زمانی که در اصول و مبانی نتیجه‌ای حاصل نشود، نمی‌توان در مورد روش‌هایی که با هم تفاوت‌های فاحش دارند صحبت نمود.اگر با نگارش مبنامحور به مباحث تربیتی نگاه کنیم، مشاهده می‌شود تفکر دین تفکر «تعالوا» است و دین اهل اینکه به سراغ تربیت غربی رفته و آن‌ را اسلامیزه کند، نیست بلکه اهل دعوت است. مشکل زمانی ایجاد می‌شود که فکر می‌کنیم این‌هایی که ساخته شده صرفاً روش‌های خنثی بدون توجه به مبانی است. بعضی از تحقیقاتی که در روان‌شناسی غربی صورت گرفته و به دست ما رسیده، تحقیقاتی است که روی حیوان انجام گرفته و به انسان تسری داده‌اند؛ زیرا آن‌ها معتقدند همان‌گونه که در علم پزشکی مطالعاتی روی حیوانات انجام و نتیجه آن به انسان قابل تسری است در حوزه تربیت نیز همین گونه است. چند سؤال اساسی در حوزه تربیت و مبانی آن وجود دارد که باید پاسخ داده شود که در اصول و روش تربیت هم مؤثر است.


مخاطب تربیت
سؤال اساسی این بخش این است که چه کسی قرار است تربیت شود؟ نوع نگاه به شخص متربی، هم بر اصول تربیتی و هم بر روش تربیت اثرگذار است؛ از این رو باید تفاوت میان نوع نگاه غرب با نوع نگاه دین به متربی مشخص شود. همچنین باید به این پرسش پاسخ داده شود که آیا ممکن است نگاه دو مکتب به انسان دو نگاه متفاوت و یا حتی متضاد باشد اما از اصول و روش تربیت واحدی تبعیت کنند؟

مربی
از نگاه دین مربی، خداوند است و تربیت الهی از طریق حجج الهی به جامعه تسری پیدا می‌کند. مهم‌ترین پرسشی که باید در این بخش پاسخ داده شود این است که در مکتب مادی‌گرای‌غربی، خداوند در تربیت انسان از چه جایگاهی برخوردار است؟ به‌نظر اسلام خداوند در رأس است؛ یعنی عهده‌دار تربیت تک‌تک انسان‌هاست و مسیر تربیت آن‌ها را تعیین می‌کند. هرچند صراط یکی است اما مسیر تربیت هر شخصی می‌تواند متفاوت باشد.

هدف تربیت
هدف تربیت چیست؟ هدف تربیت در روش تربیت تأثیرگذار است؛ به عنوان مثال اسبی را تصور کنید که از ابتدا پرورش آن را به دست شخصی سپرده‌اند. اگر هدف از پرورش آن برای کار باشد به یک نحوی باید تغدیه شود و اگر برای مسابقه باشد به نحوی دیگر. حال هدف تربیت در دین چیست؟ دین قرار است انسان را به کجا برساند؟ اگر مکتب مادی‌گرای غربی را بررسی کنید مشاهده می‌شود سخنی از بندگی به میان نیامده است. گاهی اوقات توقعات ما از مکاتب به مقداری است که خود آن مکتب هم آن را نفی می‌کند.

مکان تربیت
مکان تربیت کجاست؟ دنیا مکان تربیت است اما نوع نگاه دین به دنیا با نوع نگاهی که مکتب غربی به دنیا دارد متفاوت است. مکان تربیت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. باید دقت کرد بحث از این موضوع، نباید از مباحث صرفاً اخلاقی شمرده شود.

زمان تربیت
زمان تربیت از چه زمانی تا چه زمانی است؟ زمان تربیت از قبل تولد تا مرگ است. اینکه خیال می‌کنیم زمان تربیت چندی پیش از انعقاد نطفه است، اشتباه است. بلکه زمان آن عقب‌تر است. چه کسی گفته افراد فقط در تربیت کودکان خود اثر می‌گذارند، چه کسی گفته شما در نسل آینده خود که در حال حاضر وجود ندارند، اثربخش نیستید؟ این بیان در مکتب غربی نوعی تمسخر است در حالی‌که حقایقی است که نمی‌شود از وادی تربیت جدایشان کرد.

محدوده تربیت
محدوده تربیت کجاست؟ آیا دین منحصراً در خصوص رابطه‌های خاصی اظهارنظر می‌کند؟ مثلاً در رابطه بین شخص با والدینش صحبت می‌کند و دیگر کاری به رابطه وی با همسایه ندارد یا اینکه آن را نیز جزو تربیت می‌داند؟ برخی تنها چهار رابطه را برای انسان تصور کرده‌اند؛ رابطه انسان با خویش، رابطه انسان با دیگران، رابطه انسان با خدا و رابطه انسان با طبیعت. اما سؤال این است که رابطه انسان با فرشته‌ها کجاست؟ آیا دین در خصوص رابطه انسان با فرشته‌ها سخنی گفته است؟ بخش اعظمی از کتاب «السماء و العالم» درباره این موارد است.

منبع تربیت
منبع تربیت چیست؟ آیا با قرآن به عنوان یک منبع تربیت سروکار دارید؟ آیا روایات و سیره، منبع تربیت هستند؟ چه میزان و چگونه این موارد را پذیرفته‌اید؟ آیا عقل را به عنوان منبع تربیت قبول دارید؟ عقلی که آن را به عنوان منبع قبول دارید چه ویژگی‌هایی دارد؟
امروز در بازار علم، ظن و گمان را به اسم عقل و علم به ما می‌فروشند و در کمال تأسف باید عرض کرد ما هم خریدار خوبی هستیم. بعضی‌ها می‌گویند مخالفت شما با مباحثی که حاصل ۱۵۰ سال تجربه و تحقیق است به این معنای مخالفت با عقل است. زمانی که عقل مدنظر مکتب غرب و مادی‌گرا را به آیات و روایات عرضه می‌کنیم، به نتایج عجیبی دست می‌یابیم؛ به عنوان مثل واژه «اولوالالباب» درمکتب غربی تفسیر می‌شود به نخبه‌های فکری و جالب اینجاست بعضی از ما اولوالالباب را هم که می‌خواهیم تفسیر کنیم نتیجه‌اش صاحبان مغز است یعنی آنچه در سر قرار دارد.
اولوالالبابی که قرآن گفته زمین تا آسمان با عقل و مغزی که در مکتب مادی‌گرا گفته می‌شود متفاوت است. در سوره مبارکه آل‌عمران در مقام تشریح کلمه اولوالالباب می‌گوید: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»؛ اولین ویژگی اولوالالباب این است که دائم‌الذکر هستند. اما اولوالالباب در مکتب مادی‌گرا یعنی افرادی که در خلقت آسمان‌ها و زمین تفکر می‌کنند و سریع به نتیجه می‌رسند که خداوند این عالم را به بیهودگی و باطل خلق نکرده است؛ یعنی قیامتی وجود دارد، از عدم بطلان خلقت به وجود معاد و از آنجا هم به وجود پاداش و آتش رسیدند و گفتند خدایا ما را از عذاب آتش نگهدار.

عوامل مؤثر در تربیت

عوامل تأثیرگذار در تربیت چیست؟ فردی را تصور کنید که به فرزندش ساندویچ دزدی داده است بدون اینکه فرزند بر این مطلب آگاه باشد؛ آیا این عمل در تربیت کودک اثر دارد؟ شاید برخی بگویند اگر کودک دزدیدن ساندویچ را مشاهده می‌کرد اثر بدی داشت؛ زیرا قبح دزدی در نزد او از بین می‌رفت اما در حال که او متوجه آن نیست ایرادی ندارد. به‌نظر این نگاه اشتباه است. در تربیت دینی بیان می‌شود این عمل، در تربیت فرزند مؤثر است. امام صادق(ع) می‌فرمانید: کَسبُ الحَرام یَبینُ فِی الذُّرِیَّهِ.

منبع: پایگاه خبری تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه