تحول و بایسته‌های بنیادین آن

تحول و بایسته‌های بنیادین آن

محمد جواد استادی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی

کلیدواژه بنیادین سخنرانی نوروزی رهبر معظم انقلاب مسئله «تحول» بود و گزینش چنین موضوعی برای صحبت همگانی در نخستین روز از سال نو، خود نشان از اهمیت آن به‌عنوان یک افق در مسیر حرکت جمعی جامعه دارد.


​​​​​​​ولی باید دید دلیل اهمیت تحول چیست و از چه مؤلفه‌هایی برخوردار است؟ آیا هر دگرگونی را می‌توان تحول نامید و یا اینکه این مسئله مفهومی خنثی و بدون جهت انگاشته می‌شود یا خیر؟
یک نظام جمعی، پیچیده و وابسته به ارتباط اجزای گوناگون با یکدیگر چنانچه به‌مرورزمان درگیر عادت‌واره‌های فرایندی خویش شده و برحسب آن‌ کنش‌های خویش را ادامه دهد، دچار رکود و ایستایی خواهد شد. ازاین‌رو تحول‌آفرینی هدفمند، بر پایه راهبرد و برخوردار از برنامه، یکی از نیازهای هر جامعه‌ای برای حفظ نشاط، پویایی، خلاقیت و حرکت روبه‌جلو است. هرچند نباید فراموش کرد امکان برداشت متفاوتی از تحول نیز وجود دارد که درنهایت به‌جای حرکت روبه‌جلو منجر به آسیب و آشفتگی اجتماعی خواهد شد. تحول مثبت یا امیدآفرین دگرگونی‌ای است که در راستای افق غایی جامعه باشد، درواقع هر دگرگونی که در راستای آرمان‌های جامعه قرار نگیرد و یا حتی به ناسازگاری با مبانی اصولی جامعه بدل شود، هرگز تحول محسوب نمی‌شود. در اینجا آنچه اهمیت می‌یابد داشتن قدرت تشخیص تحول از هر تغییر آسیب‌زایی است. به‌ویژه که باید توجه داشت با تغییر نسلی و دگرگونی ذائقه‌ها و کمرنگ شدن پشتوانه‌های هویتی از یک‌سو و عناد دشمنان از سوی دیگر، کوشش برای ایجاد تحولات بی‌مبنا، ضدروش و ضداصول پررنگ خواهد شد. ولی دست یافتن به تحول نیازمند مقدمات و زمینه‌هایی است که بدون در نظر گرفتن آن‌ها نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد.
در گام نخست، نیاز است وضعیت موجود نظام اجتماعی در حوزه‌های گوناگون مرتبط با عرصه حکمروایی مشخص شود و با شاخص مهم اهداف غایی و کلان آرمان‌های جامعه مورد مطابقت قرار گیرد. انحراف وضعیت موجود از شرایط مطلوب و آرمانی جهت رویکرد و حرکت تحولی را مشخص خواهد ساخت. گام مهم بعدی کوشش برای تحقق دگرگونی است. تحول به دلیل کنارزدن عادت‌واره‌ها سخت و طاقت‌فرساست، بنابراین جز در سایه کوشش و حتی اقدامات جهادی ممکن نخواهد شد. ازاین‌رو مدیران باید به‌جای روزمرگی کوشش کرده و به دنبال تحقق رویکردهای تحولی باشند. 
از دیگر سو نباید فراموش کرد حتی باوجود راهبری و کوشش کارگزاران نظام، تا زمانی که تحول از سوی عموم مردم مورد پذیرش قرار نگیرد، نتیجه مثبتی را به همراه نخواهد داشت. این امر نیازمند این است تا جایگاه تحول در نظام اندیشگانی عمومی جامعه جایگاه یابد. لازم است با اقدامات فرهنگی و زمینه‌سازی گفتمانی، مقدمات حرکت همگانی در راستای برنامه‌های تحولی را فراهم آورد. در ادامه این امر باید با اقدامات جزئی و بخشی، روح تحول بخشی از اراده ملی جامعه شود تا شاهد اثربخشی بیشتر آن باشیم. آن زمان که تحول در نظام فکری جامعه قرار گرفت و اراده ایشان نیز در مدار آن همراه شد، نیازمند مشارکت عمومی برای عملیاتی شدن بخش‌های گوناگون هر برنامه تحولی هستیم. آشکار است هر تحول کلان خود از اجزای جزئی‌تری تشکیل شده است. مشارکت و هم‌افزایی بخش‌های مختلف در اجزای مسئولیت‌های خویش امکان تحقق رویکردهای تحولی را تقویت می‌کنند. 
در پایان لازم به ذکر است تحول از ترازهای کلان‌های مدیریتی آغاز شده، اما به همه بخش‌های نظام اجتماعی گسترش می‌یابد. تحقق تحول نیازمند انجام وظیفه هر یک از ما از یک زن خانه‌دار گرفته تا یک مدیر ارشد در راستای اصلاح ضعف‌ها و 
آسیب‌هاست.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه