علی(ع) دریایی که فقط با آه مظلوم متلاطم می‌شد

نکته‌ها/ آیت‌الله مظاهری

علی(ع) دریایی که فقط با آه مظلوم متلاطم می‌شد

   
جرج جرداق مسیحی در مورد امیرالمؤمنین(ع) جمله زیبایی دارد. او در کتاب خود که نام کتابش هم زیباست «الإمام علی صوت العدالهًْ الإنسانيهًْ» علی؛ صدای عدالت انسانی، می‌گوید برای متلاطم کردن آب یک حوض، کافی است دستی به آن بزنید اما اگر بخواهید آب یک استخر را متلاطم کنید باید سنگی در آن بیندازید و به همین ترتیب اگر خواستید آب یک دریاچه را متلاطم کنید باید به نسبت جسم بزرگ‌تری را در آن بیندازید. پس همه آب‌ها قابلیت متلاطم شدن با یک چیز را دارند. سپس می‌گوید: اما من دریایی را سراغ دارم که هیچ چیز نتوانست آن را متلاطم کند جز آه مظلوم. بعد مثال زده و می‌گوید: همه شما شنیده‌اید در دوران حکومت علی(ع)، سپاهیان معاویه خلخال از پای یک دختر یهودی باز کرده و بردند. این خبر که به اميرالمؤمنين(ع) رسید، فرمودند: اگر مسلمانی از این غصه که یک یهودی در حکومت اسلامی مورد ظلم واقع شده بمیرد، ملامتی بر او نیست.
مطلب دیگری که جرج جرداق به آن نپرداخته و لازم به گفتن است اینکه دریای وجود علی در دل شب متلاطم می‌شد؛ آن هنگام که آن حالت خشیت برای امیرالمؤمنین(ع) پیدا می‌شد و مانند بید می‌لرزید و فریاد می‌زد و مدهوش می‌شد.
«ضرار بن ضمره» در پاسخ به درخواست معاویه برای توصیف علی(ع) چنین می‌گوید: أَشْهَدُ بِاللهِ لَرَأَيْتُهُ فِي بَعْضٍ مَوَاقِفه وَ قَدْ أَرْحَی اللَّيْلُ سُدُولَهُ وَ غَارَتْ نُجُومُهُ مُمَائِلًا في محرابه قابضاً عَلَی لِحْيَتِهِ يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السليم وَ يَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِينِ وَ كَأَنِّي أَسْمَعُهُ وَ هُوَ يَقُولُ يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا أَبِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لَا حَانَ حينك قَدْ أَبْتُك ثَلَاثَاً عُمُرُكَ قَصيرٌ وَ خَيْرُكَ حَقِيرٌ وَ خَطَرُكغَيْرُ كَبِيرٍ آه آه مِنْ قِلَّهًِْ الزَّادِ وَ بُعْد السَّفَرِ وَ وَحْشَهًِْ الطَّرِيق؛ و خدا را گواه می‌گیرم او را در حالی دیدم که شب پرده‌های خود را انداخته بود و ستارگانش پنهان شده بودند، او در محراب خـود بـه پـا ایستاده، محاسنش را به دست گرفته، چون مار گزیده به خود می‌پیچید و مانند اندوهناکی می‌گریست گویا هم اکنون می‌شنوم که می‌گفت: ‌ای دنیا‌ ای دنیا، خود را به من پیشنهاد می‌کنی و به من مشتاقی؟ دور است و بسیار دور از من، دیگری را فریب ده. زمان تو برای من نمی‌رسد، من تو را سه طلاقه کردم. عمر تو کوتاه و خیرت اندک و خطرت بزرگ است. آه آه از اندکی توشه و دوری سفر و وحشت راه!

برچسب ها :
ارسال دیدگاه