جوانان با قهرمان‌ها همذات‌پنداری می‌کنند

گفت‌وگو با تهیه‌کننده نمایش‌های بزرگ میدانی

جوانان با قهرمان‌ها همذات‌پنداری می‌کنند

مرکز هنرهای نمایشی انقلاب اسلامی (مهنّا) از مجموعه‌هایی است که تاکنون نمایش‌های میدانی متعددی همچون «فصل شیدایی»، «فصل وصل»، «ستاره صبح»، «النجم الثاقب» و... را در مقیاس وسیعی تولید و اجرا کرده است. نمایش‌هایی که اجرایشان را به تهران محدود نکردند و میزبان مخاطبان بسیاری در گوشه و کنار این مرز و بوم شدند.


​​​​​​​حالا این مرکز با همکاری حوزه هنری این شب‌ها در برج میلاد یکی از بزرگ‌ترین نمایش‌های میدانی را با عنوان سینمایش «410» به صحنه آورده است. 
علیرضا کوهفر، تهیه‌کننده و مدیر مهنّا در گفت‌وگوی پیش رو به روند تولیدات عظیم نمایشی و ضرورت جریان‌سازی در بستر تئاتر اشاره می‌کند و از راهکارهای ارتباط با مخاطب جوان می‌گوید.

 شاید بد نباشد در ابتدا درباره یکی از کارهای مهم و ویژه‌ای که مرکز مهنا انجام داده صحبت کنیم و آن هم تمرکززدایی از تهران و اجرا در استان‌های دیگر است؛ اتفاقی که برای تئاتر شهرستان هم بسیار مهم است.  
 به نظرم فاصله گرفتن از تهران و محدود نشدن به اجرا در مرکز اتفاق مهمی است که در پیشبرد تئاتر شهرستان هم مؤثر است. تلاش ما این بوده که این سبک و ژانر را به بسیاری از شهرها به ویژه شهرهای محروم هم ببریم.
 به طور مثال «فصل شیدایی» در بیش از 15 استان اجرا داشته و حتی به جزیره ابوموسی هم رفتیم. سینمایش «410» نخستین اجرای خود را در تهران تجربه می‌کند اما حتماً به شهرهای دیگر هم خواهد رفت.

اغلب نمایش‌هایی که تهیه کردید بیگ‌پروداکشن بوده‌اند، در حالی که به دلیل سختی‌های کار، خیلی‌ از تئاتری‌ها سراغ نمایش‌های میدانی نمی‌روند. انگیزه شما از تولید چنین پروژه‌هایی چیست؟
 آثار بیگ‌پروداکشن با بازیگران زیاد و احتمالاً تعداد قابل توجهی هنرور و به لحاظ تکنیک و استفاده از جلوه‌های ویژه محیطی مانند باران، آتش، دود و... که در وسعت زیاد تولید می‌شود، حتماً ریسک بالایی دارد. گرچه این موارد در تئاترهای مرسوم هم وجود دارد اما آنچه شرایط این نمایش‌ها را متمایز می‌کند وسعت فضای اجراست. وقتی 300-200 هنرور دارید که ممکن است حرفه‌ای هم نباشند در کنار 80-70 نفر عوامل فنی در مجموع با 400 ـ 300 نفر در پشت صحنه روبه‌رو هستید و می‌خواهید در لحظه باران و آتش بدهید یا دکور را جابه‌جا کنید، از طرفی دیگر نمایش تصویر دارد و سینک تصویر و بازی کار بسیار سختی است، یا نورپردازی نمایش در حالی که پروژکتور روی صحنه قرار دارد کار مشکلی است. اساساً این ژانر کار پرریسک و پرزحمتی است و شاید به همین خاطر است که در تمام این دو دهه اخیر که من این ژانر را تجربه می‌کنم «از شب آفتابی» گرفته تا «فصل شیدایی» سراغ خیلی‌ها رفتیم. یکی از آن‌ها رسول ملاقلی‌پور بود که وقتی از او دعوت کردیم تا یک نمایش را با هم تجربه کنیم با همان لحن مخصوص خودش خندید و گفت: «این دیوانه‌بازی‌ها از ما برنمی‌آید!» به هر حال او قاب سینما را می‌شناخت و ژانر خودش را دنبال می‌کرد یا مرحوم سلحشور به ما می‌گفت شما پلان‌های سینمایی را زنده اجرا می‌کنید و این کار خیلی سختی است چون اساساً هدایت و کنترل پروداکشن بزرگ به صورت زنده مشکل است.
اما من و تیمی که در این سال‌ها با آن‌ها همکاری می‌کنم معتقدیم این مدل نمایش تأثیرگذار و جریان‌ساز است، مخاطب ارتباط خوبی با آن برقرار می‌کند و قدرت انتقال محتوا در این گونه نمایشی بالاست.  

 در حوزه تولیدات دفاع مقدسی پرداختن به سرداران جنگ و قهرمانان ملی کمرنگ است. چرا کمتر سراغ این قهرمانان می‌رویم؟
 واقعیت این است که تولیدات به لحاظ آماری کم نیستند حتی به نظرم در مورد سرداران جنگ هم کم کار نشده، هر چند به نسبت هشت سال دفاع مقدس و نسبت صدها کاراکتر قهرمانی که می‌شناسیم بله اندک است اما نمونه‌هایی مانند همین غواصان شهید و شهید حسن یزدانی 16ساله که در سینمایش «410» به آن پرداختیم، بسیارند. تک‌تیراندازان زیادی در دوران جنگ بودند که می‌توان داستانشان را روایت کرد. واقعیت این است که این فضا ظرفیت‌های بسیاری دارد که ما در وسع خودمان به آن‌ها پرداختیم. اتفاقاً «فصل شیدایی» را در هر استانی که بردیم به نسبت شهیدان آن استان نمایش را بومی‌سازی و شهیدان و شخصیت شاخصش را روایت کردیم. 

 تصمیم ندارید در همین ژانر فیلم سینمایی بسازید؟
من شخصاً به این ژانر در قالب نمایش میدانی و سینمایش که تلفیقی از سینما و نمایش است علاقه‌مندم؛ به دلیل حس نفس به نفسی که با مخاطب داریم و گرمای حضور او را کنار صحنه درک می‌کنیم. چند هفته پیش «فصل شیدایی» را در قم اجرا می‌کردیم و 15 هزار نفر به تماشای آن نشسته بودند تا جایی که دیگر صندلی نداشتیم و مردم روی تپه‌های مجاور زیرانداز انداخته بودند و نمایش را تماشا می‌کردند. زمانی که من در میان این 15 هزار نفر قرار گرفتم و دیدم چطور با صحنه‌های نمایش گریه می‌کردند و دست می‌زدند انگار خودم هم داشتم پرواز می‌کردم. این شب‌هایی هم که در برج سینمایش «410» اجرا می‌کنیم افزون بر 3هزار مخاطب داریم که حضورشان دلگرم‌کننده است. 

 بخش مهمی از مخاطبان شما نسل جوانی هستند که صرفاً از دوران جنگ شنیده‌اند. برای جذب آن‌ها و اینکه حوصله کنند و پای این تولیدات بنشینند چه می‌کنید؟
به نظرم اگر گفتن از دفاع مقدس برای نسل جوان تکراری شده شاید به این دلیل بوده که آن را خوب مطرح نکرده‌ایم و همیشه از یک زاویه‌ای به آن پرداختیم که دیگر برایشان جذابیتی نداشته و انگیزه‌ای ندارند آن را ببینند، بشنوند و درباره آن فکر کنند، اما معتقدم اگر قصه را درست انتخاب کرده و تکنیکی اجرا کنیم نسل جوان هم با آن ارتباط می‌گیرد. وقتی قصه خوبی داریم که با قهرمان همذات‌پنداری می‌کند چه در سینما و چه در نمایش حتماً جذبش می‌شود مانند آنچه در سینمایش «410» رخ داد.

خبرنگار: صبا کریمی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه