روایت کذب سلبریتی‌ها از آشوب‌های خیابانی

از سکوت برخی چهره‌ها تا همراهی آن‌ها با جریان‌های معاند

روایت کذب سلبریتی‌ها از آشوب‌های خیابانی

ماجرا از آنجا شروع شد که گروهک ضد انقلاب کوموله و دموکرات که روزی روزگاری جوانان بی‌گناه این مملکت را با گیوتین سر ‌می‌برید، حالا از مطالبه‌گری اقشار مردم برای رسیدگی سریع دولت به پرونده مهسا امینی، فرصتی ساخت تا بار دیگر آن‌ها برای تحرکاتشان در غرب کشور و برخی هم در دیگر استان‌ها دست به کار شوند.


در این میان، انتشار کلیپی از سه جوان کرد اسلحه به دست، مربوط به یکی از مناطق مرزی، سوژه‌ مرعوب‌سازی اقشار و کاربران فضای مجازی و ابزار خط‌دهی به دیگر کانون‌های ضد انقلاب در سراسر کشور شد.
حال آنکه در این مسیر، تنها عناصر گروهک‌های تروریستی کُرد نقش‌آفرین نبودند و مانند روال گذشته، فمنیست‌های مرتبط با شیرین عبادی، کودتاگران فتنه 88،‌ اعضای فرقه ضد انقلاب بهائیت، پان‌ترک‌ها و سلطنت طلب‌ها نیز همگام با فرقه تروریستی رجوی نقش‌آفرینی کردند. این وسط مسیح‌علینژاد هم به عقد دائم بن سلمان در آمد!

سلبریتی‌های هنجارشکن
کمتر کسی است که نداند سلبریتی‌ها هم از این قافله جا نماندند. قابل پیش‌بینی بود که با افتادن روسری آن پیرزن 64 ساله، نوبت به تلاش مذبوحانه آن بازیگر اخراجی از سینما که تازگی‌ها به خارج رفته برسد و آقای فوتبالیست هیجان‌زده هم که فکر می‌کرد رهبر یک جریان شده و قرار است با توییتر حکمرانی کند، با نگرانی به مریم رجوی که می‌خواست زیر پای آرزوهایش را خالی کند، گفت: خفه!
وسط تبادل فحش‌های آقای جادوگر، «شیرفرهاد» بدون اینکه حرفی از چندین میلیارد پولی که از صدا و سیما گرفته بزند، گفت: لطفاً از من چیزی پخش نکنید! 
ای کاش یک نفر به او می‌گفت مرد حسابی تو که دنبال بازنشسته شدنی، چرا هزینه‌اش را پیش پیش می‌گیری؟ آقای دورهمی، حالا وقتش نشده که ما از شما بپرسیم: راستشو بگو چند مرتبه «عاشق شدی؟» 
همین جماعتی که از خارج و داخل کشور، آتش بیار معرکه شده‌اند، ای کاش برای لحظاتی به خیابان‌ها می‌آمدند و از نزدیک بوی بدن سوخته مأمور پلیس را استشمام می‌کردند. مأموری که می‌سوخت و با لگدهای پیاپی چند جوانک تهییج شده، آتش پیکرش خاموش ‌شد! فردای همان روز خبری در رسانه‌ها منتشر شد که در آن آمده بود: مأموری که توسط اراذل و اوباش سوزانده شد با 25 درصد سوختگی و جراحات سنگین باید مدت‌ها میهمان بیمارستان باشد! 
 ای کاش همان آقای شومن که بابت تقریباً هیچ، پول‌های درشت از سیمای ملی گرفته، می‌آمد و لحظه‌ فرو رفتن تیغ آن پسرک نااهل را به قلب رسول دوست‌محمدی به نظاره می‌نشست، بلکه با خود بگوید ای کاش انگیزه‌ساز قتلی چنین فجیع نمی‌شدم! رسول بی‌گناه بود! 
باید همان خانم بازیگر برای دقایقی با خبرنگار حاضر در میدان ما وارد جمع اوباش می‌شد و حرف دختر جوانی را که آن عقب، پشت گروه 40 یا 50 نفری اراذل ایستاده و نگران مخاطرات اخلاقی بود که ممکن بود برایش اتفاق بیفتد، می‌شنید! و با خودش می‌گفت چرا آتش بیار چنین معرکه‌ای شده‌ام؟
شاید برای شما هم سؤال شده باشد که اگر «عادل» کیف پر از ابزار ساخت کوکتل‌مولوتوف نوجوان 14 ساله را باز می‌کرد و متوجه می‌شد که قرار است چند خانواده و به چه گناهی تاوان تهییج و اغوای این فرد را بدهند، باز هم جلو دوربین و در تقابل با قانون و امنیت ملی، اظهار تأسف می‌کرد؟

تاریخ تکرار شد
تاریخ عجب تلخ روایت می‌شود به ویژه آنجایی که پسر مرجانه، نگران سپاه عمر سعد می‌شود که مبادا از بین سربازانش از روایت‌های حقیقی امام زمان بیدار شوند و از میانه‌ راه برگردند. آنگاه به سراغ اراذل و اوباش کوفه می‌رود. اوباش هم که تشنه دیده شدن و کشته ثروت! عده‌ای به سراغ جسم شهدا رفتند و هتک حرمت کردند و گروهی دیگر به خیمه‌ها زدند! و تلخ است روایت بریده شدن گلوی پلیسی که در شهر آمل، هدف حملات اوباش شده بود... .

خبرنگار: حسین محمدی اصل

برچسب ها :
ارسال دیدگاه