به بهانه سالروز کشف توطئه کودتای «نقاب»
طرح آمریکاییها برای قتلعام 5 میلیون ایرانی
شامگاه 18 تیر 1359، یکی از خطرناکترین توطئههای طراحیشده برای نابود کردن نظام نوپای اسلامی، کشف شد و عوامل آن که در صدد به شهادت رساندن امام(ره) و به راه انداختن حمام خون در ایران بودند، به دام نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی افتادند.
این توطئه خطرناک، کودتایی بود که با حمایت آمریکا و حضور فعال عوامل وابسته به رژیم پهلوی سازماندهی شد و به دلیل آنکه مرکزیت آغاز عملیات آن، پایگاه هوایی شهید نوژه در 60 کیلومتری شهر همدان بود، مورخان نام «کودتای نوژه» را برای آن انتخاب کردند؛ اما اسمی که خود کودتاچیان برای سازمان و اقدام خود برگزیده بودند، «نقاب» بود.
سال تسلسل توطئهها
سال 1359ش را باید یکی از حساسترین سالهای تاریخ انقلاب بدانیم؛ عمر انقلاب هنوز به دو سال نرسیدهبود. هنوز بسیاری از نهادهای مهم انقلاب اسلامی سازماندهی دقیقی نداشتند. از طرف دیگر، آمریکاییها نیز، پس از شکست سنگین واقعه طبس، به دنبال راهکارهای دیگری برای به زانو درآوردن مردم ایران بودند؛ یکی از این راهکارها، بازگرداندن عوامل رژیم قبل بود که میتوانست خواستههای کاخسفید را به نحو مطلوبی برآورده کند؛ کودتای نوژه به عنوان نخستین اقدام پس از شکست تهاجم به طبس، به همین منظور سازماندهی و آماده اجرا شد؛ اما باز هم نتوانست مقصود آمریکاییها را برآورده سازد. در واقع این کودتا، بخشی از یک زنجیره طولانی برنامهریزیهای آمریکایی علیه جمهوری اسلامی بود که میخواست شکستهای قبلی را پوشش بدهد و به قول معروف، گام به گام زمینه را برای هدف اصلی که از بین بردن جمهوری اسلامی بود، مساعد کند؛ اما به خواست پروردگار و هوشیاری متولیان انقلاب، این توطئهها به جایی نرسید.
هدف اصلی کودتاچیان
کودتای نوژه، با هدف بازگرداندن شاپور بختیار به قدرت سازماندهی شد. ناصر رکنی، یکی از عوامل کودتا، بعدها در اعترافاتش به نکته مهمی اشاره کرد؛ او گفت آمریکاییها طرح حمله مستقیم به ایران را با تقویت رژیم بعث عراق ریخته بودند، اما «بختیار معتقد بود اگر به او مهلتی داده شود، میتواند با یک کودتای نظامی انقلاب اسلامی را ساقط و دگرگونی مورد نظر آمریکاییها را در ایران ایجاد کند». بعدها فاش شد بختیار برنامهریزی کودتا را از سال 1358، با همکاری فردی به نام «قادسی» آغاز کردهبود. سازمان سیا درباره جزئیات کودتا، مشاوره گستردهای را به قادسی ارائه کرد و به همین دلیل، راضی شد عملیات «نقاب»، موقتاً جایگزین حمله گسترده نظامی شود. طبق برنامه، قرار بود کودتاچیها با اشغال پایگاه نیروی هوایی شهید نوژه در همدان، ضمن در اختیار گرفتن بمبافکنها، دست به حملات برقآسا در تهران بزنند و با بمباران بیت امام، ایشان را به شهادت برسانند. در رأس شاخه نظامی کودتا، سرهنگ محمدباقر بنیعامری قرار داشت و افرادی مانند سعید مهدیون، هادی عزیز مرادی، حسن گوهری و کوروش آذرتاش از نیروهای هوایی و زمینی، به وی در انجام برنامه کمک میکردند و تحت امر او قرار داشتند. برای اطمینان از نتیجه کودتا، تدارک زیادی دیده شدهبود و رژیم بعث عراق، در جریان کامل اقدام آن قرار داشت.
لو رفتن عملیات براندازی
حکایت لو رفتن کودتای نوژه زوایای مختلفی دارد. سازمانهای اطلاعاتی نوپای جمهوری اسلامی، از مدتی پیش از علنی شدن ماجرای کودتا، به وجود شبکهای برانداز، متشکل از عوامل ضدانقلاب که با خارج از کشور و مشخصاً برخی عناصر سلطنتطلب وصل بودند پی بردند، اما درباره زمان انجام کودتا و نحوه شروع عملیات، اطلاعاتی در اختیار نداشتند. تا اینکه ماجرای تسلیم شدن و اعترافات یکی از خلبانان مرتبط با جریان کودتا پیش آمد. سه روز پیش از آغاز عملیات «نقاب» این خلبان، در دیداری با سروان حمید نعمتی، یکی از عوامل اجرایی کودتا در تهران، متوجه شد به وی مأموریت بمباران بیت امام را دادهاند. نعمتی به این خلبان میگوید: «مأموریت تو بمباران بیت آیتالله خمینی است و ما میتوانیم تا 5 میلیون نفر را بکشیم!». خلبان مذکور میپرسد: «شما با مردم مخالفید یا با حکومت که میخواهید چنین کشت و کشتاری راه بیندازید؟» و پاسخ میشنود: «ما با حکومت مخالفیم، ولی هر کس هم بخواهد مانع کار ما بشود، چارهای جز کشتن او نداریم». این مسئله خلبان را سخت تکان میدهد: «این موضوع برای من خیلی ثقیل بود و چون از مخالفت کردن با آنها، به ویژه در منزل نعمتی هراس داشتم، گفتم من بیت آیتالله خمینی را نمیتوانم بزنم و تلویزیون را میزنم. پس از خروج از خانه نعمتی، به شدت دچار تشویش شدم؛ آنقدر که نتوانستم تحمل کنم و موضوع را با برادر و مادرم در خانه مطرح کردم. مادرم به شدت ناراحت شد و گفت: نه تنها نباید این کار را انجام بدهی، بلکه باید خبر را به انقلابیون برسانی و جلو این کار را بگیری، وگرنه شیرم را حلالت نمیکنم». به این ترتیب، خلبان خودش را به نهادهای اطلاعاتی رساند و در نهایت به منزل آیتالله سیدعلی خامنهای در خیابان ایرانِ تهران هدایت شد و موضوع را با ایشان در میان گذاشت. سرلشکر محسن رضایی که چند روز قبل از این اتفاق، در دیداری با آیتالله خامنهای، موضوع احتمال وقوع کودتا را با ایشان در میان گذاشتهبود، در این باره میگوید: «هر روز که میگذشت اطلاعات ما درباره احتمال کودتا بیشتر میشد، ولی از اینکه زمان شروع و نقطه آغاز کودتا را کشف نکردهبودیم، بسیار نگرانی داشتیم. یک روز تصمیم گرفتیم که چند نفر از افراد کودتا را دستگیر کنیم. این کار عیب بزرگش این بود که آنها متوجه میشدند و احتمالاً اقدام به فرار میکردند و یا دست به کارهایی میزدند که آسیبهایی را به وجود میآورد. در همین حالت بودیم که رهبر انقلاب (حضرت آیتالله خامنهای) تلفنی با من تماس گرفتند و گفتند پیرو صحبتهای آن روز شما، یک خلبانی آمده و چیزهایی را مشابه آن صحبتها بیان میکند، سریع خودتان را برسانید. رفتم و با یک خلبان جوان روبهرو شدم. همان چند جمله اول را که گفت، فهمیدم حلقه گمشده ما، پیدا شدهاست». به این ترتیب، با ورود به موقع نیروهای سپاه پاسداران و کمیتههای انقلاب اسلامی، کودتای نوژه که مراحل آغاز فاز عملیاتی خود را شروع کردهبود، با شکستی سنگین روبهرو شد و آمریکاییها باز هم در اقدام خود علیه جمهوری اسلامی، ناکام ماندند.
خبرنگار: محمدحسین نیکبخت
برچسب ها :
ارسال دیدگاه