سیمای حضرت ابوالفضل العباس(ع) در اقوال تاریخ

از زندگی قمر بنی‌هاشم(ع) تا پیش از واقعه عاشورا چه می‌دانیم؟

سیمای حضرت ابوالفضل العباس(ع) در اقوال تاریخ

10 سال پس از فقدان حضرت فاطمه(س)، امام علی(ع) با ‌ام‌البنین ازدواج کرد. امام علی(ع) از عقیل خواسته بود همسری برای او پیدا کند که بتواند فرزندان دلیر و شجاعی به دنیا بیاورد.(بخاری، سر السلسلة العلویة، ۱۳۸۲ق، ص۸۸ )


«فاطمه بنت حزام» مادر حضرت عباس(ع) اجازه نمی‌داد او را «فاطمه» صدا کنند، زیرا می‌ترسید یاد غم‌های فاطمه(س) برای علی و فرزندان ایشان زنده شده و سبب ناراحتی‌شان شود.
فاطمه بنت حزام را به علت داشتن چهار پسر به نام‌های «عباس»، «عون»، «جعفر» و «عثمان» ام‌البنین(مادر پسران) نامیده‌اند. ایشان 20سال پس از حضرت علی(ع) زنده بود اما آنچنان به‌امیرالمؤمنین(ع) وفادار بود که پس از شهادت آن حضرت، ازدواج نکرد.

ولادت حضرت عباس(ع)
حضرت عباس(ع) در سال ۲۶قمری در مدینه به دنیا آمد. (زجاجی کاشانی، سقای کربلا، ۱۳۷۹ش، ص۸۹)
به گفته «اردوبادی» در کتابی به نام «انیس‌الشیعه» که در قرن ۱۳ قمری نوشته شده، روز تولد حضرت عباس(ع) را ۴ شعبان دانسته‌اند. (اردوبادی، حیاة ابی‌الفضل العباس، ۱۴۳۶ق، ص۶۴)
پس از تولد حضرت عباس(ع)، امام علی(ع) او را در آغوش گرفت و عباس نامید، در گوش‌هایش اذان و اقامه گفت، سپس بازو‌هایش را بوسید و گریه کرد و در پاسخ به ‌ام‌البنین که دلیل گریه او را جویا شد، گفت دو بازوی عباس در راه کمک به حسین(ع) جدا می‌شود و خداوند در ازای دو دست بریده‌اش، دو بال در آخرت به او عطا می‌کند. (کلباسی، الخصائص العباسیه، ۱۴۲۰ق، ص۶۴-۷۱)

کنیه و القاب حضرت عباس(ع)
مشهورترین کنیه عباس(ع) «ابوالفضل» است. برخی معتقدند این کنیه به دلیل داشتن پسری به نام «فضل» به آن حضرت داده شده اما برخی عنوان کرده‌اند چون در خاندان بنی‌هاشم هر کس عباس نام داشت، ابوالفضل خوانده می‌شد، به عباس(ع) نیز حتی در کودکی ابوالفضل گفته می‌شد. (مظفر، موسوعة بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۲)
ایشان بین سال‌های ۴۰ تا ۴۵ قمری با «لبابه» نوه عباس بن عبدالمطلب ازدواج کرد. (زبیری، نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱) لبابه برای ایشان دو پسر به نام‌های «فضل» و «عبیدالله» به دنیا آورد. (ابن صوفی، المجدی، ۱۴۲۲ق، ص۴۳۶) عبیدالله، فرزند عباس(ع)، با دختر امام سجاد(ع) ازدواج کرد.
برخی منابع، فرزندان دیگری به نام‌های حسن، قاسم، محمد و دختری برای حضرت عباس(ع) نام برده‌اند و گفته‌اند قاسم و محمد در روز عاشورا پس از پدرشان به شهادت رسیدند.(ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی‌هاشم، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۲۳)

چهره و اخلاق حضرت عباس(ع)
حضرت عباس(ع) چهره زیبا و بدنی قوی و قدی بلند داشت به همین خاطر او را «قمر بنی‌هاشم» می‌خواندند.
(کلباسی، خصائص العباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۷-۱۰۹ ) حضرت عباس فردی بخشنده، شجاع و دلیر و رفتار پسندیده او در بین مردم زبانزد بود.
عباس(ع) خود را همسان دو برادر بزرگ‌ترش یعنی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نمی‌دانست و همیشه آنان را امام خود می‌خواند و «یابن رسول‌الله»، «یا سیدی» و مانند این‌ها خطاب می‌کرد. (مظفر، موسوعة بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۳۵۵-۳۵۶ )

حضرت عباس(ع) در کنار امام علی(ع)
حضرت عباس(ع) 14ساله بود که پدر ایشان، حضرت علی(ع) در رمضان سال چهلم هجری به شهادت رسید. 
حضرت عباس در کنار امام علی(ع) در جنگ صفین حضور داشت. در یکی از روز‌های جنگ صفین، نوجوانی نقابدار از سپاه علی(ع) به میدان آمد. ترس و دلهره سپاه معاویه را دربرگرفت. هر کس از دیگری می‌پرسید این نوجوان کیست که این طور شجاعانه پا به میدان جنگ نهاده است؟ از سپاه معاویه کسی جرئت نکرد پا به میدان بگذارد. 
معاویه به سردار نامی خود، «ابن شعثاء» دستور داد به جنگ این نوجوان برود؛ ابن شعثاء در جواب گفت: مرا حریف 10هزار نفر در جنگ می‌دانند، چگونه مرا به جنگ با کودکی می‌فرستی؟ بهتر است یکی از پسرانم را برای کشتن او بفرستیم.
معاویه قبول کرد و ابن شعثاء فرزند بزرگ خود را برای جنگ به میدان فرستاد. اما او در یک چشم به هم زدن به دست این نوجوان کشته شد. ابن شعثاء فرزند دوم خود را فرستاد، او نیز کشته شد و به همین ترتیب هر هفت پسر او کشته شدند و خود او با عصبانیت پا به میدان گذاشت و به آن نوجوان دلاور گفت: تو پسران مرا کشتی، به خدا قسم پدر و مادرت را به عزایت خواهم نشاند. ولی خود او نیز در مدت کوتاهی به پسرانش پیوست.
همه با تعجب به این نوجوان شجاع نگاه می‌کردند. امام(ع) او را پیش خود خواند و نقاب او را برداشت و پیشانی او را بوسید. همه با تعجب دیدند او عباس(ع) پسر ‌امیرالمؤمنین(ع) است (موسوی مقرم، العباس(ع)، ۱۴۲۷ق، ص۲۴۲؛ خراسانی قاینی بیرجندی، کبریت الاحمر، ۱۳۸۶ق، ص۳۸۵)
او در این جنگ از جمله افرادی بود که به فرماندهی مالک اشتر به نگهبانان لشکر معاویه حمله کردند و برای لشکریان امام علی(ع) از فرات، آب آوردند. (موسوی مقرم، العباس(ع)، 1427ق، ص242)

برچسب ها :
ارسال دیدگاه