شور قلم زدن برای قدس

شور قلم زدن برای قدس

ابوالقاسم علیزاده


یاد اواسط آبان ۱۳۷۵ به خیر. نخستین آزمونی که آقای «یوسفعلی منیری» از من گرفت. از من خواست مطلبی بنویسم دستنویس؛ موضوعش اجتماعی بود. همان ویرایش «مزاحم تلفنی» بــود که من را به روزنامه ســنجاق کرد و شــدم یکی از دوســتان یکــدل «قدس». اول آذر بود که من هم خبرنگار قدس شــدم. همراه آقایان «سعید کوشــافر»،«امیر روح پرور»، «محمدرضا خادم حضرت» «عباس مشکوه رضوی»، «حسن کدخدای عرب»، «محمود صادقی» و... .
چه زود گذشت، روزهایی که با هم کارآموزی و آفیش خبری میرفتیم. اگر مساعدت مهندس «جالل فیاضی»، «محمد ابراهیمی« و«علی هاشــمی« نبود، ما جزو تحریریه ثابت قدس نمیشدیم.
هنوز مصاحبه با قدیمی ترین اسیر جنگ ایران و عراق را به خاطر دارم. استقامت خلبان آزاده سرلشکر « حسین لشگری»چقدر شیرین بود، دیدار و آفیش های خبری آیت الله طبسی، تولیت فقید آستان قدس رضوی، تنظیم خبرهای نمازجمعه به امامت مرحوم آیت الله عبادی و... .
روزهایی که به اتفاق ســعید کوشــافر « رواق» به صفحات قدس اضافه شــد را به یاد دارم؛ هنوز هم عطر آستان قدس رضوی در این صفحه به مشام میرسد. «امیر روحپرور» که به جمعمان اضافه شد، صفحه قدرت بیشتری گرفت. خواننده های رواق هم مورد لطفمان قرار میدادند. گاه خواننده ای از شــهری دور زنگ میزد که «گوشی رو بگیرین سمت حرم، میخوام به امام هشتم عرض ارادت کنم» و چه خالصانه از راه دور با امام رضا(ع) درددل میکردند. چهار صفحه «خط قرمز» را که به صفحات اضافه کردیم، تیراژ روزنامه هم بالاتر رفت، اما در بیشتر از دو دهه حضورم، الی کلمات و بوی کاغذ، یکرنگی و صمیمیت عوامل تحریریه کم نشد.
ورزشی نویسانی چون «محمدرضا خزاعی»، «محمد مهدیزاده»، «حسین نخعی شریف» و خیلی های دیگر... آه که قدس ورزشی چقدر سرآمد بود و هست. البته کار آنها چند سالی است که توسط دوستان کاربلدی مثل «جواد رستم زاده» و «سینا حسینی» استمرار پیدا کرده و همچنان با قدرت پیش میتازد.
هنوز هم هر وقت یاد روزنامه میافتم محال اســت کــه از دوران مدیریت آقایان »غلامرضــا قلندریان«، «حمزه واقعی» و «ایمان شمسایی» به نیکی یاد نکنم. خدا رحمت کند آقایان «بشیری» و «زنجانی»و خانم «زنگنه» را؛ کاش این قدر زود رخت آن جهان نمیپوشیدند.
حاال که عکس های دوران خبرنگاری ام را مرور میکنم، باز هم به قدرت رسانه پی میبرم.
«ســال ۷۷ به منطقه گلشــور رفته بودیم. اهالی از نبــود راه ورود به محلاتی چون گلشــهر و صاحب الزمان(عج) گله داشتند. از ضعیف بودن بافت شهری و خدمات رســانی به محلات کم برخوردار، از وضع نابسامان ارگانها و وضعیت قبرســتان قدیمی آن منطقه. مصاحبه و گزارش من از منطقه و اهالی، شــروعی شــد برای بازگشایی انتهای خیابان مفتح به 100متری و ســاخت چندین بازارچه در آن منطقه و بولوار شــهید اسماعیلپور طرقی و ایجاد پارک بزرگ گلشور».
مرور عکسهایــم در دوران همکاری با قدس، شــور جوانی را در من برمی انگیزد؛ شــور قلم زدن بــرای 10هزارمین شماره «قدس» حتی شده با همین یادداشت کوتاه.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه