برسد به دست 80 میلیون نفر

برسد به دست 80 میلیون نفر

رقیه توسلی


صدای جوشکاری ساختمان روبه‌رو روی مُخ است. یک سروگردن بالاتر از باقی صداها. موبایلم روشن می‌شود. نگاه می‌کنم. همکارم پیام داده. می‌زنم روی ویدئویی که فرستاده. ویدئو را از اول تماشا می‌کنم و روی عکس توی تراکت‌ها که زوم می‌کنم قلبم تیر می‌کشد. عکس کسی نیست جز شهید طلبه شهرک اکباتان. همان که اسمش این روزها خیلی‌ها را قمصور می‌کند. جوانی که آشوبگرها توی تاریکی شب غریب گیرش آوردند.
موبایل را پشت و رو می‌گذارم روی میز. جوشکار دست‌بردار نیست. یاد مصاحبه‌ای می‌افتم که چند روز پیش دیدم. خبرنگار رفته بود اسلامشهر، منزل شهید حسین تقی‌پور. همان که اغتشاشگرها وسط خیابان با پنجه‌بوکس و چاقو دوره‌اش کردند چون غیرت ایران امن و اسلامی را داشت. یاد همسر قوی‌اش، یاد ارشیای وطن‌دوستش.
چایِ شیرین نمی‌خواهم دیگر و رنجور می‌روم سمت لپ‌تاپ و یک صفحه باز می‌کنم و شروع می‌کنم به تایپ کردن. می‌نویسم؛ شهر من مترو ندارد اما معترض چرا، دلسوز چرا. من یک خانم عینکی‌ام که این روزها مدام دارد با شیشه عینکش کلنجار می‌رود و از خودش می‌پرسد مگر پاییز از قدیم‌الایام رنگش زرد نبود این همه سرخی از کجا دارد شُرّه می‌کند تویش!؟ معلوم است که هنوز خیلی دیر نشده. به خدا این کشور ارثیه پدری هیچ کسی نیست و ارثیه همه‌مان است. اجازه ندهیم خط و خشی بیفتد رویش. تنهایی نمی‌شود. ما همه با هم هستیم. یکصدا و پیکر واحدیم در قلب خاورمیانه. این گربه را باید دودستی نه، با 80میلیون جفت دست بگذاریم روی سر و هر روز حلوا حلوایش کنیم. هموطن! بچه‌ها دارند ما را نگاه می‌کنند. دنیا دارد نگاهمان می‌کند. شهدا نگاهمان می‌کنند. دوست و دشمن نگاهمان می‌کنند. بروید با عقل خلوت کنید. با عقل خودتان، نه مال مسیح و سلبریتی‌ها و سیاسیون و داعشی مسلک‌ها و همسایگان مترصد تجزیه و رسانه‌های باطرف. ببینید آیا ما یک آب و خاک بیشتر داریم؟ یک خانه بیشتر داریم؟ 
نیم ساعت بعد جوشکار هنوز دارد جوش می‌دهد.
پی‌نوشت: امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: شهرها با حبّ وطن آباد مى‌شوند.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه