دانش‌بنیان‌ها نیازمند پشتیبانی «ابرشرکت‌ها»

با وجود آمار قابل قبول از تعداد شرکت‌های دانش‌بنیان چرا تحولی رخ نمی‌دهد؟

دانش‌بنیان‌ها نیازمند پشتیبانی «ابرشرکت‌ها»

اینکه درحال‌حاضر در دانش‌بنیان بودن و مسیر دانش‌بنیان شدن چه طریقی را طی کرده‌ایم و چقدر از مسیر باقی مانده است، همیشه دستمایه موضوع جذابی برای گفت‌وگو با کارشناسان این زیست‌بوم بوده است.


​​​​​​​آنچه همیشه از آن به‌عنوان شبکه مسائل شرکت‌های دانش‌بنیان یاد شده، معطوف به مسائل حقوقی و فکری معنوی بوده است؛ اینکه دانش‌بنیان‌ها با مالکیت فکری محصولاتشان باید چه کار کنند؟ اینکه چه کنند تا دزدیده نشود؟ و یا اینکه این فرایند چگونه به اقتصاد و ریال و دلار تبدیل می‌شود؟ حال اینکه بخشی دیگر از آسیب‌شناسی این اکوسیستم به ما می‌گوید «همه چیز آن طور که فکر می‌کنیم نیست» و ما باید کمی عمیق‌تر به ماجرا نگاه کنیم. با مصطفی مکارم یکی از فعالان سرشناس اکوسیستم نوآوری و کارآفرینی و استارت‌آپی در ایران گفت‌وگو کردم؛ از او پرسیدم: «ما خیلی زیاد پُز دانش‌بنیان‌هایمان را می‌دهیم. آیا وضعیت این‌قدر خوب است؟»

همیشه وقتی از واژه دانش‌بنیان حرف به میان می‌آید، ذهنمان به سمت اعداد و ارقام نجومی و درآمدهایی می‌رود که حاصل برداشت ما از مباحث رسانه‌ای پیرامون این صنعت است. در ایران این گردش مالی قابل تأمل است؟
فضای صنعت نوآوری و خلاقیت خیلی بزرگ است. این گستردگی تا جایی است که همه دنیا یک طرف، مبحث نوآوری یک طرف. ولی در کشور ما به این مبحث اصلاً به این مقدار توجه نمی‌شود؛ کل تراکنش حوزه نوآوری ما زیر یک درصد صنعت است! در صادرات ما زیر 7درصد سهم داریم که خب این رقم یعنی شوخی!

با این حساب باید گفت‌وگو را در زمینه انتقاد از اکوسیستم دانش‌بنیان در ایران شروع کنیم؟
من از نمایشگاه نفت و گاز بازدید کردم و باید بگویم که حس بدی به نوآوری دارم! چیزی که امسال در نمایشگاه علم و فناوری دیدم یک توهم توهین‌آمیز به نسل نوآور بود. هر شرکتی را می‌دیدم تابلو زده بودند «تنها شرکت دانش‌بنیان ایران»، از طرفی رفتار به‌شدت تحقیرآمیز مسئولان را می‌دیدم که ناراحت‌کننده بود.
واقعیت این است که در حال حاضر ما محصول نوآور داریم ولی نوآوری نداریم، چون ۹۵درصد محصولات ما مهندسی معکوس هستند و به نوعی ما کشور دنباله‌رو هستیم. البته این الزاماً چیز بدی نیست و حتی چین تا چند سال پیش کارش کپی بود و هیچ وقت ادعای نوآوری نکرد. اما در این سه، چهار سال اخیر نوآوری دارد، چرا ما نوآوری نداریم؟ خلاصه اینکه ما نتوانستیم «نوآوری» صادر کنیم بلکه محصول نوآورانه را ساخته‌ایم. 

 برداشت من از گفت‌وگو با علاقه‌مندان این موضوع این است که حتی سنجه قابل اتکایی در این باره وجود ندارد!
«سنجه»‌های ما برای ارزیابی موفقیت دانش‌بنیان‌ها اشتباه است. مثلاً سنجه کلیدی موفقیت یک روزنامه می‌تواند فروش، میزان مطالعه، میزان آشنایی مردم با یکی از صفحه‌های روزنامه و میزان درآمد باشد. هر کدام از این سنجه‌ها را ملاک قرار دهیم خروجی متفاوتی را شاهد خواهیم بود. بر همین اساس نام‌گذاری امسال بسیار هوشمندانه انتخاب شده است. نگفته‌اند دانش‌بنیان اشتغال‌زا، گفته‌اند تولیدی‌ای که محصول دانش‌بنیان را تولید کند که آن اشتغال‌آفرین باشد. اکنون معضل کشورمان کدام شغل‌هاست؟ کارگران یا نخبگان؟ نخبگانمان بیکار هستند. تولیدی کارش تولید است، چون تولید نیاز به نیروی زیادی دارد، حالا اگر بخواهیم دانشی شود دو اتفاق خوب خواهد افتاد نخست اینکه نخبگان به کار گرفته می‌شوند و دوم اینکه ارزش افزوده اقتصادی داخل کشور بالا می‌رود.

 این فاصله ما با تعاریفی که در دانش‌بنیان بودن وجود دارد ناشی از چیست؟
تصمیم‌گیران ما در حوزه نوآوری، به هیچ عنوان نوآوری را تجربه نکرده‌اند! این موضوع می‌تواند خیلی خطرناک باشد. تصمیم‌گیران ما برای اقتصاد دانش‌بنیان و حوزه کسب‌وکار دانشگاه تا الان در طول عمر خود کسب‌وکار نکرده‌اند. نکته بعدی این است  که نمایندگان مجلس که قانون‌گذار هستند، اشرافی به کسب‌وکار دانش‌بنیان‌ها ندارند.

 با این توصیفات دستیابی به آن چیزی که ما را در اکوسیستم دانش‌بنیان رشد دهد دست نیافتنی است!
موفقیت حوزه نوآوری فقط و فقط منوط به وجود شرکت‌هایی به‌شدت بزرگ و متقاضی نوآوری است. شرکت بزرگی که نوآوری نخرد یعنی اینکه اقتصاد آن کامل نیست. حالا شما به شدت نوآوری ایجاد کن، شرکت کوچک ایجاد کن، خب این‌ها را چه کسی باید خریداری کند؟ چرخش اقتصاد دنیا به دلیل صادرات و چرخش مالی است که رشد می‌کند. این اقتصاد ژنرال‌هایی دارد. در واقع این شرکت‌های بزرگ هستند که اقتصاد را جابه‌جا می‌کنند، چون سرریز دانش دارند و آن‌ها هستند که سفارش‌ها را تعیین می‌کنند و اگر نباشند سفارشی تأمین نمی‌شود. 
 پس مشکل این است که شرکت بزرگ نداریم؛ به شرکت‌های بزرگ «یونیکورن» می‌گویند. 

آیا ما نمی‌توانیم یونیکورن داشته باشیم؟ 
چرا نتوانیم؟  در زمینه زعفران می‌توانیم یونیکورن داشته باشیم؛ ۹۰درصد زعفران دنیا برای ماست؛ مثل فرش، معدن، نفت، گاز و فولاد که شرکت‌های بزرگ داریم و دارای بستر هستیم. فقط مشکل ما این است که رابطه‌ای برای این دو بخش تعریف نشده است.
کشور ما بیشترین تنوع گیاهان دارویی را داراست ما فقط می‌کاریم و صادر می‌کنیم و سند ملی گیاهان دارویی داریم. ۹۰درصد زعفران در ایران تولید می‌شود ولی قیمت زعفران در چین، هند، دبی و اسپانیا تعیین می‌شود. 

 تا حدودی ایراد کار مشخص شد. باید چه کنیم؟
ما برای کسانی که بخواهند در این عرصه ورود کنند سیستم‌های دولتی حمایتی نداریم؛ یعنی یک شرکت بزرگ می‌خواهد در حوزه نوآوری ورود پیدا کند، یک هزینه سربار و یک ریسک به‌شدت بالا دارد که ممکن است ادامه پیدا نکند و نشود. تمام دولت‌ها نیز می‌گویند به میزانی که تو سرمایه‌گذاری می‌کنی ما اصل پول تو را تضمین می‌کنیم. درضمن به میزان سرمایه‌گذاری شما، ما نیز سرمایه‌گذاری می‌کنیم. در اینجا چند اتفاق می‌افتد؛ پول دولت در یک جایی سرمایه‌گذاری می‌شود توسط یک مجموعه بزرگ که خود آن هم سرمایه‌گذاری می‌کند. نکته دوم؛ با سرمایه‌گذاری به آن آرامش قلبی می‌دهد. نکته سوم این است که چون این کار را انجام می‌دهد هزینه رسیدن به نوآوری پایین می‌آید.
نکته چهارم؛ ریسک آن کمتر می‌شود. نکته پنجم؛ تمام بستر نوآوری را فعال می‌کند بدون اینکه خودش هزینه‌ای کرده باشد و نکته بعد این است که ما قوانین حمایتی از آن‌ها خیلی کم داریم. 

البته کارشناسان معتقدند بخش مهمی از بار  زیست بوم دانش‌بنیان بر دوش آموزش به نسل نو است.
بله، ولی ما متولی آموزش کسب‌وکار در کشور نداریم. تربیت نوجوان‌های ما و تربیت علمی ما یک تربیت پرکتیکال نیست و آدم‌ها تربیت نمی‌شوند. آدم‌ها فقط یاد می‌گیرند و نمی‌توانند عمل کنند اگر هم عمل کنند فقط در بخشی که فنی هستند می‌توانند عمل کنند. ما با اینکه کشور علوم انسانی هستیم، تمام تمرکز روی علوم فناوری سخت است. همه چیز را در محصول می‌بینیم پس ما در قسمت قبلی که فناوری‌های نرم دارد برای رسیدن به آن محصول سخت و قسمت بعد آن که فناوری نرم است برای فروش آن به مشکل برمی‌خوریم به همین ترتیب چون مشکل انسانی داریم در تولید و فروش به مشکل خواهیم خورد. 

 از وضعیت بازار محصولات دانش‌بنیان ما چه روایتی دارید؟
بازار ما بازار کوچکی است. ۸۰ میلیون نفر بازار داریم و زمانی می‌توانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم که میانگین آن بالای یک میلیارد باشد. ب��ای اینکه به این میزان برسیم فقط یک راه وجود دارد که آن هم صادرات است. 
من یک دانشگاهی هستم تا زمانی که حس نکنم کسی هست که خروجی مغز من را بخرد، مغز من کار نمی‌کند ولی اگر ببینم خروجی مغز فلانی توسط یک شرکت خریداری شده است یا خیلی بالاتر، من می‌توانم خروجی مغزی خودم را از طریق پارک علم و فناوری بفروشم آن وقت موجب شکوفایی استعدادها می‌شویم. 

 با این‌حال رشد شرکت‌های پایه دانشی تا الان بد نبوده است.
کسانی که به آن‌ها دانش‌بنیان می‌گویند به شدت ظرفیت دارند و آدم‌هایی که هنوز جرئت دانش‌بنیان شدن را ندارند هم ظرفیت بالایی دارند، چون آدم‌ها در شرایط سخت رشد می‌کنند. هر بچه ایرانی متوسط که در حوزه فناوری کار کرده است و کشور‌های دیگر رفته آدم موفقی شده است. چرا خیلی از شرکت‌های بزرگ دنیا بنیان‌گذارانش ایرانی هستند، چرا پاکستانی یا چرا هندی هستند، چون آن‌ها آدم‌های توانمندی هستند، چراکه در شرایط سخت رشد کرده‌اند. من به عنوان کسی که در بدنه نوآوری هستم کارهایی که انجام می‌شود سطحش به‌شدت بالاست، چرا ما در صنایع نظامی وضع مالی‌مان بد نیست، چون عُرضه آوردن این فناوری را به کشور داشتیم یعنی بلدیم کار را انجام دهیم، ولی چرا در حوزه خودرو موفق نیستیم برای اینکه به فناوری نرم فروش و مشتری‌مداری نیاز داریم.

خبرنگار: هادی ذالکی

برچسب ها :
ارسال دیدگاه