هر آنچه هستی بازآ
رقیه توسلی
خوبها که خوبند و با آنها تکلیف پیداست. اما به نظرم هرازچندگاهی باید با آدمهای غیرخوب هم ملاقات کرد؛ از این دسته هم زیاد میشود آموخت. نمونه اش آقای ع - م. جوان مردم آزار و تنومند و راه گم کرده که سالها به بروبازویش نازید. جوان خلافکاری که پدر جماعتی را درآورد با انواع و اقسام لات بازیهایش. از انبار باغ ما هم کم صندوق صندوق مرکبات تازه چین سرقت نکرده.
میروم خرید که توی مغازه روستا میبینمش. باورم نمی شود ایستاده پشت دخل. که رخت و لباس آدمیزاد تنش کرده و زنجیر طلا و پنجه بوکس و تتوهایش را باد برده. زیرچشمی از لای قفسهها وراندازش میکنم. هنوز واهمه دارم برایم نانچیکویی، تیزی، چیزی بکشد توی روز روشن. از دور میپرسم؛ آقای رضایی نیستن، میخوام خریدا رو حساب کنم؟
نگاهم را لحظهای از او برنمیدارم. در کمال تعجب میبینم ماسک میزند و جواب میدهد: بفرمایید خانم. 10 روزه که بعضی کالاهامون تخفیف خورده، ... آقارضایی رفتن منزل. هنوز خوف دارم نکند سناریو جدیدش باشد... میپرسم ببخشید. شما فلانی نیستید؟
یک آن میبینم که انگار زمین دهان باز میکند برایش. میبینم که توی هوای سرد عرق میافتد روی پیشانیاش.
میگوید: توبه کردم خانم. چندماهه مشغولم اینجا. نون حلال درمیارم. تو رو بهخدا از سر تقصیراتم بگذرید. به همه خیلی بد کردم، شرّم به کی نرسیده؟
میگوید فقط برای این آمده توی سوپرمارکت محل که بیفتد پای تک تک محلیها برای حلالیت خواهی. میگوید مردم زیاد لعن و نفرینش میکنند و پروندهاش خیلی سیاه است. میگوید بیست و پنج ساله است اما قد 250 سال خطا دارد. نمیدانم از بین عجز و لابههایی که دارد چرا فقط وقتی میگوید: «من قلب مادرمُ آتیش زدم، دقش دادم، پدرم هنوز نبخشیده منو...» درجا میبخشمش؟
پی نوشت
رسول اکرم(ص): اگر آنقدر خطا کنيد که خطاهايتان به آسمان رسد و سپس توبه کنيد، خداوند توبه شما را میپذيرد. از درگاه او نااميد نباشيد.
میروم خرید که توی مغازه روستا میبینمش. باورم نمی شود ایستاده پشت دخل. که رخت و لباس آدمیزاد تنش کرده و زنجیر طلا و پنجه بوکس و تتوهایش را باد برده. زیرچشمی از لای قفسهها وراندازش میکنم. هنوز واهمه دارم برایم نانچیکویی، تیزی، چیزی بکشد توی روز روشن. از دور میپرسم؛ آقای رضایی نیستن، میخوام خریدا رو حساب کنم؟
نگاهم را لحظهای از او برنمیدارم. در کمال تعجب میبینم ماسک میزند و جواب میدهد: بفرمایید خانم. 10 روزه که بعضی کالاهامون تخفیف خورده، ... آقارضایی رفتن منزل. هنوز خوف دارم نکند سناریو جدیدش باشد... میپرسم ببخشید. شما فلانی نیستید؟
یک آن میبینم که انگار زمین دهان باز میکند برایش. میبینم که توی هوای سرد عرق میافتد روی پیشانیاش.
میگوید: توبه کردم خانم. چندماهه مشغولم اینجا. نون حلال درمیارم. تو رو بهخدا از سر تقصیراتم بگذرید. به همه خیلی بد کردم، شرّم به کی نرسیده؟
میگوید فقط برای این آمده توی سوپرمارکت محل که بیفتد پای تک تک محلیها برای حلالیت خواهی. میگوید مردم زیاد لعن و نفرینش میکنند و پروندهاش خیلی سیاه است. میگوید بیست و پنج ساله است اما قد 250 سال خطا دارد. نمیدانم از بین عجز و لابههایی که دارد چرا فقط وقتی میگوید: «من قلب مادرمُ آتیش زدم، دقش دادم، پدرم هنوز نبخشیده منو...» درجا میبخشمش؟
پی نوشت
رسول اکرم(ص): اگر آنقدر خطا کنيد که خطاهايتان به آسمان رسد و سپس توبه کنيد، خداوند توبه شما را میپذيرد. از درگاه او نااميد نباشيد.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
بهرهگیری از آموزههای رضوی برای حل مسائل روز جامعه
-
بانی بزرگترین دانشگاه تشیع
-
قرض دادن به امیرالمؤمنین(ع)
-
هر آنچه هستی بازآ
-
روایت شاعرانه از مشروطه
-
«الی الحبیب» به دنبال راهکار است
-
4 شرط مؤثر شدن ایمان
-
دستاورد شیعیان در توسعه اعتاب مقدسه دچار وقفه نشود
-
مطالبات رهبری از مداحان را به تابلو زدن تقلیل ندهیم
-
اضافه شدن آموزش آنلاین قرآن به رشتههای مصوب مشاغل خانگی