«هاشمی» خیلی دور، خیلی نزدیک

تحلیل شخصیت سیاسی یار دیرین امام و رهبری همزمان با پنجمین سالگرد درگذشت

«هاشمی» خیلی دور، خیلی نزدیک

بسیاری از کارشناسان و مردم او را مرد پیچیده حوزه سیاست می‌شناسند؛ در واقع او به‌اندازه خود سیاست، پیچیده بود و همین پیچیدگی و بعضاً پارادوکسیکال بودن سیاست‌ورزی‌اش سبب شده که درگذشت او با ابهام بسیاری از صاحبنظران و مردم برای ارائه یک مفهوم مشترک و اجماعی از او توأم باشد.سیطره این «عدم قطعیت» از همان شب اول درگذشت ایشان در شبکه‌های اجتماعی و بعضی رسانه‌ها واضح و روشن است. فی‌الحال مهم‌ترین پرسش پیش روی ناظران آن است: واقعیت آیت‌الله هاشمی کدام است؟ به‌ویژه آنکه او در دسته‌بندی‌های موجود در امر سیاسی نقل‌مکان‌های قابل توجهی داشته است؛ روزگاری یک شخصیت درجه اول در جناح راست به شمار می‌رفته و سال‌های سال و به‌ویژه پس از دوم خرداد ۷۶ آماج هجمه‌های گروه موسوم به اصلاح‌طلبان بود، اما مدتی بعد جزو مشایخ و مراجع آن‌ها شده است. ضدانقلاب در برهه‌های بسیاری شب و روز به او به‌مثابه یک نماد غیرقابل کتمان برای انقلاب اسلامی تاخته و حتی حکم بازداشتش را هم صادر کرده، اما در برهه‌ای دیگر به پوشش مبلغانه مواضع او همت گماشته‌ است. او از یک سو می‌گوید عشقش آیت‌الله خامنه‌ای است و هیچ دو نفری در زیر آسمان ایران نزدیک‌تر از آن دو به یکدیگر نیستند و او در نهایت مطیع ایشان است، اما از دیگر سو اختلاف‌نظرهای بعضاً آشکار و جدی‌اش با رهبر انقلاب، غیرقابل انکار است.

جمعی از اضداد
این زوایای متقابل و ظواهر پارادوکسیکال، تحلیل‌ها و درنتیجه ارائه یک تفسیر قطعی درباره ایشان را برای بسیاری دچار مشکل کرده است. او درنهایت متعلق به کدام جریان سیاسی است؟ تبلیغ رسانه‌های معارض نظام از بعضی مواضع آیت‌الله هاشمی رفسنجانی چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ به‌ویژه آنکه همین سال گذشته بی‌بی‌سی فارسی به‌نوعی لیست انتخاباتی تنظیم شده توسط آیت‌الله برای خبرگان را هم تبلیغ و ترویج و تلاش برای رأی نیاوردن رقبایش دانسته است. میزانسن ارتباط او با ضدانقلاب را چگونه می‌توان ترسیم کرد و چه قضاوتی درباره آن می‌توان کرد؟ و نهایتاً آنکه داستان اختلاف‌نظر‌های او با آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب، با چه تحلیلی می‌تواند رمزگشایی شود؟
رازگشایی از این پرسش‌ها از طریق معنابخشی به وقایع مذکور، می‌تواند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را «همان‌گونه که بود» در دسترس افکار عمومی قرار دهد و سرگشتگی‌ها را بزداید. پاسخ به این سؤالات کلان‌ترین مسئله‌ای را که حل می‌کند این است: آیا ضدانقلاب از آیت‌الله چیزی به ارث می‌برد؟

جابه‌جایی بین جناح‌های سیاسی
۱ ــ در پدیدارشناسی جابه‌جایی‌های آیت‌الله هاشمی در دسته‌بندی‌های سیاسی، نزاع بر سر دو گونه «معنابخشی» است؛ دسته اول این جابه‌جایی‌ها را دلالتی روشن بر یک «دگردیسی فکری» برای آیت‌الله معنا می‌کند و دسته دوم فارغ از محتوای تفسیرش از این جابه‌جایی‌ها، مهم‌ترین مدعایش رد ادعای دسته اول است.
توضیح بیشتر سؤال اینکه مرد همیشه حاضر در صحنه سیاست ایران، پس از گذران دوران حشمت و جلال ریاست‌جمهوری که با جمله معروف «هیچ کس برای من هاشمی نمی‌شود» رهبر معظم انقلاب پایان یافته بود، در دوران دوم خرداد به شدت منکوب و متهم می‌شود. اما همین آیت‌الله هاشمی با همان جریان دوم خرداد سال‌ها بعد مؤتلف می‌شوند و به‌ویژه در انتخابات‌ مختلف پیوندهای محکمی با یکدیگر برقرار می‌کنند.
برخی به‌ویژه در جناح موسوم به اصلاح‌طلبان، گذر از آن «تخاصم» به این «تفاهم» را ناشی از «دگردیسی فکری» آیت‌الله و تغییر مبنای نگرش او به جهان و سیاست و ماسوای آن تفسیر و تأویل می‌کنند، به‌ویژه با توجه به ریشه‌کردن سکولاریزم در جریان دوم خرداد، شبهه‌ای ظهور می‌کند مبنی بر اینکه آیت‌الله آگاهانه از مبانی دینی به مبانی سکولار تغییر فاز داده است. اما مهم‌ترین معارض این تفسیر، شخص آیت‌الله است؛ اساساً آقای هاشمی خود را فارغ از هرگونه دسته‌بندی و جناح‌بندی‌های سیاسی می‌داند و تلویحاً می‌گوید او خودش است و نه چیز دیگر. او در گفت‌وگویی که خرداد سال ۹۴ با خبرگزاری ایسنا داشته، درباره این تطورات می‌گوید که خصلت اعتدالی خود در عرصه سیاست را از «قرآن» گرفته و با مطالعه به این نظر و عقیده رسیده است. آیت‌الله هاشمی تأکید می‌کند: «اگر می‌بینید بعضی‌ها که قبلاً با من موافق نبودند و حالا همراه شده‌اند، من عوض نشده‌ام، بلکه آن‌ها عوض شدند، زمانی افراط کردند و ضررهایش را دیدند، در جلسات خود هم بحث کردند و فهمیدند که عملکرد آن‌ها اشتباه داشت، اکثراً اعتراف به اشتباه کرده‌اند».

تلاش معارضان برای اپوزسیون نمایی

۲ ــ پوشش برخی مواضع آیت‌الله هاشمی توسط رسانه‌های بیگانه و جبهه معارض در سال‌های اخیر روشن است، به‌ویژه آنکه این جریان احتمال می‌داد می‌تواند قطب مخالف نیرومندی در مقابل بالاترین شخصیت مذهبی و سیاسی در جمهوری اسلامی مستقر کند. در غالب تحلیل‌ها و مطالبی که رسانه‌های مذکور درباره آیت‌الله هاشمی منتشر کرده‌اند، علاقه به تأسیس و تقویت این دوقطبی محرز است. همین مسئله موجب شده بود در مواردی، آیت‌الله از جانب برخی دلسوزان و وفاداران به انقلاب مورد نصیحت قرار بگیرد؛ اما مهم‌تر از آنچه رسانه‌های اپوزیسیون و غربی در این باره علاقه داشته‌اند که رخ بدهد، آن‌چیزی است که نهایت کار در نفس‌الامر ماجرا رخ داد.  بی‌بی‌سی فارسی را می‌توان مهم‌ترین پایگاه رسانه‌ای ضدانقلاب توصیف کرد که با بودجه و پشتیبانی‌های مهم و چندجانبه‌ای که از دستگاه‌های امنیتی انگلیس و حتی آمریکا می‌شود برای خودشان «مرکزیت» و «محوریت» در این جریان دست و پا کرده است. یکی از آخرین مقالات بی‌بی‌سی فارسی درباره آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، نمایانگر برداشت واپسین ضدانقلاب از ایشان است. تیتر این مقاله به‌خوبی پاسخ به همه پرسش‌ها در این حوزه است: «نباید هاشمی را جدی گرفت».
بی‌بی‌سی در این مقاله ضمن ارائه تصویری از پایگاه سیاسی و اجتماعی آیت‌الله هاشمی، به‌طور ضمنی به هم‌کیشان خود توصیه کرد امیدی به آیت‌الله برای پیشبرد اهداف معارضان انقلاب اسلامی در ایران نداشته باشند. 
بی‌بی سی، دلبستگی ضدانقلاب به هاشمی برای ایجاد تغییرات مورد پسند آنان در ایران را تقبیح می‌کند و می‌نویسد: «افسانه هاشمی امروز تجلی رؤیای تحقق نیافته همان قدرتی است که قرار بود در پی اعتراضات سال ۸۸، مجلس خبرگان را رودرروی آیت‌الله خامنه‌ای قرار دهد». این تقریباً آخرین نوشته مهم همراه با جمع‌بندی یک رسانه ضدانقلاب، قبل از ارتحال آیت‌الله هاشمی است. بی‌بی‌سی در پایان نوشته خود پا را فراتر گذاشته و تلویحاً می‌نویسد برای پیشبرد اهداف تقابلی علیه انقلاب اسلامی حتی به مرگ آیت‌الله هاشمی هم نباید دلخوش بود: «شاید کتاب‌های پرحجم خاطرات هاشمی رفسنجانی یک فصل نانوشته دارد، فصلی درباره زندگی پس از مرگ او، مرگی که دیگر شاید اثری در حیات سیاسی و اجتماعی ایران نداشته باشد».

تحلیل اختلاف نظرها
۳ ــ تحلیل مناسب درباره اختلاف‌نظرهای جناب هاشمی رفسنجانی با رهبر معظم انقلاب اسلامی، هم نیازمند گزینش میان دو معنای متقابل و متخاصم است. 
بدین ترتیب از یک سو در این مسئله که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی مرید امام (ره) و مصر بر مشروعیت تام و تمام سیاسی و فقهی او بوده، شک و تردیدی روا داشته نمی‌شود اما درباره نسبت او با آیت‌الله خامنه‌ای شبهه‌افکنی مجاز تلقی و یک رابطه علی و یا موضوع و محمولی میان اختلاف‌نظر و عدم ارادت و اطاعت برقرار می‌شود.
اما مروری به زندگی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نشان می‌دهد اختلاف نظرهای ایشان با امام (ره) لااقل هم‌سنگ و هم‌تراز با برخی اختلا‌ف‌نظرهای او با رهبر فعلی انقلاب اسلامی است. تسخیر لانه جاسوسی آمریکا از جمله مواردی است که آقای هاشمی حداقل تا مدت‌ها نظری مخالف امام داشته است. او در این باره با اشاره به اینکه اطاعت اولیه‌اش از امام در موضوع لانه جاسوسی، اطاعت قلبی بوده و نظراً نمی‌توانسته آن را بفهمد، می‌گوید: «جاهایی بود که ایشان تصمیمی می‌گرفتند و ما نمی‌فهمیدیم، بعد می‌دیدیم که حق با ایشان است. معمولاً وقتی ایشان چیزی می‌گفتند، ما قلباً اطاعت می‌کردیم...». (بی‌پرده با هاشمی رفسنجانی، قدرت‌الله رحمانی، تهران، کیهان، ۱۳۸۲، چاپ دوم، صص ۴۳ــ۴۲)
اما مواردی هم هست که آیت‌الله هاشمی تا آخر عمر خویش موضع مخالفت خود با نظر امام را حفظ کرده است. ماجرای منع آیت‌الله بهشتی برای کاندیداتوری در اولین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری توسط امام(ره) از آن جمله است؛ آیت‌الله هاشمی در  گفت‌وگوی سال ۸۲ خود با قدرت‌الله رحمانی که کتاب آن با عنوان «بی‌پرده با هاشمی» توسط انتشارات کیهان منتشر شده، می‌گوید: «مثلاً در قضیه جلوگیری از نامزدی شهید بهشتی، ما خیلی مخالف بودیم، ولی آخر هم قانع نشدیم... هنوز فکر می‌کنیم که (تصمیم امام) اشتباه بود».
با در نظر گرفتن این اختلاف‌نظرها و با لحاظ این اصل موضوع مورد اتفاق دوست و دشمن که «ارادت و تبعیت آیت‌الله هاشمی از امام خمینی و قائل بودن ایشان به مشروعیت تام و تمام سیاسی و فقهی امام(ره) تشکیک‌ناپذیر است»، مهم‌ترین نتیجه‌گیری حاصل آن است که نمی‌توان اختلاف نظر میان دو شخصیت را به اختلاف بنیادی تحویل داد، بر مبنای آن موج‌سواری کرد و از این اختلاف‌نظرها عدم اعتقاد آقای هاشمی به آیت‌الله خامنه‌ای را نتیجه‌ گرفت.
به‌ویژه آنکه ارادت به آیت‌الله خامنه‌ای و ضرورت اطاعت از ایشان، بارها در سخنرانی‌های آیت‌الله هاشمی تکرار شده و در این بین تعابیری همچون «عشق من آقای خامنه‌ای است» نیز به میان آمده است.
بنابراین باید گفت: آیت‌الله با تمام فراز و فرودش از دنیا رخت بربست، اما هرکه از او ارث ببرد، یقیناً ضدانقلاب از او چیزی به ارث نخواهد برد.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه