گفتوگو با «پیمان شیخی» نویسنده و مجری که سهم خود از فروش کتابهایش را به امور خیر اختصاص میدهد
هنرمندان میتوانند رهبر فعالیتهای فرهنگی شوند
تبدیل دو کتاب به یک اثر«تماشاخونه طهرون»، «طهرون و خاطرات آقاجان و قصههای کوتاه»، «فراموششدگان خیابان لالهزار» و... از آثار منتشر شده اوست؛ او درباره تبدیل دو کتابش به «صندلی خالی» میگوید: کتاب اول و سومی که منتشر شد با عنوان «خاطرهبازی پیشکسوتان تئاتر» شامل 28 مصاحبه بود که در دوران خبرنگاریام با پیشکسوتان تئاتر انجام داده بودم و به نوعی اتوبیوگرافی زندگی آنها از دوران کودکی تا زمان انجام مصاحبه بود. تعدادی از این هنرمندان در زمان چاپ کتاب فوت کرده بودند و بخشی هم در طول زمان از دنیا رفتند.
در دوران کرونا فرصتی پیدا کردم تا فایلهای قدیمی را بررسی کنم و متوجه شدم مصاحبههای مفصلی از این هنرمندان وجود دارد، بنابراین آنها را دوباره پالایش و پیاده کردم و در کتاب «صندلی خالی» که شامل 9 مصاحبه با 9 هنرمند درگذشته است، منتشر شده است.
وی درباره کتاب «فراموششدگان خیابان لالهزار» که درباره 10 هنرمند دهههای 20 و 30 است، میگوید: اینها هنرمندانی هستند که 90درصد جامعه این روزگار اصلاً آنها را نمیشناسند و عموماً تا اسمی از پیشکسوتان میآید بزرگانی همچون عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی و... به ذهن همه خطور میکند اما در این کتاب به زندگی هنرمندانی پرداخته شده که استادان امثال آقای انتظامی و... بودند و زمانی که آقای انتظامی نوجوان بوده، فردی مانند آقای اسماعیلخان مهرتاش پیشکسوت و هنرمند تراز اول لالهزار بوده است.
نگاهی به تئاترهای فاخر دهههای 20 و 30
شیخی تأکید میکند: این لالهزاری که اواسط دهه 40 و طی دهه 50 اتفاق افتاده را فراموش کنید. او معتقد است: این دو دهه دورانی بوده که خانوادهها نمیتوانستند به تئاترهای لالهزار مراجعه کنند اما در دهههای 20 و 30 تئاترهای درجه یک و فاخری در لالهزار اجرا میشده و محل آمد و شد خانوادهها بوده است. اینها هنرمندان درجه یک تئاتر بودند و تئاتر امروز ما با هر نگاه و نگرشی مدیون آنهاست. هنرمندانی مانند اسماعیلخان مهرتاش، مؤیدالممالک فکری ارشاد، معزدیوان فکری و... افرادی هستند که تئاتر مدرن روزگار خودشان را جایگزین نمایشهای سخیف و به هر شکل خندهآور آن دوران کردهاند.
شیخی با بیان اینکه جلد نخست «فراموششدگان خیابان لالهزار» به 10 هنرمند آن دوران پرداخته و خوشبختانه مورد استقبال هم قرار گرفته، درباره نوع نگاه خود در نگارش این کتاب تأکید میکند: من در این کتاب با زندگی شخصی و سیاسی افراد کاری نداشتم، بلکه فقط پنجره تئاتر را در زندگی این هنرمندان باز کردم و هر آنچه از این دریچه دیدهام با عنوان زندگینامه و گذری بر زندگینامه هنری آنها نوشتم.
میخواستم کاری انجام دهم که به روح مادرم برسد
این نویسنده در ادامه به بزرگترین فاجعه زندگیاش که از دست دادن مادرش است، اشاره میکند. شیخی درباره تأثیرات مادرش در پیشرفت کارش میگوید: مادرم در همه فعالیتهایم مشوق من بودند و همه کتابهایی که از آنها نام بردم به مادرم تقدیم شده و تصمیم گرفتم کاری انجام بدهم که به روح مادرم برسد و این کار ادامهدار باشد و متوقف نشود. از این هفت عنوان کتاب، 6 عنوان در انتشارات غنچه منتشر شده که از این 6 اثر، دو عنوانش حذف و «خاطرهبازی با پیشکسوتان تئاتر» (جلد1 و 2) به «صندلی خالی» تبدیل شده است. با همراهی آقای فرزانه تصمیم گرفتم حقالتألیف من در چهار عنوان کتاب «تماشاخونههای طهرون»، «طهرون، خاطرات آقاجان و قصههای کوتاه»، «فراموششدگان خیابان لالهزار» و «صندلی خالی» به صورت مادامالعمر به یک شیرخوارگاه تعلق بگیرد و از ایشان خواستم هر زمان بر مبنای فروش کتاب حسابرسی انجام میدهند حقالتألیفی که قرار است به من داده شود به انتخاب خودشان به یک شیرخوارگاه پرداخت شود. همان طور که میدانید مبالغ حقالتألیف اندک است و نمیتواند زندگی یک نویسنده را تغییر دهد اما میتواند برای یک نوزاد حتی زندگیبخش باشد.
وی درباره ادامهدار بودن این حرکت ارزشمند به کتاب بعدیاش اشاره میکند که قرار است به زودی چاپ شود. شیخی درباره این اثر میگوید: هشتمین کتاب من درباره زندگی اصغر تفکری است. این کتاب مملو از سند، عکس، بریده جراید و گفتوگوی مفصل با فرزند و نوه ایشان و برداشتهای شخصی من درباره او به عنوان بزرگترین کمدین عصر خودش است. برای چاپ این کتاب دنبال یک انتشارات با پخش مناسب و متفاوتی هستم که تا به حال با آن کار نکرده باشم و بنا دارم عایدی اقتصادی و حقالتألیف این کتاب به کارتنخوابها اختصاص داده شود.
مسئولان پاسخ اعتماد مردم را بدهند
وی با اشاره به اهمیت نقش مسئولان در ساماندهی وضعیت نیازمندان، تأکید میکند: انشاءالله مسئولان محترم کشور و متولیان شهرداری و شورای شهر که مردم به آنها رأی دادند و اعتماد کردند به خودشان بیایند و ببینند در شهر چه اتفاقاتی رخ میدهد. ایران کشوری اسلامی است و این برازنده ملتی که 42سال پای انقلاب ایستاده و هر خانوادهاش سهمی در انقلاب و سالهای دفاع مقدس داشتهاند نیست که در خیابانهایش کارتنخواب یا زبالهگرد ببینیم. من به سهم خودم عایدی کتاب هشتمم را به صورت مادامالعمر به این بچهها اختصاص میدهم.
این نویسنده در واکنش به تأثیرات هنرمندان در انجام فعالیتهای خیرخواهانه، الگوسازی در جامعه و بهرهگیری از فرهنگ در امور خیر میگوید: طبیعتاً من هم از دست بزرگترهایم نگاه کردم و شنیدهام فلان بازیگر در خفا و آشکارا کار خیری انجام داده است، البته یک بخشی از جامعه هنری فکر میکنند بنا نیست الگوی رفتاری جامعه باشند اما من معتقدم هر هنرمند میتواند الگوی جامعه خودش باشد و این جامعه میتواند در بازههای متفاوتی از محله، شهر و یا کشورش را در بربگیرد. بنابراین خیلی از هنرمندان یا به صورت مادی در امور خیر فعالیت میکنند یا با استفاده از شهرت، اعتبار و آبرویی که دارند میتوانند رهبر یک عمل فرهنگی و خیر شوند که مردم به آنها اعتماد کنند.
بازاریها به اعتبار پهلوان تختی روی سرش پول میریختند
شیخی در ادامه با اشاره به تأثیرات جهان پهلوان تختی در بسیاری از امور جامعه، اظهار میکند: به روایت آقاجانم که از بزرگان بازار کفاشان تهران بودند؛ زمانی که زلزله بویینزهرا رخ داد، ایشان مستقیماً شاهد این صحنه بودند که وقتی پهلوان تختی وارد بازار میشد تا از کسبه کمک مالی جمع کند عدهای با گونی پشت سرش میآمدند و پولها را در آن میریختند و به قدری بازار به خاطر حضور تختی شلوغ میشد که بازاریها از بالاخانهها هم گاوصندوقها را باز میکردند و پولها را روی سر جهان پهلوان میریختند تا کمکی در حل مشکل کنند. ما در تاریخ ورزشی، فرهنگی و... آدمهایی داشته و داریم که کارهای بزرگی انجام دادند که میتوانند به عنوان یک الگو مطرح شوند. من هر کاری بکنم در وهله نخست به خودم لطف کردم و وقتی حال همسایه ما خوب باشد حال ما هم خوب خواهد بود.
وی درباره کتاب «فراموششدگان خیابان لالهزار» که درباره 10 هنرمند دهههای 20 و 30 است، میگوید: اینها هنرمندانی هستند که 90درصد جامعه این روزگار اصلاً آنها را نمیشناسند و عموماً تا اسمی از پیشکسوتان میآید بزرگانی همچون عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی و... به ذهن همه خطور میکند اما در این کتاب به زندگی هنرمندانی پرداخته شده که استادان امثال آقای انتظامی و... بودند و زمانی که آقای انتظامی نوجوان بوده، فردی مانند آقای اسماعیلخان مهرتاش پیشکسوت و هنرمند تراز اول لالهزار بوده است.
نگاهی به تئاترهای فاخر دهههای 20 و 30
شیخی تأکید میکند: این لالهزاری که اواسط دهه 40 و طی دهه 50 اتفاق افتاده را فراموش کنید. او معتقد است: این دو دهه دورانی بوده که خانوادهها نمیتوانستند به تئاترهای لالهزار مراجعه کنند اما در دهههای 20 و 30 تئاترهای درجه یک و فاخری در لالهزار اجرا میشده و محل آمد و شد خانوادهها بوده است. اینها هنرمندان درجه یک تئاتر بودند و تئاتر امروز ما با هر نگاه و نگرشی مدیون آنهاست. هنرمندانی مانند اسماعیلخان مهرتاش، مؤیدالممالک فکری ارشاد، معزدیوان فکری و... افرادی هستند که تئاتر مدرن روزگار خودشان را جایگزین نمایشهای سخیف و به هر شکل خندهآور آن دوران کردهاند.
شیخی با بیان اینکه جلد نخست «فراموششدگان خیابان لالهزار» به 10 هنرمند آن دوران پرداخته و خوشبختانه مورد استقبال هم قرار گرفته، درباره نوع نگاه خود در نگارش این کتاب تأکید میکند: من در این کتاب با زندگی شخصی و سیاسی افراد کاری نداشتم، بلکه فقط پنجره تئاتر را در زندگی این هنرمندان باز کردم و هر آنچه از این دریچه دیدهام با عنوان زندگینامه و گذری بر زندگینامه هنری آنها نوشتم.
میخواستم کاری انجام دهم که به روح مادرم برسد
این نویسنده در ادامه به بزرگترین فاجعه زندگیاش که از دست دادن مادرش است، اشاره میکند. شیخی درباره تأثیرات مادرش در پیشرفت کارش میگوید: مادرم در همه فعالیتهایم مشوق من بودند و همه کتابهایی که از آنها نام بردم به مادرم تقدیم شده و تصمیم گرفتم کاری انجام بدهم که به روح مادرم برسد و این کار ادامهدار باشد و متوقف نشود. از این هفت عنوان کتاب، 6 عنوان در انتشارات غنچه منتشر شده که از این 6 اثر، دو عنوانش حذف و «خاطرهبازی با پیشکسوتان تئاتر» (جلد1 و 2) به «صندلی خالی» تبدیل شده است. با همراهی آقای فرزانه تصمیم گرفتم حقالتألیف من در چهار عنوان کتاب «تماشاخونههای طهرون»، «طهرون، خاطرات آقاجان و قصههای کوتاه»، «فراموششدگان خیابان لالهزار» و «صندلی خالی» به صورت مادامالعمر به یک شیرخوارگاه تعلق بگیرد و از ایشان خواستم هر زمان بر مبنای فروش کتاب حسابرسی انجام میدهند حقالتألیفی که قرار است به من داده شود به انتخاب خودشان به یک شیرخوارگاه پرداخت شود. همان طور که میدانید مبالغ حقالتألیف اندک است و نمیتواند زندگی یک نویسنده را تغییر دهد اما میتواند برای یک نوزاد حتی زندگیبخش باشد.
وی درباره ادامهدار بودن این حرکت ارزشمند به کتاب بعدیاش اشاره میکند که قرار است به زودی چاپ شود. شیخی درباره این اثر میگوید: هشتمین کتاب من درباره زندگی اصغر تفکری است. این کتاب مملو از سند، عکس، بریده جراید و گفتوگوی مفصل با فرزند و نوه ایشان و برداشتهای شخصی من درباره او به عنوان بزرگترین کمدین عصر خودش است. برای چاپ این کتاب دنبال یک انتشارات با پخش مناسب و متفاوتی هستم که تا به حال با آن کار نکرده باشم و بنا دارم عایدی اقتصادی و حقالتألیف این کتاب به کارتنخوابها اختصاص داده شود.
مسئولان پاسخ اعتماد مردم را بدهند
وی با اشاره به اهمیت نقش مسئولان در ساماندهی وضعیت نیازمندان، تأکید میکند: انشاءالله مسئولان محترم کشور و متولیان شهرداری و شورای شهر که مردم به آنها رأی دادند و اعتماد کردند به خودشان بیایند و ببینند در شهر چه اتفاقاتی رخ میدهد. ایران کشوری اسلامی است و این برازنده ملتی که 42سال پای انقلاب ایستاده و هر خانوادهاش سهمی در انقلاب و سالهای دفاع مقدس داشتهاند نیست که در خیابانهایش کارتنخواب یا زبالهگرد ببینیم. من به سهم خودم عایدی کتاب هشتمم را به صورت مادامالعمر به این بچهها اختصاص میدهم.
این نویسنده در واکنش به تأثیرات هنرمندان در انجام فعالیتهای خیرخواهانه، الگوسازی در جامعه و بهرهگیری از فرهنگ در امور خیر میگوید: طبیعتاً من هم از دست بزرگترهایم نگاه کردم و شنیدهام فلان بازیگر در خفا و آشکارا کار خیری انجام داده است، البته یک بخشی از جامعه هنری فکر میکنند بنا نیست الگوی رفتاری جامعه باشند اما من معتقدم هر هنرمند میتواند الگوی جامعه خودش باشد و این جامعه میتواند در بازههای متفاوتی از محله، شهر و یا کشورش را در بربگیرد. بنابراین خیلی از هنرمندان یا به صورت مادی در امور خیر فعالیت میکنند یا با استفاده از شهرت، اعتبار و آبرویی که دارند میتوانند رهبر یک عمل فرهنگی و خیر شوند که مردم به آنها اعتماد کنند.
بازاریها به اعتبار پهلوان تختی روی سرش پول میریختند
شیخی در ادامه با اشاره به تأثیرات جهان پهلوان تختی در بسیاری از امور جامعه، اظهار میکند: به روایت آقاجانم که از بزرگان بازار کفاشان تهران بودند؛ زمانی که زلزله بویینزهرا رخ داد، ایشان مستقیماً شاهد این صحنه بودند که وقتی پهلوان تختی وارد بازار میشد تا از کسبه کمک مالی جمع کند عدهای با گونی پشت سرش میآمدند و پولها را در آن میریختند و به قدری بازار به خاطر حضور تختی شلوغ میشد که بازاریها از بالاخانهها هم گاوصندوقها را باز میکردند و پولها را روی سر جهان پهلوان میریختند تا کمکی در حل مشکل کنند. ما در تاریخ ورزشی، فرهنگی و... آدمهایی داشته و داریم که کارهای بزرگی انجام دادند که میتوانند به عنوان یک الگو مطرح شوند. من هر کاری بکنم در وهله نخست به خودم لطف کردم و وقتی حال همسایه ما خوب باشد حال ما هم خوب خواهد بود.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
داوری «پیمان معادی» در چهلمین جشنواره فیلم «ساندنس»
-
«دینامیت» پرفروشترین فیلم سینمای ایران شد
-
پیمان شیخی
-
انتشار زندگینامه یکی از شهدای هواپیمای اوکراینی
-
سفر به افغانستان با «چای سبز در پل سرخ»
-
کتابی که به کودکان امیدواری میدهد
-
مهدویان؛ فیلمسازی مدرن و عقلانی
-
موافقت با صدور پروانه نمایش سه فیلم
-
هنرمندان میتوانند رهبر فعالیتهای فرهنگی شوند
-
سیدنی پواتیه در ۹۴ سالگی درگذشت