اندیشکدههای غربی در مورد سردار سلیمانی چه میگویند؟
شوالیه سفید
زینب اصغریان
به عنوان یک استراتژیست و فرمانده موفق و منحصربهفرد در حل بحرانهای منطقه آنچنان تأثیر چشمگیری در به هم زدن معادلات منطقهای داشت که برخی اندیشکدههای غربی به ناچار روی سوژهای به نام «سلیمانی» متمرکز شده و تلاش کردند جنبههای مختلف شخصیتی و رفتاری «حاج قاسم» را از ابعاد مختلف بررسی کنند. در این مطلب، ضمن پرداختن به رصدهای تحلیلگران غربی و بهویژه برخی اندیشکدههای تصمیمساز، به مواضع آنها درزمینه شخصیت حاج قاسم سلیمانی در زمان حیات سردار خواهیم پرداخت.
جوانی حاج قاسم
اندیشکده «شورای آتلانتیک» مینویسد: «قاسم سلیمانی که بیش از ۲۰ سال است فرماندهی سپاه قدس را بر عهده دارد در نزدیکی شهر کرمان و در خانوادهای مذهبی متولد شد و این پیشینه مذهبی نقشی مهم در شکلگیری شخصیت وی به عنوان یک فرد مذهبی با اهداف عملی ایفا کرده است. گفته میشود پس از وقوع حادثه ۱۱سپتامبر در سال ۲۰۰۱، وی به طور غیرمستقیم برای بیرون راندن طالبان در افغانستان با نیروهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا همکاری کرده است. سلیمانی کماکان استراتژیست ارشد اقدامات نظامی ایران در خارج از کشور ازجمله برای مقابله با گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه است».
همچنین بیبیسی در مستند خود با ارائه تصویری از یک « قاسم سلیمانی» جوان معتقد است: «هر گاه از مداخله [نظامی] ایران (در هر کجای دنیا) صحبت میکنید، مغز متفکر پشت آن قاسم سلیمانی است و آن کسی که این مداخله را رهبری میکند هم قاسم سلیمانی است».
راوی مستند میگوید: «بیشتر مردم هرگز درباره او چیزی نشنیدهاند، اما او دهها سال است از پشت پرده، نخهای تحولات خاورمیانه را میکشد».
«دیوید پترائوس» فرمانده پیشین سنتکام در مستند بیبیسی درباره مواجهه با قاسم سلیمانی اذعان میکند: «ما قاسم سلیمانی را یک انسان بسیار توانمند، کاریزماتیک، ماهر، از نظر حرفهای شایسته و... [از دیدگاه آمریکایی] اهریمنی شرور دیدیم!»
اصولاً رسانههای غربی القاب مختلفی به شهید سلیمانی داده بودند و پیش از شهادت وی در تحلیلهایشان از تعابیری چون «فرمانده در سایه، قدرتمندترین عامل بازطراحی خاورمیانه جدید، کابوس اسرائیل، مغز متفکر نظامی ایران، دشمن شایسته، فرماندهای قابل احترام، مردی که همه جا هست، دشمن تحسینبرانگیز، شوالیه سفید، رهبر مطمئن و باثبات، یک استراتژیست محاسبهگر و عملگرای زیرک» استفاده میکردند.
محور تحولات منطقه علیه آمریکا
«مایکــل نایــت» کارشناس امنیتی و نظامی مؤسسه تحقیقاتی «واشنگتن برای سیاست خاورمیانه» تقریباً پنج سال پیش در یک سخنرانی میگوید: مــیخــواهم بــه یــک شخصــیت محــوری اشــاره کــنم کــه بــر بســیاری از تحــولات منطقــه و فرایندهــای لازم بــرای حمایــت از شــبهنظامیــان ســوار اســت. قاسم سلیمانی! او فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران است... واقعیت این است ایران چند دهه را صرف تقویت شبهنظامیان منطقه (محور مقاومت) کرده است و آمریکا هم باید متعهد شود چند دهه را صرف از میان برداشتن آنها کند.
نشریه مرکز ملی مبارزه با تروریسم آمریکا مینویسد: اگر یک نفر در موضعی باشد که بتواند تهدیدهای آشکاری را [علیه آمریکا] مطرح کند، آن یک نفر قاسم سلیمانی است؛ کسی که یک تحلیلگر آمریکایی او را [به خاطر گمنام بودنش در غرب] «کارلا» (اَبرجاسوس همهجا حاضر اما نامرئی شوروی در رمان جاسوسمحور جان لوکاره) مینامد. در حالی که بیشتر آمریکاییها و اروپاییها ممکن است هرگز نام قاسم سلیمانی را نشنیده باشند، سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اروپا احتمالاً آرزو میکنند ای کاش این نام را کمتر میشنیدند.
اندیشکده بروکینگز در یادداشتی به قلم بروس ریدل، عضو مرکز امنیت و اطلاعات قرن بیست و یکم، از تأثیر دفاع مقدس بر فرماندهان ایرانی مینویسد: سلیمانی و جانشین او یعنی اسماعیل قاآنی حرفه خود را در دوران جنگ ایران-عراق و با سربازی در سپاه پاسداران آغاز کردند و مشروعیت آنها به عنوان مدافعان ایران از این جنگ ریشه میگیرد. جنگ ایران و عراق، لحظهای سرنوشتساز در زندگی آنها بوده و دیدگاه آنها درباره منطقه و بهویژه ایالات متحده را شکل داده است.
شوالیه سفید
مک کریستال، فرمانده سابق عملیاتهای ویژه آمریکا در عراق، در این باره میگوید: «با ظهور یک پدیده شرور و شیطانی به نام داعش، سلیمانی نقش «شوالیه سفید» را در مقابل آن پیدا کرده بود. پاسداران سپاه قدس همچنین این شانس را داشتند که پس از اشغال عراق از سوی غرب، این کشور را از یک دشمن به یک متحد تبدیل کنند. ژنرال سلیمانی در ایجاد شبکه گروههای شیعهای که با اشغال عراق و سپس با داعش مبارزه میکردند نقش مهمی ایفا کرد و به نظر میرسد اکنون دوباره به جنگ آمریکاییها آمده است».
گاردین معتقد است: «سلیمانی حتی در بین عراقیهایی که احساس میکردند ایران در امور آنها دخالت میکند، محبوب بود؛ چرا که خودشان دیده بودند چطور شهید قاسم سلیمانی به دفاع از جنوب در برابر داعش پرداخت و چگونه در اربیل با مقادیر عظیمی سلاح ظاهر شد تا بتواند از کردها دفاع کند».
فارین پالیسی مینویسد: او (سردار سلیمانی) در عراق «الحشدالشعبی» و در سوریه «بسیج مردمی » را شکل داد و با درخواست رسمی دولتهای سوریه و عراق و کمک، هدایت و مشاوره نیروهایش، در
۶ سال به طور مؤثری هرگونه پیشرفت داعش و سایر گروههای شورشی را متوقف کرد.
بیبیسی میگوید: استراتژیستی چون قاسم سلیمانی توانست در بازسازی آرمانهای انقلاب اسلامی بسیار موفق باشد. موفقیتهای زیاد او در عرصههای نبرد – و قرار گرفتن او در وضعیت به اصطلاح ژنرال پیروز- سبب شد شهید سلیمانی از «فرماندهی در سایه» به شخصیتی همچون ستاره یک برنامه زنده و پربیننده تلویزیونی تغییر وضعیت بدهد... . در این قسمت از مستند بیبیسی، راوی مستند یادآور میشود: «سلیمانی اکنون نگاهش را متمرکز به هدف نهایی کرده است؛ یعنی متحد آمریکا، شیطان کوچک، اسرائیل... قدس، نام عربی اورشلیم است. قاسم سلیمانی فرمانده «نیروی قدس» یا «نیروی اورشلیم» است. هدف آنها چیست؟ آزادسازی شهر مقدس (بیتالمقدس) و شکست دادن اسرائیل».
وقتی ورق جنگ برمیگردد
ماهنامه آمریکایی «وست پوینت» نوشت: «اواسط سال ۲۰۱۵ در سوریه، همه چیز دقیقاً آنگونه که سلیمانی میخواست پیش نمیرفت. نیروهای اسد مدام دست به خیانت [و فرار] میزدند و بنابراین شبه نظامیان عراقی، افغانستانی و پاکستانی تحت حمایت ایران در مبارزه با شورشیان برای کنترل بزرگترین شهر سوریه یعنی حلب، تقریباً تنها مانده بودند. این نیروها نیاز به حمایت یک قدرت خارجی بزرگتر داشتند؛ قدرتی که ظرفیت قدرتمندی در جنگ هوایی داشته باشد. طبیعتاً واسطه این معامله هم کسی نبود جز ژنرال شماره یک در صحنه نبرد یعنی قاسم سلیمانی. ماه جولای ۲۰۱۵، سلیمانی برای گفتوگو با وزیر دفاع روسیه و به گزارش برخی منابع، شخص پرزیدنت پوتین (ظاهراً سوار بر یک هواپیمای عمومی) به مسکو پرواز کرد.
ظاهر ماجرا این بود که مداخله پوتین، ورق جنگ را به شکلی تعیینکننده به سود اسد برگرداند و دسامبر ۲۰۱۶، چند روز پس از بازپسگیری حلب توسط نیروهای شبهنظامی سلیمانی و ارتش سوریه، تصاویری از سلیمانی منتشر شد که نشان میداد دارد از بقایای قلب تاریخی شهر حلب دیدن میکند... در واقع این سلیمانی بود که برای اقناع روسیه و از بین بردن تردیدهای این کشور برای ورود مستقیم به جنگ سوریه مرداد ۱۳۹۴ ملاقاتی ۱۴۰ دقیقهای با پوتین داشت تا روسیه را برای ورود به جنگ سوریه تشویق کند، با این قول و قرار که نیروی زمینی را ایران و حزبالله تقویت خواهند کرد و روسیه پشتیبانی هوایی را به عهده بگیرد...».
ژنرال در لبنان
نشریه مرکز مبارزه با تروریسم مینویسد: سال ۲۰۰۶، در اوج خونریزیها در عراق، سلیمانی موقتاً مدیریت «عصائب اهلالحق» [از گروههای متحد با ایران در عراق] و گروههای وابسته به آن را کنار گذاشت تا نظارت بر یکی دیگر از گروههای نیابتی ایران، یعنی حزب الله، در جنگ شدید این گروه با اسرائیل را به عهده بگیرد. طی مدت غیبت او در عراق، فرماندهان آمریکا در «منطقه سبز» [محل استقرار نیروهای ائتلاف آمریکایی در بغداد] متوجه کاهش چشمگیر تلفات خود در سراسر عراق شدند. سلیمانی پس از بازگشت از لبنان، به فرماندهان آمریکایی نوشت: «امیدوارم از صلح و آرامش در بغداد لذت برده باشید. من در بیروت مشغول بودم».
جامپ بال ایران
اندیشکده شورای آتلانتیک معتقد است: «در حال حاضر، ایران در این جامپبال نسبت به رقبای دیگرش در منطقه قد بلندتری دارد. امروز نفوذ عمیق ایران در عراق، لبنان، سوریه و بحرین بیرقیب است. متحدان ایران در خط مقدم عرصههای سیاسی و امنیتی عراق و لبنان هستند. مداخله ایران در سوریه موجب جلوگیری از سقوط حکومت بشار اسد شده است. شبکه پیچیده سیاسی-مذهبی ایران در بحرین نفوذ مشهودی دارد. فراتر از جهان عرب، منافع و حضور جمهوری اسلامی تا افغانستان و بخشهایی از آفریقا و آمریکای لاتین کشیده شده است».
کارشناسان آمریکایی شورای آتلانتیک همچنین اعتراف کردهاند: ایران در محیط راهبردی پرتلاطم و متغیر غرب آسیا (خاورمیانه) عملکرد موفقی داشته است. این کشور امروز با تهدیدی جدی مبنی بر حمله یا تهاجم (و به طریق اولی اشغال) توسط یک قدرت خارجی مواجه نیست. پس از آغاز جنگ داخلی در سوریه در سال ۲۰۱۱، سلیمانی به بخشی از شبهنظامیان عراقی خود دستور داد برای دفاع از حکومت اسد راهی سوریه شوند. به همین منظور، وی همچنین گروههای شبهنظامی شیعه جدیدی را نیز تأسیس کرد؛ از جمله این گروهها لشکر فاطمیون (متشکل از افغانستانیهای ساکن ایران) و تیپ «زینبیون» (متشکل از پاکستانیها) بودند.
بدون جلیقه ضدگلوله
«جان مگ وایر» افسر سابق سیا اذعان میکند: آن آدم رده پایینی که ۲۵ سالش است و بدون جلیقه ضدگلوله دارد در یک گروه شبهنظامی میجنگد، چگونه ممکن است [انگیزه نگیرد] و عملکرد خوبی نداشته باشد وقتی میبیند رئیسش که همسن پدربزرگش است با یک پیراهن دارد در میدان جنگ و در میان شلیک گلولهها قدم میزند. این کار یک پیام الهامبخش برای آن سرباز است که ترس در وجود این آدم وجود ندارد و ما هم باید همینگونه باشیم. من واقعاً اعتقاد دارم افرادی مانند سلیمانی احساس میکنند دارند تقدیرشان را رقم میزنند و اگر هم کشته شدند، خب کشته شدهاند. مثلاً نسبت به ما آمریکاییها دیدگاه بسیار متفاوتی در این باره دارند و معتقدند در حال انجام یک مأموریت(الهی) هستند.
حرف آخر را درباره تأثیر عملکرد سردار سلیمانی از زبان نویسنده نشریه مرکز مبارزه با تروریسم آمریکا بخوانید که چند سال پیش نوشته بود: بدون شک سلیمانی، امروز قدرتمندترین ژنرال خاورمیانه است. ایران نیز توانسته با ترکیبی از سیاستهای مختلف، از جمله مانور ماهرانه دیپلماتیک، ایجاد اتحاد تاکتیکی با ولادیمیر پوتین و روسیه و ارائه سلاح، مشاوره و پول به شبهنظامیان شیعه در کشورهای متعدد، به این موفقیتها دست پیدا کند. تهران در این مورد اخیر (حمایت از متحدان منطقهای) در اتخاذ راهبرد ظاهراً منحصربه فردی پیشگام شده که قدرت نیروهای شورشی را با قدرت نیروهای دولتی ترکیب کرده و یک ترکیب قدرتمند و مؤثر را ایجاد میکند. اتخاذ این راهبرد امروز در لبنان، سوریه، عراق و یمن نیز مشهود است.
اندیشکده «شورای آتلانتیک» مینویسد: «قاسم سلیمانی که بیش از ۲۰ سال است فرماندهی سپاه قدس را بر عهده دارد در نزدیکی شهر کرمان و در خانوادهای مذهبی متولد شد و این پیشینه مذهبی نقشی مهم در شکلگیری شخصیت وی به عنوان یک فرد مذهبی با اهداف عملی ایفا کرده است. گفته میشود پس از وقوع حادثه ۱۱سپتامبر در سال ۲۰۰۱، وی به طور غیرمستقیم برای بیرون راندن طالبان در افغانستان با نیروهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا همکاری کرده است. سلیمانی کماکان استراتژیست ارشد اقدامات نظامی ایران در خارج از کشور ازجمله برای مقابله با گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه است».
همچنین بیبیسی در مستند خود با ارائه تصویری از یک « قاسم سلیمانی» جوان معتقد است: «هر گاه از مداخله [نظامی] ایران (در هر کجای دنیا) صحبت میکنید، مغز متفکر پشت آن قاسم سلیمانی است و آن کسی که این مداخله را رهبری میکند هم قاسم سلیمانی است».
راوی مستند میگوید: «بیشتر مردم هرگز درباره او چیزی نشنیدهاند، اما او دهها سال است از پشت پرده، نخهای تحولات خاورمیانه را میکشد».
«دیوید پترائوس» فرمانده پیشین سنتکام در مستند بیبیسی درباره مواجهه با قاسم سلیمانی اذعان میکند: «ما قاسم سلیمانی را یک انسان بسیار توانمند، کاریزماتیک، ماهر، از نظر حرفهای شایسته و... [از دیدگاه آمریکایی] اهریمنی شرور دیدیم!»
اصولاً رسانههای غربی القاب مختلفی به شهید سلیمانی داده بودند و پیش از شهادت وی در تحلیلهایشان از تعابیری چون «فرمانده در سایه، قدرتمندترین عامل بازطراحی خاورمیانه جدید، کابوس اسرائیل، مغز متفکر نظامی ایران، دشمن شایسته، فرماندهای قابل احترام، مردی که همه جا هست، دشمن تحسینبرانگیز، شوالیه سفید، رهبر مطمئن و باثبات، یک استراتژیست محاسبهگر و عملگرای زیرک» استفاده میکردند.
محور تحولات منطقه علیه آمریکا
«مایکــل نایــت» کارشناس امنیتی و نظامی مؤسسه تحقیقاتی «واشنگتن برای سیاست خاورمیانه» تقریباً پنج سال پیش در یک سخنرانی میگوید: مــیخــواهم بــه یــک شخصــیت محــوری اشــاره کــنم کــه بــر بســیاری از تحــولات منطقــه و فرایندهــای لازم بــرای حمایــت از شــبهنظامیــان ســوار اســت. قاسم سلیمانی! او فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران است... واقعیت این است ایران چند دهه را صرف تقویت شبهنظامیان منطقه (محور مقاومت) کرده است و آمریکا هم باید متعهد شود چند دهه را صرف از میان برداشتن آنها کند.
نشریه مرکز ملی مبارزه با تروریسم آمریکا مینویسد: اگر یک نفر در موضعی باشد که بتواند تهدیدهای آشکاری را [علیه آمریکا] مطرح کند، آن یک نفر قاسم سلیمانی است؛ کسی که یک تحلیلگر آمریکایی او را [به خاطر گمنام بودنش در غرب] «کارلا» (اَبرجاسوس همهجا حاضر اما نامرئی شوروی در رمان جاسوسمحور جان لوکاره) مینامد. در حالی که بیشتر آمریکاییها و اروپاییها ممکن است هرگز نام قاسم سلیمانی را نشنیده باشند، سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اروپا احتمالاً آرزو میکنند ای کاش این نام را کمتر میشنیدند.
اندیشکده بروکینگز در یادداشتی به قلم بروس ریدل، عضو مرکز امنیت و اطلاعات قرن بیست و یکم، از تأثیر دفاع مقدس بر فرماندهان ایرانی مینویسد: سلیمانی و جانشین او یعنی اسماعیل قاآنی حرفه خود را در دوران جنگ ایران-عراق و با سربازی در سپاه پاسداران آغاز کردند و مشروعیت آنها به عنوان مدافعان ایران از این جنگ ریشه میگیرد. جنگ ایران و عراق، لحظهای سرنوشتساز در زندگی آنها بوده و دیدگاه آنها درباره منطقه و بهویژه ایالات متحده را شکل داده است.
شوالیه سفید
مک کریستال، فرمانده سابق عملیاتهای ویژه آمریکا در عراق، در این باره میگوید: «با ظهور یک پدیده شرور و شیطانی به نام داعش، سلیمانی نقش «شوالیه سفید» را در مقابل آن پیدا کرده بود. پاسداران سپاه قدس همچنین این شانس را داشتند که پس از اشغال عراق از سوی غرب، این کشور را از یک دشمن به یک متحد تبدیل کنند. ژنرال سلیمانی در ایجاد شبکه گروههای شیعهای که با اشغال عراق و سپس با داعش مبارزه میکردند نقش مهمی ایفا کرد و به نظر میرسد اکنون دوباره به جنگ آمریکاییها آمده است».
گاردین معتقد است: «سلیمانی حتی در بین عراقیهایی که احساس میکردند ایران در امور آنها دخالت میکند، محبوب بود؛ چرا که خودشان دیده بودند چطور شهید قاسم سلیمانی به دفاع از جنوب در برابر داعش پرداخت و چگونه در اربیل با مقادیر عظیمی سلاح ظاهر شد تا بتواند از کردها دفاع کند».
فارین پالیسی مینویسد: او (سردار سلیمانی) در عراق «الحشدالشعبی» و در سوریه «بسیج مردمی » را شکل داد و با درخواست رسمی دولتهای سوریه و عراق و کمک، هدایت و مشاوره نیروهایش، در
۶ سال به طور مؤثری هرگونه پیشرفت داعش و سایر گروههای شورشی را متوقف کرد.
بیبیسی میگوید: استراتژیستی چون قاسم سلیمانی توانست در بازسازی آرمانهای انقلاب اسلامی بسیار موفق باشد. موفقیتهای زیاد او در عرصههای نبرد – و قرار گرفتن او در وضعیت به اصطلاح ژنرال پیروز- سبب شد شهید سلیمانی از «فرماندهی در سایه» به شخصیتی همچون ستاره یک برنامه زنده و پربیننده تلویزیونی تغییر وضعیت بدهد... . در این قسمت از مستند بیبیسی، راوی مستند یادآور میشود: «سلیمانی اکنون نگاهش را متمرکز به هدف نهایی کرده است؛ یعنی متحد آمریکا، شیطان کوچک، اسرائیل... قدس، نام عربی اورشلیم است. قاسم سلیمانی فرمانده «نیروی قدس» یا «نیروی اورشلیم» است. هدف آنها چیست؟ آزادسازی شهر مقدس (بیتالمقدس) و شکست دادن اسرائیل».
وقتی ورق جنگ برمیگردد
ماهنامه آمریکایی «وست پوینت» نوشت: «اواسط سال ۲۰۱۵ در سوریه، همه چیز دقیقاً آنگونه که سلیمانی میخواست پیش نمیرفت. نیروهای اسد مدام دست به خیانت [و فرار] میزدند و بنابراین شبه نظامیان عراقی، افغانستانی و پاکستانی تحت حمایت ایران در مبارزه با شورشیان برای کنترل بزرگترین شهر سوریه یعنی حلب، تقریباً تنها مانده بودند. این نیروها نیاز به حمایت یک قدرت خارجی بزرگتر داشتند؛ قدرتی که ظرفیت قدرتمندی در جنگ هوایی داشته باشد. طبیعتاً واسطه این معامله هم کسی نبود جز ژنرال شماره یک در صحنه نبرد یعنی قاسم سلیمانی. ماه جولای ۲۰۱۵، سلیمانی برای گفتوگو با وزیر دفاع روسیه و به گزارش برخی منابع، شخص پرزیدنت پوتین (ظاهراً سوار بر یک هواپیمای عمومی) به مسکو پرواز کرد.
ظاهر ماجرا این بود که مداخله پوتین، ورق جنگ را به شکلی تعیینکننده به سود اسد برگرداند و دسامبر ۲۰۱۶، چند روز پس از بازپسگیری حلب توسط نیروهای شبهنظامی سلیمانی و ارتش سوریه، تصاویری از سلیمانی منتشر شد که نشان میداد دارد از بقایای قلب تاریخی شهر حلب دیدن میکند... در واقع این سلیمانی بود که برای اقناع روسیه و از بین بردن تردیدهای این کشور برای ورود مستقیم به جنگ سوریه مرداد ۱۳۹۴ ملاقاتی ۱۴۰ دقیقهای با پوتین داشت تا روسیه را برای ورود به جنگ سوریه تشویق کند، با این قول و قرار که نیروی زمینی را ایران و حزبالله تقویت خواهند کرد و روسیه پشتیبانی هوایی را به عهده بگیرد...».
ژنرال در لبنان
نشریه مرکز مبارزه با تروریسم مینویسد: سال ۲۰۰۶، در اوج خونریزیها در عراق، سلیمانی موقتاً مدیریت «عصائب اهلالحق» [از گروههای متحد با ایران در عراق] و گروههای وابسته به آن را کنار گذاشت تا نظارت بر یکی دیگر از گروههای نیابتی ایران، یعنی حزب الله، در جنگ شدید این گروه با اسرائیل را به عهده بگیرد. طی مدت غیبت او در عراق، فرماندهان آمریکا در «منطقه سبز» [محل استقرار نیروهای ائتلاف آمریکایی در بغداد] متوجه کاهش چشمگیر تلفات خود در سراسر عراق شدند. سلیمانی پس از بازگشت از لبنان، به فرماندهان آمریکایی نوشت: «امیدوارم از صلح و آرامش در بغداد لذت برده باشید. من در بیروت مشغول بودم».
جامپ بال ایران
اندیشکده شورای آتلانتیک معتقد است: «در حال حاضر، ایران در این جامپبال نسبت به رقبای دیگرش در منطقه قد بلندتری دارد. امروز نفوذ عمیق ایران در عراق، لبنان، سوریه و بحرین بیرقیب است. متحدان ایران در خط مقدم عرصههای سیاسی و امنیتی عراق و لبنان هستند. مداخله ایران در سوریه موجب جلوگیری از سقوط حکومت بشار اسد شده است. شبکه پیچیده سیاسی-مذهبی ایران در بحرین نفوذ مشهودی دارد. فراتر از جهان عرب، منافع و حضور جمهوری اسلامی تا افغانستان و بخشهایی از آفریقا و آمریکای لاتین کشیده شده است».
کارشناسان آمریکایی شورای آتلانتیک همچنین اعتراف کردهاند: ایران در محیط راهبردی پرتلاطم و متغیر غرب آسیا (خاورمیانه) عملکرد موفقی داشته است. این کشور امروز با تهدیدی جدی مبنی بر حمله یا تهاجم (و به طریق اولی اشغال) توسط یک قدرت خارجی مواجه نیست. پس از آغاز جنگ داخلی در سوریه در سال ۲۰۱۱، سلیمانی به بخشی از شبهنظامیان عراقی خود دستور داد برای دفاع از حکومت اسد راهی سوریه شوند. به همین منظور، وی همچنین گروههای شبهنظامی شیعه جدیدی را نیز تأسیس کرد؛ از جمله این گروهها لشکر فاطمیون (متشکل از افغانستانیهای ساکن ایران) و تیپ «زینبیون» (متشکل از پاکستانیها) بودند.
بدون جلیقه ضدگلوله
«جان مگ وایر» افسر سابق سیا اذعان میکند: آن آدم رده پایینی که ۲۵ سالش است و بدون جلیقه ضدگلوله دارد در یک گروه شبهنظامی میجنگد، چگونه ممکن است [انگیزه نگیرد] و عملکرد خوبی نداشته باشد وقتی میبیند رئیسش که همسن پدربزرگش است با یک پیراهن دارد در میدان جنگ و در میان شلیک گلولهها قدم میزند. این کار یک پیام الهامبخش برای آن سرباز است که ترس در وجود این آدم وجود ندارد و ما هم باید همینگونه باشیم. من واقعاً اعتقاد دارم افرادی مانند سلیمانی احساس میکنند دارند تقدیرشان را رقم میزنند و اگر هم کشته شدند، خب کشته شدهاند. مثلاً نسبت به ما آمریکاییها دیدگاه بسیار متفاوتی در این باره دارند و معتقدند در حال انجام یک مأموریت(الهی) هستند.
حرف آخر را درباره تأثیر عملکرد سردار سلیمانی از زبان نویسنده نشریه مرکز مبارزه با تروریسم آمریکا بخوانید که چند سال پیش نوشته بود: بدون شک سلیمانی، امروز قدرتمندترین ژنرال خاورمیانه است. ایران نیز توانسته با ترکیبی از سیاستهای مختلف، از جمله مانور ماهرانه دیپلماتیک، ایجاد اتحاد تاکتیکی با ولادیمیر پوتین و روسیه و ارائه سلاح، مشاوره و پول به شبهنظامیان شیعه در کشورهای متعدد، به این موفقیتها دست پیدا کند. تهران در این مورد اخیر (حمایت از متحدان منطقهای) در اتخاذ راهبرد ظاهراً منحصربه فردی پیشگام شده که قدرت نیروهای شورشی را با قدرت نیروهای دولتی ترکیب کرده و یک ترکیب قدرتمند و مؤثر را ایجاد میکند. اتخاذ این راهبرد امروز در لبنان، سوریه، عراق و یمن نیز مشهود است.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه