نگاهی به طبقه اجتماعی مرفهین که در شکل گیری حوادث اخیر نقش زیادی ایفا کرد
مترفین و حمله به عدالت اجتماعی
دکتر میثم ظهوریان، پژوهشگر سیاستگذاری عمومی در نشستی به تبیین حوادث اخیر از نگاه عدالت اجتماعی پرداخت. او بحث خود را با اشاره به مفهومی قرآنی با عنوان مترفین آغاز کرد. سپس به تبیین ماهیت این طبقه که در اغتشاشات اخیر حضور پررنگ داشتند، پرداخت و با انتقاد از سیاستگذاریهای غلط حاکمیت که به مهم شدن طبقه مرفه منجر شد، راه برونرفت از این آسیب را بررسی کرد. متن این گفتار را در ادامه میخوانید.
مترفین و سنت حقستیزی
تحلیل من از حوادث اخیر یک تحلیل اقتصادی و اجتماعی بر اساس مفهومی قرآنی با عنوان مترفین است. خداوند در قرآن میگوید: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ»، ما هیچ پیامبری را به هیچ جامعهای نفرستادیم مگر مترفین آنها گفتند ما به آنچه خداوند از طریق پیامبر نازل کرده کافریم.
شهید صدر در بخشی از کتاب «پژوهشهای قرآنی»، سنتهای تاریخی در قرآن را ذکر میکند که یکی از آنها مربوط به همین طبقه مترف است. ویژگی طبقه این است که از یک سو از نظر اقتصادی متنعم و برخوردار بوده و از سوی دیگر به لحاظ اجتماعی هوسران و خوشگذران است.
شهید صدر هشت آیه از قرآن که کلمه مترفین در آنها آمده را ذکرمیکند و میگوید این یک سنت تاریخی در قرآن است که همواره طبقه مترفین در برابر جریان دینی بودند؛ چه وقتی جامعه دینی در موضع قدرت بوده و چه زمانی که در موضع مخالف جریان حاکم است.
ارزش بالای طبقه محروم
در مقابل، همواره طبقه مستضعف و محروم بودهاند که جریان اصیل دینی را همراهی کردهاند. طبیعتاً اگر این سنت تاریخی را به رسمیت بشناسیم، باید فضای سیاسی ما برگرفته از این آیه باشد، ولی برعکس میبینیم حکومت بیشتر سعی بر راضی کردن همین طبقه مترفین داشته که یکی از دلایلش صدای بلندی است که این طبقه دارد. فضای دولت پیشین را فاکتور میگیرم که بخش مهمی از آن بهخصوص در لایههای بالایی از همین طبقه مترفین بودند؛ اما دولت فعلی هم که با شعار حمایت از محرومان و مستضعفان روی کار آمده، در بعضی سیاستگذاریهایش در این زمینه نواقصی دارد.
ارزش طبقه محروم وقتی بیشتر میشود که بدانیم هدفگذاری نظام جدید تحریم که در سال 89 پایهگذاری شد، روی طبقه محروم بود. طراحان تحریمها، کالاهای لوکس و کالاهایی که در سبد خرید طبقات بالاست را از تحریم معاف میکنند تا با ایجاد احساس محرومیت، طبقه محروم را از جمهوری اسلامی جدا کنند.
تجمعات مختلف مانند 13آبان یا 22بهمن پدیدههای بسیار باارزش و منحصر بهفردی هستند که در سایر کشورها نمونهای مانند آن نداریم. اما ما دچار پدیده حجاب مجاورت شدیم که دیگر متوجه ارزش این طبقه محروم و سرمایه اجتماعی آن نیستیم. این طبقه با اینکه بیشترین نقد به سیاستگذاریها را دارد و بیشترین ضرر را از مسائل اقتصادی میبیند، اما همچنان برای حفظ ارزشهای انقلاب به میدان میآید. کمترین دلالت عملی این حضور برای مسئولان، باید شنیدن صدای این مطالبات و ایجاد تغییر همسو با آن باشد. بیتوجهی به مطالبات تحولگرایانه و عدالتخواهانه موجب فرسایش این سرمایه اجتماعی خواهد شد.
برخی از دستگاهها در برابر هرگونه تغییر و تحول مقاوم هستند و هر نوع مطالبه تحولگرایانه یا عدالتخواهانه را با کنشهای براندازانه و معطوف به اصل نظام سیاسی در یک طبقه دستهبندی میکنند.
مترفین در صدر جامعه!
پس از انقلاب، اتفاقاتی میافتد که این طبقه دوباره از حاشیه به متن میآید. یکی از این دلایل، رواج ماهواره و شبکههای مجازی است یا یکی از پدیدههایی که بهخصوص از سال 84 به شکل پررنگ در فضاهای انتخاباتی رواج یافت استفاده نامزدها از بازیگران و افراد معروف بود.
یکی دیگر از فضاهایی که به این طبقه مرجعیت میدهد و آنها را از حاشیه به متن آورده، فضای صدا و سیما و رسانههاست که شأنهای دیگری برای هنرمند ساخت. هنرمند دیگر فقط هنرمند نبود و این هنرمند تحلیل سیاسی، اجتماعی و... ارائه میداد.
اتفاق دیگر، تغییر ترکیب در شبکههای اجتماعی است. یک بخش آن مربوط به سیاستهای غلط حاکمیتی است. مثلاً به سمت فیلتر کردن شبکههای اجتماعی متنمحور مثل توییتر و تلگرام میرویم و در عوض به شبکه اجتماعی مانند اینستاگرام که پلتفرم تصویری دارد و حدود 55 تا 60 درصد جامعه ایران کاربر این شبکه هستند، مرجعیت میدهیم.
رسانه و ضریبدهی به طبقه مرفه
ویژگی پلتفرمهای تصویری این است که هرچه برهنهتر و هر چه بیاخلاقتر باشی بیشتر دیده میشوی و دوم جنس کنشگری در این شبکهها در مدل لایهای اتفاق میافتد. یعنی 90درصد افرادی که در این شبکهها فعال هستند صرفاً مصرفکنندهاند و اصلاً تولید محتوا ندارند. حدود 4 تا 5 درصد فعال هستند و از این تعداد هم تنها یک درصد هستند که محتوای تأثیرگذار تولید میکنند. این یک درصد هم دو ویژگی مشترک دارند: نخست به لحاظ طبقه درآمدی جزو طبقه بسیار مرفه و پردرآمد هستند و نکته دوم اینکه از نظر گرایشهای اخلاقی هم افراد بیحیا و بیاخلاقی محسوب میشوند. با این حال این شبکه آسیبزا متأسفانه باز بوده و خودش فرصتی برای بیشتر دیده شدن این طبقه مرفه و دغدغههای آن است. نئومارکسیستها هم نقدشان به مارکس این بود که فضای فرهنگی را در تحلیل اقتصادی، خیلی دقیق تبیین نکرده، زیرا طبقه سرمایهدار از طریق فرهنگ، دغدغههای خودش را به دغدغههای طبقه کارگر تبدیل میکند. مثلاً میبینیم ورود زنان به ورزشگاه و کنسرت ناگهان به موضوعِ یک کشور تبدیل میشود، چون این طبقه قابلیت این را دارد که ارزشهای خودش را تبدیل به مسئله کشور کند.
دغدغههای این طبقه واقعی نیست، اما بازنمایی آن با برجستهسازی رسانهای همراه است. فردی که زیست مجازی پررنگی دارد، فکر میکند 90درصد جامعه همین دغدغه را دارند. این مسئله حتی در لایههای بالای سیاستگذاری هم اثر دارد به شکلی که برای این دغدغهها سیاستگذاری میکنند.
این افراد که دائم بازنمایی خودشان را در صدا و سیما، فیلمها و سریالها میبینند، حتی وقتی به مسئله طبقه محروم میپردازند، پرداختنشان از جنس دلسوزی است، ولی از جنس حل زیرساختی مسائل طبقه محروم نیست.
حل ریشهای مسائل طبقات محروم یا محرومیتزدایی یکی از راهکارهایی است که سبب میشود اغتشاشات دوباره تکرار نشود.
خبرنگار: علیرضا خزائی
برچسب ها :
ارسال دیدگاه