از روزنامه نگاری به سینما رسید

همسر سید ابراهیم اصغرزاده مستندساز روایت فتح و عکاس روزنامه قدس:

از روزنامه نگاری به سینما رسید

«ســید ابراهیــم اصغــرزاده» را بیشــتر بــه عنــوان دســتیار ابراهیــم حاتمی کیــا میشناسند؛ کســی که نقش بهیادماندنی «محمود» را در فیلم «مهاجر» ایفا کرد. جانبازی که عکاس، فیلمساز و بازیگر بود؛ یکی از هنرمندانی که مظلومانه در حادثه سقوط هواپیمای خرمآباد در ۲۳بهمن ۱۳۸۰ از دنیا رفت.


اصغرزاده کار مطبوعاتی را با خبرنگاری و عکاســی برای روزنامه قدس آغاز کرده بود. او با اینکه در زمان انقلاب، پسر بچه بود در بسیاری از اجتماعات حضوری فعال داشــت. پس از انقلاب و در زمان شــهید هاشــمی نژاد، کوچکترین عضو حزب جمهوری اسلامی بود و در سال های آغازین جنگ، راهی جبهه و در عملیات خیبر از ناحیه فک مجروح شد. او پس از جنگ به مستندسازی روی آورد و آثاری تأثیرگذار ساخت.
«نوشین خدامی» همسر ابراهیم اصغرزاده میگوید ابراهیم شخصیت پرجنب و جوشی داشت و به شدت پرکار بود. وقتی ۱۵-۱۴ ساله بود خودش را به جبهه های جنگ رســاند و ذهنی متفاوت از همســالان خود در نوجوانی داشــت. زمانی که به جبهه رفت، عکاســی هم میکرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتش در حزب جمهــوری را آغاز کــرد. او اضافــه میکند: بســیاری ابراهیم را بــه عنوان یک آدم فعال میشــناختند، کســیکه همزمان بــا فعالیت هــای اجتماعی اش، مطالعات دینی و فلســفی عمیقی هم داشــت. پس از مجروحیتش در جبهه و پایان جنگ، وارد دانشگاه شــد و رشته سینما را انتخاب کرد. در نخستین سال دانشجویی اش در فیلم «مهاجر» بازی کرد و پس از آن دستیار آقای حاتمی کیا در «وصــل نیکان» شــد و همــکاری اش با ایــن کارگــردان ادامه یافــت. خدامی با بیان اینکه روزی نبوده که ابراهیم بیکار باشد، خاطرنشان میکند: اینطور نبود که یک گوشــه بنشــیند و غر بزند، اگــر میدید جایی کمکاری شــده و نیــاز به کار دارد خودش دســت به کار میشــد. در چندین فیلم ســینمایی همکاری داشت همچون «بازمانده» ساخته سیف الله داد، «دفتری از آسمان» پرویز شیخ طادی و «مــوج مــرده» ابراهیــم حاتمی کیــا. البتــه از زمان دانشــجویی بیشــتر بــا آقای حاتمی کیــا کار میکــرد. او اضافه میکند: در ســال های پایان عمرش، نگرشــش به فیلمســازی عوض شــده بــود و به ســمت مستندســازی گرایــش پیدا کــرد. از سال ۷۵ که مستند «اندیشــه حیات» را درباره جریان تفکر امام خمینی(ره) در شبه قاره هند و کشمیر ساخت، این گرایش پررنگتر شد. در همان سفر، جنگ کشمیر درگرفت، مستندی در این باره ساخت و از جنگ آنجا هم عکاسی کرد.

در پی ارتقای فرهنگ بود
خدامی دربــاره اینکه چه چیــزی در زندگی هنری ابراهیم اصغــرزاده اهمیت داشت و در پی چه میگشت، می گوید: او در پی ارتقای فرهنگ بود و بسیار دغدغه فرهنگ را داشــت. ولــع و حرص آدم ها برای کســب مــال دنیا برایش بسیار عجیب بود، اینکه عده ای چه راحت میتوانند اخلاقیات را برای کسب مال و قــدرت دنیوی زیر پــا بگذارنــد، اذیتش میکــرد و برایش دغدغــه روانی ایجاد کــرده بود چون دلســوز مردمش بود. بــه گفته او، مســئله فرهنگ برای ابراهیم خیلــی مهم بود، اینکه به نســل پس از خودش، ابعــاد و اثرات جنگ را بشناســاند. اگرچه عده ای پس از تماشــای مستند «شناســایی» به خاطر تلخی های زیــاد این فیلم، ابراهیــم را متهم کردند که او ضدجنگ اســت ولی خودش میگفت اینها اثرات جنگ اســت، حالا که جنگ اتفــاق افتاده باید قدر و ارزش بازماندگان جنگ حفظ شود.

ماجرای نامه های ابراهیم به همسرش
خدامی درباره مســتند «ابراهیم در آتــش» که براســاس نامه های ابراهیــم به او ساخته شده توضیح میدهد: این نامه ها به اوایل ازدواج ما مربوط میشود چون ابراهیم همیشه در سفر بود. به یاد دارم اولین خواسته اش برای ازدواج این بود که من سفر زیاد میروم، میتوانی تحمل کنی؟ به او گفتم من هم همراهت میآیم. میگفت در شرایط سخت و اوضاع جنگی نمیتوانی و اذیت میشوی. این نامه ها به خاطر دوری در سفرهایش بود که بین ما رد و بدل میشد. اولین سفرش پنج ماه پس از عقدمان آغاز شد و حدود چهار ماه طول کشید. او برای فیلم «بازمانده» از سوی آقای داد دعوت شد و به سوریه رفت. این نامه ها مربوط به همان زمان است و محتوایی عاشــقانه و عارفانه دارد. من تمام این نامه ها را نگه داشتم. او اضافه میکند: ابراهیم، عکاســی را پیش از جنگ آغــاز کرد و علاقه منــدی اش در حوزه عکاسی اجتماعی بود و شاکله ذهنی این آدم براســاس نگاه هنری شکل گرفته بود. وقتی هم وارد جبهه های جنگ شد، دوربین نداشت و اولین عکس هایش را با یک دوربین امانی گرفت.خدامی با بیان اینکه او خبرنگار و عکاس روزنامه قدس بود، خاطرنشان میکند: این سابقه خبرنگاری در مسیر مستندسازی او تأثیر مثبتی داشت. به یاد دارم برای ساخت مجموعه مستند «نفسهای ماندگار» با هم تحقیق میرفتیم. گاهی برخی از جانبازان همکاری نمیکردند و میگفتند فایدهای ندارد اما ابراهیم با قدرت متقاعدکنندگی بالایی که داشت، آنها را راضی به مصاحبه میکرد. به شدت آدم متفکری بود و اگر حرف میزد در حال نقد و بررسی یک ماجرا بود.

حیف شد، زود از دنیا رفت
وی با اشــاره به اینکه زندگی مشترک آنها هشت ســال به طول انجامید، در پاســخ به اینکه اگر حادثه ســقوط هواپیما در ســال ۸۰ رخ نمــیداد و ابراهیم اصغرزاده هنوز در قید حیات بود، چه مسیری را در هنر طی میکرد، میگوید: از نگاه ابراهیم، خــط باریکی میان فیلم مســتند و داســتانی وجود داشــت و ســینما برایش دارای بعــد واقع گرایانه پررنگــی بود. علاقه و گرایــش بالایی به مستندسازی داشــت و به برخی از دوستانش گفته بود ســینمای داستانی، خواسته اش را تأمین نمیکند اما میدانم او گونه های مستند و داستانی را با ً هم ممزوج میکرد و اثری خاص میساخت.
بهنظرم اگر او هنوز در قید حیات بود، اتفاقات خوبی در فیلمسازی رقم میزد واقعا حیف شد که از دنیا رفت. نه اینکه عزیزِمن باشد و بگویم حیف شد، شخصیتی بود که رفتنش برای عرصه فرهنگ و هنر کشور حیف بود. حوادثی مانند سقوط هواپیما در سال ۸۰ منجر به از دست دادن سرمایه های ارزشمند کشورمان شد و کسانی را در این حوادث از دست دادیم که دیگر تکرار نمیشوند.

برچسب ها :
ارسال دیدگاه