پیرمردی گفت مشهد حج ما بیچارههاست
شعری از اصغر مؤمنی
زیر ایوان طلایت ذکر یا هو میزنم
پیش این گلدستهها هر لحظه زانو میزنم
میکند حیران و مستم صوت این نقارهها
زین سبب باشد که هر دم من دم از او میزنم
گر خدا خواهد میان خادمانت جا شوم
صحن قدست را به دست خویش جارو میزنم
من برای خوردن یک لقمه از نذر شما
هر زمان باشد به خدام حرم رو میزنم
تا که گیرد دستهایم پنجره فولادتان
زائرانت را به این سوی و به آن سو میزنم
پیرمردی گفت مشهد حج ما بیچارههاست
بعد آن سعی و صفا قدری از این مو میزنم
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
«تعامل با اهل کتاب» منتشر شد
-
پاسخ امیرالمؤمنین(ع) به معمای جایگاه آدمی نزد خدا
-
لکل شیء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البیت
-
ما من قبض و لا بسط الا و لله فیه مشیه و قضاء وابتلاء
-
معرفت افزایی با نگاه فرایندی
-
2
-
کلام امیر
-
«اخلاق» شاخصه انحصاری گفتمان انقلاب اسلامی
-
روایت سبک زندگی علامه طباطبایی در «اقیانوس آرام»
-
پیرمردی گفت مشهد حج ما بیچارههاست
-
ضرورت راهبردی به نمایش گذاشتن امت واحده اسلامی
-
برگزاری رویدادهای مشترک با محوریت «مکتب هنر رضوی»
-
3
-
زبور آل محمد(ع)