قدس فرایند تغییر مفهوم تحزب در پرتو انقلاب اسلامی را بررسی میکند
از تمدنسازی تا تمدنسوزی
اگر کار ویژه اصلی احزاب را دستیابی به قدرت و کسب کرسیهای نمایندگی بدانیم، مهمترین مسئلهای که پیش روی کنشگران سیاسی قرار میگیرد، فراهم کردن بسترهای نهادینه و قانونمند برای مشارکت سیاسی افراد و گروههای مختلف اجتماعی است.
نقش احزاب در شکلگیری و افول یک جامعه امری است در تراز حضور آنها در صعود و افول کلانپروژه نظامپردازی تمدنساز که باید با دقت به آن
نگاه کنیم.
یک نویسنده و پژوهشگر مطالعات اجتماعی در تبیین نقش احزاب در فرایند تمدنسازی به ما میگوید: «معنای رایج از تحزب سیاسی، مفهومی حاصل جهان مدرن بوده و بر مبنای اقتضائات این جریان شکل گرفته است». محمدجواد استادی معتقد است: «احزاب با ساختارهای سیاسی و فرایندها و نهادهای حکمروایی پیوند خورده و به معنای کوشش جهتمند برای برخورداری از سهم بیشتر در قدرت هستند».
استادی در تکمیل این فرضیه میگوید: «چنین الگویی در یک ساختار مادی که به نوعی رویکردی سودمحور را دنبال میکند کارکرد خواهد داشت، به گونهای که حزب با جعل واقعیت و معرفت کوشش میکند تا رقیبان خویش را برای کسب قدرت و در نهایت سود بیشتر از میدان خارج کند. چنین هدفی طبیعتاً زمینه را برای استفاده از هر ابزار و وسیلهای توجیه میکند و بر این اساس با بنیاد انسان الهی در تناقض است.
در واقع دریافت ناقص از توسعه و جنبههای مادی آن توجه به حزبگرایی را رواج میدهد». پس با این اوصاف باید گفت انسان زیست اینجهانی و آنجهانی دارد که پیوسته و مرتبط هستند ولی آنچه معنابخش و هدایتکننده این هر دو بخش مهم زیست است دین و برنامه الهی است که انسان را در طی کردن حقیقی زیست اینجهانی برای رسیدن به زیست آنجهانی متعالی یاری
میرساند.
استادی با تشریح این ایده ادامه میدهد: «در این نگاه قدرت با منشأ الهی در اختیار انسان قرار میگیرد که زمینه پویایی جامعه را فراهم آورد. این قدرت در اختیار حکومت است تا حق را جاری سازد. در حالی که در جامعه و حکومت غیردینی، قدرت به دنبال نفوذ بر دیگران و تأمین منافع مادی قدرت است. باید گفت جریان حزبگرایی تا پیش از انقلاب اسلامی بر همین مدار حرکت میکرد».
با این اوصاف اگرچه قدرت زمینهساز توسعه منافع فرد یا جمع است اما تضمینکننده بقا بر قدرت نیست. در این باره استادی بیان میکند: «پس از پیروزی انقلاب تفسیر و دریچه نگاه به قدرت دگرگون شد و قدرت انگیزه نهایی لحاظ نگردید و مسئله ولایت فقیه قدرت را از تراز سودمحور مادی آن به جایگاه اصلیاش به عنوان یک امانت الهی بازگرداند. امام خمینی(ره) از این جهت فراوان درباره انحراف و لزوم اصلاح احزاب تأکید داشتند».
وی در پایان این گفتوگو به سراغ مسائل بنیادین اندیشه تمدنسازی میرود و میگوید: «در بنیاد فکری حضرت روحالله، حزبالله مطرح میشود که در مدار آنچه گفته شد قرار میگیرد. وقتی امام میفرمایند حزبالله با احزاب معمول دنیا تفاوت بنیادین دارد به همین نکته اشاره میکنند. ضمن آنکه امام خمینی(ره) در صورت رعایت مصالح با فعالیت احزاب مخالفتی نمیکنند به شرط آنکه هر حزب مبنای ایدئولوژیک خویش و جهتی متفاوت از آموزههای اسلامی نیابد و آسیبی نیز متوجه آرمان حقیقی جامعه و حرکت به سوی استعلا نکند».
خبرنگار: شمسالدین نجفی
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
تأکید رئیسی بر مبارزه نهادها با تورم
-
دور دوم سفرهای استانی از مهر آغاز میشود
-
اجرای حکم قصاص قاتل شهید سلمان احسانی
-
ظرفیت ۶۰ هزار نفری هوایی برای اربعین
-
صدای مردم
-
از تمدنسازی تا تمدنسوزی
-
قاب
-
مردمیسازی فسادستیزی
-
هشدار به آمریکا و توصیه به همسایگان
-
2
-
علیرغم تهدیدهای دشمنان، ایران در امنیت کامل است
-
پا خوردن آلبانی از منافقین
-
جانشین «سفیر پرحاشیه» کیست؟