
سرمایهگذاری هیجانی در گرگ و میش دیپلماسی
مهدی زارع، روزنامهنگار
نخستین دور از مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم ایران و آمریکا در حالی تمام شده است که ارزیابیها از روند مثبت آن حکایت دارد؛ طرفین در بیانیههایشان نوید روزهای خوش در آینده را دادهاند و بازارهای اقتصادی هم به این مذاکرات روی خوش نشان داده است. ارزش دلار طی یک هفته گذشته حدود ۲۰هزار تومان ریزش داشته، طلا که در آستانه ۹میلیون تومان بود به کانال ۶میلیون تومان برگشته است، سکه ۱۰میلیون تومان سقوط کرده و بازار بورس اوراق بهادار هم روز گذشته یکی از سبزترین روزهایش را سپری کرد.
به قول اقتصادیها همه سیگنالها نشان میدهند روزهای خوش به اقتصاد ایران رو کرده است پس باید دست به کاری زد. اما آیا واقعاً میتوان چنین برداشتی داشت؟ پاسخ به این پرسش تنها یک کلمه است: نه! هر چند خبرههای بازار و اقتصاد با چنین شرایطی بیگانه نیستند و میدانند در شرایط فعلی هیچ چیز قابل اطمینان نیست اما عموم جامعه اینچنین نیستند. حداقل به دلایل زیر فعلاً باید از هر گونه تصمیم کوتاهمدت خودداری کرد:
الف) ماهیت روانی تغییرات: واقعیت آن است که در مذاکرات شنبه هیچ تصمیم عملیاتی که بخواهد در عرصه اقتصاد تأثیرگذار باشد گرفته نشده و هر چه هست صرفاً گفتوگوهای سیاسی است. البته همه این اتفاقات تاکنون سبب نوعی آرامش روانی در جامعه شده که از قضا مفید هم هست و باید ادامه پیدا کند، اما این تغییرات روانی حداقل در کوتاهمدت نمیتواند بهعنوان شاخصی برای اتخاذ تصمیمهای عملیاتی و اقتصادی قرار گیرد. در حال حاضر باید تلاش کنیم جامعه را آرام کنیم و عقلانیت لازم برای اتخاذ تصمیمات سرنوشتساز را به آن برگردانیم.
ب) زمان ترکیدن حبابها: بخش جدی افزایش قیمتها در همه عرصههایی که تاکنون تجربه کردهایم در پی ایجاد حبابهای مختلف بوده و ریشه واقعی نداشته است. حالا با آمدن خبرهای مثبت سیاسی این حبابها در حال ترکیدن است و معلوم نیست چه موقع تمام میشود. لذا باید اندکی صبر کرد تا قیمتهای واقعی دوباره خود را نشان بدهند و آن زمان است که میتوان به تصمیم روشن رسید و اقدام کرد. حتی در صورت واقعی بودن تغییرات کنونی هم باید این نکته مهم را در نظر گرفت که ریزشها تازه شروع شده و ممکن است همچنان ادامه داشته باشد. رسیدن به ثبات در بازاری که ماهها تحت تأثیر عوامل غیرواقعی رشد داشته به این راحتی رقم نمیخورد.
ج) تجربه مذاکرات پیشین با آمریکا: همان طور که همه میدانیم مذاکرات فعلی با آمریکا انجام میشود و نه تنها جمهوری اسلامی بلکه بسیاری دیگر از کشورها در شرق و غرب جهان، تجربههای چندان مثبتی از مذاکره با آمریکا ندارند. از کره شمالی که تأسیسات هستهای خود را در نتیجه مذاکره با آمریکا منفجر کرد و آمریکا هم زیر همه توافقاتش زد بگیرید تا لیبی که همه تجهیزات هستهای خودش را سوار بر کشتی به اردوگاه غرب فرستاد و غرب هم نظامات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن را به دوران پارینهسنگی برگرداند و کوبا که در یک قدمی مرزهای آمریکاست و بارها و بارها قول بهبود روابط از ایالات متحده گرفته است، هیچ کدام تجربههای ارزنده و مفیدی از مذاکره با آمریکا ندارند. البته در این یادداشت بنا نداریم وارد کیفیت و کمیت مذاکره شویم اما استفاده از تجربههای خودمان و دیگران به ما نشان میدهد نمیتوان به آمریکا اعتماد کرد و همان طور که آقای عراقچی هم پیش از مذاکرات در عمان گفته بود «شاید گفتوگوهای کنونی به اتفاق مثبتی هم منجر شود اما بیاعتمادی به آمریکا از بین نمیرود»، عقل سلیم حکم میکند در چنین مواردی برای هر تصمیمی کمی دست به عصا اقدام کرد.
د) ریشه اتفاقهای کنونی در بیرون از مرزهاست: یک واقعیت دیگر که باید در نظر گرفت این است که در حال حاضر آن بخش از اقتصاد ما که به طور مستقیم با مردم سر و کار دارد (منظور نگارنده بخشی از اقتصاد که دولتی مانده یا خصولتی شده مثل پتروشیمیها یا صنایع فولاد، خودرو و... نیست) بهشدت به بیرون از مرزها گره خورده است. به همین دلیل است که کوچکترین خبرهای به اصطلاح مثبت یا منفی روی اقتصاد مؤثر واقع میشود. بنابراین باید تصمیمهای کوتاهمدت اقتصادی را بیتوجه به بیرون مرزها اتخاذ کنیم تا اگر در هفتههای آینده اخبار منفی از بیرون مرزها به کشور مخابره شد، تأثیر کمی از آنها بگیریم.
برچسب ها :
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
شهیدی که با خون خود نهال اسلام را آبیاری کرد
-
۲۵ فروردین
-
قصه قلبها و قلعه عقابها
-
سلامت دانشآموزان در پاتیل چرب بوفهداران
-
شباهتهای رژیم اشغالگر به شوروی پیش از فروپاشی
-
وقتی غربیها عطار نیشابوری را بهتر میشناسند
-
فرش ایرانی بر دار سقوط!
-
سرمایهگذاری هیجانی در گرگ و میش دیپلماسی
-
ضرورت نگاه واقعگرایانه به فرصتها و آسیبهای مذاکره با آمریکا
-
دشمن از پیشرفتهای جمهوری اسلامی کلافه و عصبی است