زندگی سخت زنان در غرب حاصل بیهویتی مردان غربی است
اسماء حسینی گفت: در رسانههای غربی جای معروف و منکر عوض شده و آنچه به عنوان معروف به مردم معرفی میشود، در واقع منکر است؛ بنابراین آنچه در غرب دیده میشود فقط مادی است.
به گزارش مهر، برنامه «چراغ» شبکه پنج در هفته جاری میزبان «سید اسماء حسینی» کارشناس ارشد رشته فیزیک، نویسنده و فعال رسانهای مقیم کانادا بود.
حسینی با اشاره به تجربه زندگیاش در کانادا گفت: من بر اساس آمال و آرزوهایی که از آزادی در سر داشتم، زندگی در این کشور را انتخاب کرده بودم و در ظاهر همه چیز همان طور بود که تصور میکردم، اما به لطف خداوند پس از مدتی حضور در آن فضا و فرهنگ، متوجه لایههای پنهانی این نوع از سبک و سیاق زندگی شدم. من به دنبال آزادی و خوشبختی بودم اما در واقع در جایگاه خودم نبودم، چون مثل یک مرد باید سختی کار را تحمل میکردم. فهمیدم صِرف نداشتن روسری بر سرم، کمک چندانی به من نمیکند؛ چون من زنی در جایگاه مردانه بودم که باید سختی کار و استرسهای آن سبک زندگی را به دوش میکشیدم در صورتی که در کشور خودمان هر چند برخی زنان شاغل هم هستند، اما زن وظیفه اقتصادی ندارد و نقش زن و مرد در زندگی زناشویی تعریف شده و مشخص است. زن ایرانی تکلیف و تعهد مالی نسبت به تأمین مخارج زندگی مشترک ندارد اما در کانادا زن و مرد برابر هستند؛ به این معنا که زن هم باید مثل مرد باشد و پا به پای مرد کار و تلاش کند و اصلاً جایگاهی به عنوان همسرداری و فرزند پروری ندارد. حتی در رسانههایشان نیز چنین جایگاهی به چشم نمیخورد بلکه زن ابزاری است که باید دوندگی کند تا کار و درآمد داشته باشد.
زنان ایرانی دارای کرامت و ارزش هستند
وی خاطرنشان کرد: در کشور ما شأن و جایگاهی برای زن و مادر وجود دارد، به عبارتی زن دارای کرامت و ارزشمند است و بزرگان از دیرباز درباره مقام مادر و همسر، سفارشهای بسیاری داشتهاند و شعرها سروده شده است، اما در کانادا چنین جایگاه و مفهومی برای زن به عنوان مادر یا همسر قائل نیستند. اگر هم قدردانیای شود، صرفاً جنبه تجاری دارد و با تهیه یک کادو تمام میشود. در حالی که در بین همکاران و دوستان کاناداییام بارها میشنیدم چقدر دوست دارند فرزندی داشته باشند و مادری را تجربه کنند و یا همسری متعهد داشته باشند ولی برایشان دست نیافتنی بود. برای مثال یکی از همکارانم میگفت: من وارد رابطههای مختلفی میشوم تا منجر به ازدواج شود ولی این روابط به ازدواج ختم نمیشود. حتی تصمیم داشت به ادامه تحصیل بپردازد تا بتواند شغل مناسبتری پیدا کند تا شاید امتیازی شود برای اینکه بتواند از این طریق ازدواج کند. یا دوستی داشتم که از سختی کار تماموقتش گلهمند بود و وقتی به او پیشنهاد کار پارهوقت دادم، میگفت: من با دوست پسرم زندگی میکنم و با او توافق کردهام. اگر من پارهوقت کار کنم، او هم پارهوقت کار خواهد کرد و اینگونه نمیتوانیم مخارج خود را تأمین کنیم. در واقع مدل زندگی، نوعی بدهبستان است که هر یک باید سهم خودش را بپردازد.
زندگی سخت زنان در غرب حاصل بیهویت شدن مردان غربی است
حسینی تصریح کرد: همانطور که گفتم در پس ظاهر زیبا و فریبنده کشورهای غربی لایه پنهانی وجود دارد؛ حتی اگر الان هم بخواهم بین ظاهر ایران و کانادا یکی را انتخاب کنم، کانادا را انتخاب خواهم کرد. ولی واقعیت این است زنها در جایگاه حقیقی خودشان نیستند، مردان هم جایگاه تکیهگاهی را ندارند و به عبارتی مسئولیتی دربرابر زن ندارند و زن باید از پسِ تمام کارهای خود برآید. مثلاً در زمان بارداری از پُرکردن برگههای بیمارستان تا تهیه شناسنامه و … همه به عهده مادر است، حتی کمکهزینه دولت نیز به حساب مادر ریخته میشود. این امر در واقع نوعی سلب مسئولیت از مردان است. گویی در جوامع غربی مردان بیهویت شدهاند و زنان نیز سختیهای زیادی را متحمل میشوند چون از یکسو باید طبیعتاً نقش خودشان را به عنوان همسر و مادر داشته باشند و از سویی نیز مثل مردان، مسئولیت کار و تأمین درآمد و معاش زندگی را بر دوش دارند.
حسینی یادآور شد: خاطرم است زمانی که در تهران دانشجو بودم، از دنیای غرب برای خودمان بهشتی آن طرف آبها ساخته بودیم. بهشتی که قطعاً در ایران و در بستر جمهوری اسلامی برایمان محقق نمیشد؛ بنابراین تمام تلاش خود را برای دستیابی به آن کردم تا خود را همسو با فرهنگ آنجا کنم و در نتیجه تلاشهایم به آرزوی خود رسیدم و سالها در کانادا زندگی کردم. اما متوجه شدم آن آرامش لازم را ندارم. واقعیت و بطن زندگی در کانادا آرامشی که به دنبالش بودم را نداشت بنابراین فهمیدم آن بهشتی که دنبالش هستم روی زمین نیست؛ یعنی مادی نیست. آنچه در غرب دیدم فقط مادی بود، آزادیای که انسان را اسیر غرایزش میکند. در رسانههای غربی جای معروف و منکر عوض شده و آنچه به عنوان معروف به مردم معرفی میشود، در واقع منکر است. مثل بیبندوباری و یا تصویری که از زن ساخته میشود، بیقیدوبند و لاابالی است. به عبارتی آنچه در رسانهها تبلیغ میشود مغایر با واقعیت دنیاست. مثل مسئله اشغال فلسطین که به نحوی تبلیغ شده بود که بیشتر مردم کانادا حق را به اسرائیل میدادند! یا وقتی از حقوق زن در اسلام صحبت میکردم، باور نمیکردند. برخی از ایرانیان مقیم کانادا در مورد ایران سیاهنمایی کرده و باورهای غلطی در اذهان مردم تزریق میکردند، از جمله اینکه اگر در ایران کسی خدا را باور نداشته باشد دستگیر و زندانی میشود. به نظرم برخی افرادی که مهاجرت کردهاند، چون با خودشان روراست نیستند و یا تاوان سنگینی برای مهاجرت خود دادهاند، سعی میکنند اینگونه القا کنند که چون ایران بد بود مهاجرت کردم. شأنی که از انسان در غرب ساختهاند، شأنی مردانه است و زن باید تلاش کند به آن جایگاه به ظاهر انسانی ولی با پوشش مردانه برسد. ولی در واقع زن هویتی ندارد و صرفاً استفاده ابزاری میشود و کرامت انسانی برای زن وجود ندارد و یا اگر باشد نفعی مردانه در پسِ آن کرامت است. از سویی رسانهها به نحوی تبلیغ میکنند که ناخودآگاه زن میپذیرد شأن و جایگاه او همین است و لاغیر. برای مثال در یک دورهمی با دوستان خانوادگی در کانادا صحبت از سلطه و استعمار آمریکا بر جهان بود و اینکه رهبران همه کشورها بیتفاوت و برده آمریکا هستند که من صحبتهای امام خمینی(ره) در بهشت زهرا در مورد مبارزه با طاغوت و استعمار را برایشان نقل کردم و آنها از این واقعیت متعجب شدند. یا یکی از همکارانم چند واحد درسی اسلامشناسی در دانشگاه برداشته بود و از سلمان رشدی میگفت که من توضیح دادم او حقیقت را تحریف کرده و از نظر ما مرتد است و شهید مطهری(ره) که نگاه نقادانهای دارند را به او معرفی کردم.
به گزارش مهر، برنامه «چراغ» شبکه پنج در هفته جاری میزبان «سید اسماء حسینی» کارشناس ارشد رشته فیزیک، نویسنده و فعال رسانهای مقیم کانادا بود.
حسینی با اشاره به تجربه زندگیاش در کانادا گفت: من بر اساس آمال و آرزوهایی که از آزادی در سر داشتم، زندگی در این کشور را انتخاب کرده بودم و در ظاهر همه چیز همان طور بود که تصور میکردم، اما به لطف خداوند پس از مدتی حضور در آن فضا و فرهنگ، متوجه لایههای پنهانی این نوع از سبک و سیاق زندگی شدم. من به دنبال آزادی و خوشبختی بودم اما در واقع در جایگاه خودم نبودم، چون مثل یک مرد باید سختی کار را تحمل میکردم. فهمیدم صِرف نداشتن روسری بر سرم، کمک چندانی به من نمیکند؛ چون من زنی در جایگاه مردانه بودم که باید سختی کار و استرسهای آن سبک زندگی را به دوش میکشیدم در صورتی که در کشور خودمان هر چند برخی زنان شاغل هم هستند، اما زن وظیفه اقتصادی ندارد و نقش زن و مرد در زندگی زناشویی تعریف شده و مشخص است. زن ایرانی تکلیف و تعهد مالی نسبت به تأمین مخارج زندگی مشترک ندارد اما در کانادا زن و مرد برابر هستند؛ به این معنا که زن هم باید مثل مرد باشد و پا به پای مرد کار و تلاش کند و اصلاً جایگاهی به عنوان همسرداری و فرزند پروری ندارد. حتی در رسانههایشان نیز چنین جایگاهی به چشم نمیخورد بلکه زن ابزاری است که باید دوندگی کند تا کار و درآمد داشته باشد.
زنان ایرانی دارای کرامت و ارزش هستند
وی خاطرنشان کرد: در کشور ما شأن و جایگاهی برای زن و مادر وجود دارد، به عبارتی زن دارای کرامت و ارزشمند است و بزرگان از دیرباز درباره مقام مادر و همسر، سفارشهای بسیاری داشتهاند و شعرها سروده شده است، اما در کانادا چنین جایگاه و مفهومی برای زن به عنوان مادر یا همسر قائل نیستند. اگر هم قدردانیای شود، صرفاً جنبه تجاری دارد و با تهیه یک کادو تمام میشود. در حالی که در بین همکاران و دوستان کاناداییام بارها میشنیدم چقدر دوست دارند فرزندی داشته باشند و مادری را تجربه کنند و یا همسری متعهد داشته باشند ولی برایشان دست نیافتنی بود. برای مثال یکی از همکارانم میگفت: من وارد رابطههای مختلفی میشوم تا منجر به ازدواج شود ولی این روابط به ازدواج ختم نمیشود. حتی تصمیم داشت به ادامه تحصیل بپردازد تا بتواند شغل مناسبتری پیدا کند تا شاید امتیازی شود برای اینکه بتواند از این طریق ازدواج کند. یا دوستی داشتم که از سختی کار تماموقتش گلهمند بود و وقتی به او پیشنهاد کار پارهوقت دادم، میگفت: من با دوست پسرم زندگی میکنم و با او توافق کردهام. اگر من پارهوقت کار کنم، او هم پارهوقت کار خواهد کرد و اینگونه نمیتوانیم مخارج خود را تأمین کنیم. در واقع مدل زندگی، نوعی بدهبستان است که هر یک باید سهم خودش را بپردازد.
زندگی سخت زنان در غرب حاصل بیهویت شدن مردان غربی است
حسینی تصریح کرد: همانطور که گفتم در پس ظاهر زیبا و فریبنده کشورهای غربی لایه پنهانی وجود دارد؛ حتی اگر الان هم بخواهم بین ظاهر ایران و کانادا یکی را انتخاب کنم، کانادا را انتخاب خواهم کرد. ولی واقعیت این است زنها در جایگاه حقیقی خودشان نیستند، مردان هم جایگاه تکیهگاهی را ندارند و به عبارتی مسئولیتی دربرابر زن ندارند و زن باید از پسِ تمام کارهای خود برآید. مثلاً در زمان بارداری از پُرکردن برگههای بیمارستان تا تهیه شناسنامه و … همه به عهده مادر است، حتی کمکهزینه دولت نیز به حساب مادر ریخته میشود. این امر در واقع نوعی سلب مسئولیت از مردان است. گویی در جوامع غربی مردان بیهویت شدهاند و زنان نیز سختیهای زیادی را متحمل میشوند چون از یکسو باید طبیعتاً نقش خودشان را به عنوان همسر و مادر داشته باشند و از سویی نیز مثل مردان، مسئولیت کار و تأمین درآمد و معاش زندگی را بر دوش دارند.
حسینی یادآور شد: خاطرم است زمانی که در تهران دانشجو بودم، از دنیای غرب برای خودمان بهشتی آن طرف آبها ساخته بودیم. بهشتی که قطعاً در ایران و در بستر جمهوری اسلامی برایمان محقق نمیشد؛ بنابراین تمام تلاش خود را برای دستیابی به آن کردم تا خود را همسو با فرهنگ آنجا کنم و در نتیجه تلاشهایم به آرزوی خود رسیدم و سالها در کانادا زندگی کردم. اما متوجه شدم آن آرامش لازم را ندارم. واقعیت و بطن زندگی در کانادا آرامشی که به دنبالش بودم را نداشت بنابراین فهمیدم آن بهشتی که دنبالش هستم روی زمین نیست؛ یعنی مادی نیست. آنچه در غرب دیدم فقط مادی بود، آزادیای که انسان را اسیر غرایزش میکند. در رسانههای غربی جای معروف و منکر عوض شده و آنچه به عنوان معروف به مردم معرفی میشود، در واقع منکر است. مثل بیبندوباری و یا تصویری که از زن ساخته میشود، بیقیدوبند و لاابالی است. به عبارتی آنچه در رسانهها تبلیغ میشود مغایر با واقعیت دنیاست. مثل مسئله اشغال فلسطین که به نحوی تبلیغ شده بود که بیشتر مردم کانادا حق را به اسرائیل میدادند! یا وقتی از حقوق زن در اسلام صحبت میکردم، باور نمیکردند. برخی از ایرانیان مقیم کانادا در مورد ایران سیاهنمایی کرده و باورهای غلطی در اذهان مردم تزریق میکردند، از جمله اینکه اگر در ایران کسی خدا را باور نداشته باشد دستگیر و زندانی میشود. به نظرم برخی افرادی که مهاجرت کردهاند، چون با خودشان روراست نیستند و یا تاوان سنگینی برای مهاجرت خود دادهاند، سعی میکنند اینگونه القا کنند که چون ایران بد بود مهاجرت کردم. شأنی که از انسان در غرب ساختهاند، شأنی مردانه است و زن باید تلاش کند به آن جایگاه به ظاهر انسانی ولی با پوشش مردانه برسد. ولی در واقع زن هویتی ندارد و صرفاً استفاده ابزاری میشود و کرامت انسانی برای زن وجود ندارد و یا اگر باشد نفعی مردانه در پسِ آن کرامت است. از سویی رسانهها به نحوی تبلیغ میکنند که ناخودآگاه زن میپذیرد شأن و جایگاه او همین است و لاغیر. برای مثال در یک دورهمی با دوستان خانوادگی در کانادا صحبت از سلطه و استعمار آمریکا بر جهان بود و اینکه رهبران همه کشورها بیتفاوت و برده آمریکا هستند که من صحبتهای امام خمینی(ره) در بهشت زهرا در مورد مبارزه با طاغوت و استعمار را برایشان نقل کردم و آنها از این واقعیت متعجب شدند. یا یکی از همکارانم چند واحد درسی اسلامشناسی در دانشگاه برداشته بود و از سلمان رشدی میگفت که من توضیح دادم او حقیقت را تحریف کرده و از نظر ما مرتد است و شهید مطهری(ره) که نگاه نقادانهای دارند را به او معرفی کردم.
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها